عوام الملک در خاطرات این هفته خود به نکات درخشانی از آرا و اقدامات خواص پرداخته است. از آزاد شدن شب تا آتش گرفتن زاینده رود همه و همه در فهرست خدماتی است که عوام الملک به ما یادآوری کرده است.
دیدارنیوز ـ عوام الملک:
جمعه ۲۸ آبان ۱۴۰۰
بیدار که شدم فایل صوتی اعتراض مادر یک دانشآموز به معلم کلاس را شنیدم. گویا معلم به دانشآموزان گفته بوده اگر درسشان را خوب بلد نباشند وای به حالشان. مادر مذکور هم احتمالا، چون نگران ترک خوردن چینی احساس فرزندش بود در یک پیام صوتی اثرگذار به معلم اعلام کرد که وای به حال خودش! خیلی خوب است که مادران اینطوری از فرزندانشان دفاع میکنند. اصلا چه دلیلی دارد که معلمان میخواهند فرزندان را وادار به درس خواندن کنند. همین که فرزندان عوام به صورت مجازی یا حضوری در کلاس مینشینند بس است. قرار نیست درس را هم بخوانند و یاد بگیرند. فایل را دوباره گوش دادم. آموزنده و آرامشبخش بود. آقای سردار اعلام کرد از فردا نیروهای پلیس به شکل ویژهای به خیابان میآیند تا مشکل ترافیک حل شود. خبر خوبیست. تصاویری از اصفهان برایم ارسال شد که نشان میداد عوام وسط رودخانه خشک زایندهرود، زیر پل خواجو ایستاده بودند و سراغ آب را میگرفتند. هنوز تبدیل به فتنه نشده بود. بهتر هم هست نشود. بالاخره عصر ابراهیم است و قرار نیست از هر تجمع عوام یک فتنه درست شود. ابراهیم اگر دستور بدهد آب میآید. زمزمههایی درباره کشف میدان گازی چالوس در دریای خزر و نقش شرکتهای روسی در استخراج آن به گوش میرسد. اگر صحت داشته باشد خبر خوبیست. روسها استخراج کنند انگار ما کردهایم. نباید بیخود سختگیری کرد. محمد، از خواصالمله خبر داد که موج ورود نخبگان به کشور در حال افزایش و امیدوارکننده است. خوشحال شدم. چون بیشتر اوقات در سالن بدرقه فرودگاه هستم و موفق نشدهام موج ورودی را ببینم. حرفهای بزرگواران تهران و مشهد و چند شهر دیگر راخواندم. اینقدر مهم و مفیدند که باید در جلدهای بعدی خاطراتم درباره سخنان حکیمانه ایشان بنویسم. قبل از خواب پیام یکی از عوام در سایت دیدارنیوز را خواندم. توصیه کرده بود مراقب باشم مجبورم نکننند در تلویزیون علیه خودم اعتراف کنم. عجیب بود. سیاهنمایی میکند. این خاطرات ترکیبی از اعترافات خودم و خواص است. مکتوب، موجود است. نیاز به استفاده از سایر ابزارها برای اعترافگیری نیست. هر چه هست همین است که هست.
شنبه ۲۹ آبان ۱۴۰۰
صبح قبل از رفتن به دفتر، یادداشت روزنامه بودجهبگیر را خواندم. خیلی خوشحال شدم. نوشته بود آمریکا از همین حالا در مذاکرات وین از ما شکست خورده است، ولی ابراهیم و خواصالدولههایش نباید اسیر فضاسازیهای یک جریان معلومالحال و در عین مجهولالهویه شوند. شکست آمریکا همیشه باعث خوشحالی و خوشبختی ماست حتی اگر در مسابقات کتابخوانی دانشآموزان جهان باشد. چه برسد به حالا که در مذاکرات از ما شکست خوردهاند. اصلا ما مذاکره میکنیم که آمریکا را شکست بدهیم. وای به روزی که بخواهیم بجنگیم. آن عبارت جریان معلومالحال و مجهولالهویه خیلی مرا به فکر فرو برد. در تمام طول مسیر در ترافیک به بار فلسفی آن فکر میکردم. بیخود نیست به بعضی روزنامهها و رسانهها بودجه میدهند. قرار است فهم فلسفی عوام از مسائل سیاسی و اجتماعی را بالا ببرند. محمدتقی، خواصالمله خمینیشهر گفت نگهداری حیوانات خانگی برای برخی تبدیل به کلاس شده است و جلوی آن را میگیریم. مثالهایی که برای حیوان خانگی زده بود نشان میداد که منظورش خانهای به وسعت جنگلها و تالابهاست. وگرنه عوام خودشان در خانههای خودشان به زور جا میشوند و بعید است بتوانند شیر و پلنگ و سوسمار را نگهداری کنند. عکسهایی به دستم رسید که نشان میداد تابلوی دفتر حسن، خواصالمله رباطکریم در آتش سوخته است. احتمالا باید جمعی از نسوان عصبانی این کار را کرده باشند. چون چند روز پیش حرفهای خوبی درباره چندهمسری زد. خوب شد فرصت نکردم در مورد حرفهایش چیزی به عوامالنسا بگویم. البته حسن، شوخ و شجاع هم هست و نوشته بودم که ممکن است بگوید فلان جا که دعوا شد اصلا خودم کشتم. حرفی بود؟ مجتبی، خواصالمله قم هم یک سری خاطرات آموزنده از دو سال پیش همین روزها گفت. خیلی خوب است که خواص حافظهشان قویست و میتوانند خاطرات گذشته را همانطور که بوده برای عوام تعریف کنند. خدا حفظشان کند. غروب خبر آمد که ابراهیم، شب را آزاد کرد. نباید باعث شود که عادیانگاری کنیم.
