افاضات اضافه ستون هفتگی بیانات عوام الملک است که در آن به بیان نظرات منور خود در مورد مسائل جهان میپردازد. هفتههاست که این نابغه خاص دوران مشغول نگارش خاطرات روزانه است.
دیدارنیوز _ عوام الملک:
جمعه ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۰
دیشب، چون شب جمعه بود یک سری خبرهای خاص را بعد از آنکه عوامالنسا خوابید یواشکی خواندم. یکی از خواص در تلویزیون بودجهبگیر گفته اینکه خانمها مانتوی تنگ و کوتاه میپوشند باعث میشود انگیزه ازدواج و همسرداری در جوانان مجرد از بین برود. چقدر جوانها عوض شدهاند. وقتی ما جوان بودیم همین مانتوهای تنگ و کوتاه انگیزه ازدواج خیلیها بود. گویا الان گشاد و بلند را ترجیح میدهند. باید فرزند زمان خویشتن بود. ظهر صحبتهای دبیر انجمن واردکنندگان خودرو را خواندم. اعلام کرده که، چون رنو در بازارهای خارجی به سمت ورشکستگیست منتظر تعیین تکلیف مذاکرات است تا به ایران برگردد. خوب است که همه جهان میدانند ما خیلی مهربانیم و به ورشکستگان عالم پناه میدهیم. چند سال پیش هم که ترامپ تحریمها را شروع کرد، رنو، چون به محبت نیاز نداشت زود از ایران رفت تا ما محبتهایمان را برای خودمان مصرف کنیم. پژو و الجی و سامسونگ هم همینطور بودند. البته چینیها هم همین کار را کردند، ولی چون منزل خودشان است عیبی ندارد. غروب فیلمی به دستم رسید که گویا مسوول دفتر یکی از بزرگواران میاندوآب سعی در ادب کردن کارگر روزهخوار یک پمپ بنزین با استفاده از چیزی شبیه تبر داشت. کار خیلی خوب و تاثیرگذاری کرد. باید به نحو مناسب مورد تقدیر قرار گیرد.
شنبه ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۰
خوشبختانه نشانههای پایان رکود در بازار مسکن به چشم میخورد. شستا، ملک فدراسیون فوتبال را به نام خودش سند زد. معامله دو سر برد بود. هم بازار مسکن تکان خورد و هم پول مربی سابق تیم ملی فوتبال که شستا از جیب داده بود در آمد. هماهنگی بین بخشهای مختلف برای حل مشکلاتی که خودشان درست میکنند واقعا ستودنیست. اینکه خارجیها دنبال کشف الگوی مدیریتی ما هستند به خاطر همین تواناییهاست. محمود طبق معمول که باید حرفهای مهمی بزند احتمال داد که خواص، خودشان واکسن زده باشند و اصلا نگران عوام نباشند. چند روز پیش هم راجع به جزایر خواص گفته بود. کلا معلوم است که محمود خیلی میداند و فقط هم راست میگوید. چون بعضی چیزها حتی شوخیاش هم امکانپذیر نیست، ولی محمود جدیاش را میکند و خواصالرعایا هم با نگاهش او را تایید میکنند. غروب خبر آمد که یک موشک چینی که در فضا سرگردان است احتمالا تا چند ساعت دیگر در نزدیکی ایران، در ترکمنستان به زمین میخورد و میپُکد. ناراحت شدم. معلوم است بعد از این همه وقت هنوز چینیها در اینجا غریبی میکنند و موشکشان را در خانه همسایه به زمین میزنند. باید فکر کنند موشک هم ویروس است و اصلا نباید جایی غیر از ایران ببرند. خانه خودشان است. یکی از سازمانهای تبلیغاتی اعلام کرد برای سربلندی عوام در انتخابات، ۱۱۰ راس گوسفند نذر کرده است. خیلی مهم است که سازمانها هم نگران عوام هستند و هم برای پیشبرد کارهایشان نذر میکنند. این هم بخشی از همان الگوی مدیریتیست که گفتم. آخر شب نامه مدیر عامل برق منطقهای خوزستان به رییس خواصالدوله آن استان را دیدم. گفته، چون امسال مشکل تامین برق وجود دارد، پوشیدن کت برای مدیران و کارمندان ممنوع شود. برای شروع خوب است. میتوان در نامههای بعدی پوشیدن شلوارک را اجباری کرد. باعث تنوع هم میشود. خوشبختانه هیچ اشارهای هم به پوشش مدیران و کارمندان زن نکرده بود. این را باید به کسانی که در مورد اجباری بودن نوع پوشش زنان تبلیغات سوء میکنند نشان داد. حتی در بحرانیترین شرایط دما و تولید برق هم زنان در استفاده از پوششی که خودشان میدانند آزادند، ولی مردان اجازه استفاده از کت ندارند.
یکشنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۰
قبل از ظهر گزارش تحقیق و تفحص خواصالبلد از دوران باقر را دیدم. معلوم نیست چرا این کارها را میکنند. باقر این همه زحمت کشید و عیسی هم به او ربطی نداشت. سیاست "هر چه گندهتر، بهتر" را هم اجرا کرد و آن وقت به جای تشکر، از او تحقیق و تفحص میکنند. باز خوب است چند نفر از عوام، باقر را به عنوان خواصالمله قبول دارند. وگرنه واقعا قدرشناسی عوام از این گروه از خواص زیر سوال میرفت. البته خوشبختانه به ظهر نرسیده یکی از خواصالمله ساکت نماند و اعلام کرد سه نفر از اعضای هیات رییسه خواصالبلد حاضر شدهاند برای تایید صلاحیتشان رشوه بدهند. جوانمردی این خواصالمله قابل تقدیر است. چون برخلاف خواصالبلد که اسم باقر و عیسی و بقیه را در گزارششان نوشته بودند حاضر نشد اسامی آن سه نفر را بگوید. ظاهرا بین نیازمندان ورامین ۲۰۰ تن پیاز توزیع شده است. عجب ابتکار جالبی! احتمالا دیگر اشک از چشمشان نمیآمده و خواص آن منطقه نگران خشک شدن چشم عوام نیازمند بودهاند. این همه توجه به جزئیات واقعا باارزش است. یکی از خواصالمله اعلام کرد که به باقر، در شب افطاریش نکاتی را گفته است. خیالم راحت شد. چون خواصالمله دو هفته به خاطر کرونا تعطیل بودند و معلوم شد که روابطشان اینقدر مستحکم است که لااقل به بهانه مهمانی و افطاری همدیگر را ببینند. باقر هر جا میرود منشا اثر است. آخر شب خبر آمد که طبق پیشبینیها چینیها این بار ما را قابل ندانستند و موشکشان جایی در اقیانوس فرود آمد. دوباره ناراحت شدم. بعد از این همه ویروس کوچک اینکه یک موشک گنده را از ما دریغ داشتند شرط انصاف نبود.
دوشنبه ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۰
حسن صحبت کرد و به وزارت کشور گفت قانون باید قانون باشد و قانونی که قانون نیست نباید اجرا شود. حرف مهمی بود. البته عباسعلی هم به نمایندگی از دوستان به حسن جواب داد و گفت قانون همین است که ما میگوییم و اگر ما نگوییم قانون نیست. نوعی بحث طلبگیست. نتیجهاش قطعا مثل همیشه خیر است. شایعه انتقال ابراهیم از ریاست خواصالرعایا به ریاست خواصالدوله لحظه به لحظه قویتر میشود. امروز شایعه شد وقتی شایعه قبلی به واقعیت تبدیل شد غلامحسین به جای ابراهیم رییس خواصالرعایا میشود. حرف حسن درباره نشاط دل عوام هر روز معنای جدیدتری پیدا میکند. اتفاقا ابراهیم که بیتوجه به این شایعات مشغول انجام کار است در همدان از یک کارخانه بازدید کرد و گفت مالک کارخانه باید به دادگاه برود و پاسخگو باشد که چرا به جای پانصد کارگر، فقط پنجاه کارگر دارد. بسیار اقدام بجاییست. باعث افزایش رونق در کنار نشاط دلها میشود. واقعا هم مالک کارخانهای که نتواند کارگرانش را زیاد کند به درد زندان میخورد. اصلا باید کارخانهها را آنقدر بزرگ ساخت که کارگران بیشتری داخلش جا بشوند. کار خودش جور میشود. مالکین هم باید فقط حقوق بدهند و اینقدر به مال دنیا نچسبند و دنبال محاسبه سود و زیان نروند. این تفکرات سرمایه دارانه را باید از ریشه سوزاند. محمود هم طبق معمول حرف زد، ولی به نظر میرسید نوار حرفهای مصطفی را گوش کرده و ادای او را در میآورد. چون همان حرفهایی را بر زبان آورد که مصطفی وقتی محمود، رییس خواصالدوله بود گفت و به خاطرش رژیم غذاییش به آب سرد تبدیل شد.
سهشنبه ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۰
از امروز ثبتنام کاندیداهای ریاست خواصالدوله شروع شد. خیلی هیجانانگیز و مهم است. باعث میشود بفهمی خیلی از کسانی که در طول چهار سال گذشته فکر میکردی یک جور دیگری هستند الان آن جور دیگر هستند. البته اگر رای بیاورند ممکن است همان جور قبلی بشوند. خوشبختانه چراغ اول را حسین روشن کرد. گفت سرباز وطن و فرزند عوام است. از دیگر مزایای ثبتنام کاندیداها این است که عوام خیلی از فرزندان خودشان را پیدا میکنند. سعید هم برای ثبتنام رفت. اما گویا شوق خدمتش با نیروی جوانی تلاقی کرده بود و شناسنامهاش را نبرده بود. خوشبختانه حل شد و ثبتنام کرد. نشان داد به درد ریاست خواصالدوله میخورد، چون ذهنش را درگیر جزئیات نمیکند. البته باید شماره تماسش را پیدا کنم و روز انتخابات حتما برایش پیام یادآوری بفرستم که شناسنامهاش را برای رای دادن ببرد. حیف است خودش به خودش رای ندهد. فایل صحبتهای مجتبی درباره جلسه محمدجواد با خواصالمله را شنیدم. گویا خیلی جلسه خوب و دوستانه و محترمانهای بوده است و از شدت این ویژگیهای مثبت محمدجواد تا مرز سکته پیش رفته است. به هر حال خوشبختانه این خواصالمله فکر میکنند نماینده عوام هستند و حق دارند با خواصالدوله، مخصوصا از نوع محمدجوادش، طوری برخورد کنند که عوام احساس کنند مشکلاتشان حل شده است. کار خوبی هم هست. نباید اجازه دهد امثال محمدجواد فقط به فکر مذاکره با بقیه کشورها باشد. کمی هم باید مشکلات داخل را احساس کنند.
چهارشنبه ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۰
خوشبختانه امروز مشخص شد که دنیا هنوز خوشگلیهایش را دارد و محمود برای ثبتنام وارد شد. واقعا صحنههای زیبایی رقم خورد. معلوم شد که محمود خیلی مهربان و رقیقالقلب است و اینکه حسن [ربطی به آن حسن ندارد بلکه محافظ محمود است]عوام را هل داد باعث ناراحتی محمود شد. مجبور شد یادآوری کند که عوام به محمود و محافظانش حقوق میدهند. ناراحت شدم. یادم آمد که یادم رفته است حقوق فروردین محمود را بدهم و شماره کارتش را هم گم کردهام. خوشبختانه جمعیت زیادی برای استقبال از محمود در زمان ثبتنام تجمع کرده بودند. باعث شد کرونا بترسد و نیاید و محمود هم از نردهها بالا برود. در هنگام ورود به محل ثبتنام هم همراهان محمود و کارکنان ستاد انتخابات خیلی با هم تعارف کردند و همدیگر را در جهتهای مختلف هل دادند. آخر هم محمود ثبتنام کرد و گفت یا خودم یا اصلا نیستم. مثل همیشه حرفهای مهمی زد. فکر میکنم آن کسی که به خاطر حرفهایش درباره انتخابات در این یازده سال در خانه مانده و نقاشی کرده است محمود بوده و به ما آدرس غلط میدادند. همزمان با ثبتنام محمود یک عروس و یک داماد هم آمدند که صحنه جالبی را رقم زد. حدس میزنم این زوج خوشبخت را حدود چهل روز زودتر از داخل کمد درآوردند. چون معمولا این زوجها در صف رای دیده میشوند. شاید هم فکر کرده بودند صف ثبتنام وام ازدواج است. الله اعلم. رستم هم ثبتنام کرد. گفت از دار دنیا یک آپارتمان و یک پراید دارد که آن هم در توقیف ناجاست. شاید به این پیامکهای بدحجابی ربط داشته باشد. محمدجواد هم سوار هواپیما شد و از کشور خارج شد. یک پیام هم داد و گفت ریاست خواصالدوله ارزانی خودتان. من رفتم به کار خودم برسم. اینکه بعد از جلسه دوستانه با خواصالمله هنوز به کارش میرسد واقعا خوب است. یکی از خواصالمله اعلام کرد از دو میلیون واکسنی که برای کرونا وارد ایران شده، دویستهزارتایش نیست. خوشبختانه اتفاق بزرگی نیفتاده است. شاید موقع تخلیه بار جعبههایش از دست کارگران افتاده و شکسته است. فدای سر خواص. ما عوام حاضریم واکسنهایمان را با هم نصف کنیم، اما غصه خواص را نبینیم.
پنجشنبه ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۰
هنوز هوا تاریک بود که با صدای تلفن همراه بیدار شدم. پیامک آمده بود. در راستای مسوولیت اجتماعی از من خواسته بود از یکی از شش نفری که اسمشان را نوشته بودند دعوت کنم تا در انتخابات ریاست خواصالدوله ثبتنام کنند. فرستنده را نشناختم. جواب ندادم. بعد فهمیدم خیلی از عوام پیشنهاد دادهاند به جای آن شش نفر، از افراد دیگری دعوت شود تا انتخابات خیلی داغتر شود. ممکن است فکر کردهاند انتخابات از حدی بیشتر هم نباید داغ شود و به همین خاطر آن شش نفر را پیشنهاد دادهاند. خیلی خوب است که رای مخفی مردم را از طریق اپراتورهای معتمد تلفن همراه میپرسند. پیگیریهای بعدی راحتتر خواهد بود. امروز بزرگواران مشهد و اصفهان حرفهای خوبی زدند. گفتند که در هیچ جای جهان مثل ایران، دموکراسی نیست و عوام اجازه دارند برای خودشان تصمیم بگیرند. واقعا درست است. تواضع نشان دادند و نگفتند هیچ جای دنیا اینجور بزرگوارانی ندارد که به عوام امید و دلگرمی بدهند. این همه مزیت در هیچ کجای دنیا، یکجا جمع نشده است. برای نخستین بار چهره و نام مالک که از خواصالمله خیلی مهم است را دیدم و شنیدم. متوجه شده است که امکان دارد برخی بانکهای خصوصی، قبل از انتخابات، دلارهایشان را به بازار بیاورند تا قیمت ارز پایین بیاید و عوام فکر کنند واقعا همه چیز هم تقصیر حسن و دوستانش نبوده و نتیجه انتخاباتجوری شود که مالک و دوستانش صلاح نمیدانند. خوشبختانه مالک خیلی قاطعانه به بانکها اخطار داد که حواسش به همه چیز است و اجازه چنین توطئهای را نمیدهد. دستش درد نکند. اگر خواصالمله ما اینقدر هوشیار و دلسوز نبودند معلوم نیست سرنوشت عوام در این مملکت چه میشد. اخبار تحولات فلسطین و اسرائیل همچنان مورد توجه است. باید به شکلی با فلسطینیها تماس بگیرم و بگویم اینقدر اسرائیلیها را اذیت نکنند. بیسر و صدا هر چه را که اسرائیلیها میخواهند به ایشان بدهند و بمیرند. آخر شب فیلم سخنرانی سعید را دیدم. گویا یک نفر راجع به قیمت ساعت مچی سعید شانتاژ کرده بود. سعید توضیح داد که خودش پول خرید ساعت را نداده و آن را وقتی دلار ۳۰۰۰ تومان بوده هدیه گرفته است. واقعا عجیب است که عدهای، چون میبینند چهرهای مثل سعید میخواهد بیاید و همه مشکلات را حل کند این نوع مسائل را پیش میکشند. الان مشکل کشور ما، ساعت مچی سعید است؟ این شکل دخالت در حریم خصوصی خواص و پرس و جو در مورد هدایایی که گرفتهاند واقعا کار بد و ناپسندیست.