یکشنبه ۳۰ آبان ۱۴۰۰
امروز روزنامه بودجهبگیر حرفهای مهمی در مورد مهاجرت نخبگان نوشت. خوشبختانه دولت غربگرایی که هشت سال سرعت نخبهپروری را کم کرده بود رفته و این روزها مملکت توسط متخصصان دانشگاهی و فرهیخته سر پا نگه داشته شده است. خیلی خوشحال شدم. همین که ما عوام بدانیم خواص و بستگان سببی و نسبی آنها همگی متخصص دانشگاهی و فرهیخته هستند باعث میشود شبها راحت بخوابیم. یکی از عوام سخنان مهم ابراهیم درباره اینترنت را برایم فرستاد. گفته بود اینترنت با حداکثر سرعت در اختیار مردم قرار میدهیم. برای خواندن متن خبر در اینترنت حدود ده دقیقه معطل شدم. به هر حال سرعت، نسبیست. حداکثر سرعت ابراهیم شاید همین قدر است. مخصوصا که گفت خودش پشت فرمان مینشیند. متن خبر را که خواندم متوجه شدم این صبحتها مال وقتی بود که ابراهیم با اینکه رییس خواصالرعایا بود دوست داشت رییس خواصالدوله هم بشود. فهمیدم آن موقع هنوز خودش پشت فرمان نبوده و فکر میکرده حداکثر سرعت جور دیگریست. آخر شب که عوامالنسا خوابیده بود فیلم صحبتهای محمد درباره وضعیت بازار را دیدم. معلوم بود، چون اخیرا بدون اعلام قبلی و فقط با حضور چند دوربین به مغازههای مختلف سرکشی میکند باعث شده اشراف خوبی به شرایط اقتصادی داشته باشد. خوشبختانه کمبود وجود ندارد. اما گرانی هست که ریشهاش تورم است. معلوم است به مبانی علم اقتصاد تسلط دارد. بالاخره خواصالدوله اطراف ابراهیم پر از اقتصاددانانی است که هر کدام به تنهایی میتوانند اقتصاد را زیر و رو کنند. تورم و گرانی که اصلا چیز سختی نیست. وسط صحبتهای محمد میکروفن یک شبکه تلویزیونی بودجهبگیر به یک حالت خاصی دچار شد و آرامآرام خوابید. سمبلیک بود. سنگینی مباحث اقتصادی طرح شده توسط محمد را نشان میداد. از تماشای آن، حالت خنده به من دست داد. تقریبا پکیدم. شانس آوردم عوامالنسا بیدار نشد.
دوشنبه ۱ آذر ۱۴۰۰
عکس جدید دهقان فداکار در کتابهای درسی را دیدم. خوشحال شدم. امنیت اخلاقی لحاظ شده بود. احتمالا دهقان فداکار در کتابهای درسی جدید برای اینکه شئونات را رعایت کند تصمیم گرفته مقداری دستمال کاغذی و مقوا پیدا کند و بسوزاند، اما لباسش را درنیاورد. با این حالای کاش پیراهن آستینبلند میپوشید. صحبتهای جدید ابراهیم را گوش دادم. یادآوری کرد که همه مشکلات حل شده و یا دارد حل میشود و چیزهایی که قبلا میگفتند مشکل، اصلا هم مشکل نیست. گویا در همه چیز هم گشایش به وجود آمده و گشایش همچنان ادامه دارد. امیدوارم ابراهیم مراقب باشد این گشایش از یک حدی، بیشتر نشود. گشایشِ زیادی، تبعات دارد. تصاویری از پردیس کوروش تهران مربوط به اکران یک فیلم سینمایی دیدم. طرفداران دو خواننده فیلم هجوم برده بودند. عدهای زیر دست و پا ماندهاند و دماغ یک خانم هم شکسته است. خوب است که با اینکه کرونا تمام شده و قرار است تا دو ماه دیگر رسما شکست بخورد عوام عادیانگاری نمیکنند. خوشبختانه در این مراسم اگر هم کسی به بیمارستان رفت به خاطر شکستگی بود و ربطی به کرونا نداشت.
سهشنبه ۲ آذر ۱۴۰۰
چند روزیست که صبحها قبل از شروع کار نگاهی به روزنامهها میاندازم. مدتها بود این عادت از سرم افتاده بود، ولی واقعا کار خوبیست. حسین در روزنامه بودجهبگیرش توصیههای خوبی به ابراهیم کرد. از ابراهیم خواست همه مدیران مربوط به دوره حسن را اخراج کند تا با اقدامات پلشت مشکلآفرین نشوند. حرف حساب و مهربانانهای زد. معلوم است در عصر ابراهیم، حسین هم مهربان شده است. چون قبلا در شرایط مشابه فقط به اخراج راضی نمیشد. روزنامه بودجهبگیر خواصالدوله هم پیشنهاد داد از نخبگانی که میخواهند از کشور خارج شوند مالیات سنگین گرفته شود. این پیشنهاد هم خوب است. البته باید برنامهریزی بهتری کرد. اول باید به نخبگان اعلام کرد شرایط اینجا همینه که هست و هر کسی که نمیخواهد برود. بعد، چون نخبگان نمیخواهند و تصمیم میگیرند بروند باید به ایشان گفت حالا پولش را بدهید. اینطوری هم از شر نخبگانِ نخواه راحت میشویم و هم درآمدزایی میشود. مخصوصا که ابراهیم، شب را آزاد کرده و آبباریکه جریمهها قطع شده است. اسامی اعضای جدید هیات امنای دانشگاه تهران را دیدم. خیالم راحت شد. محمدباقر و علیرضا هم هستند. ترکیب خوبیست. باید بقیه دانشگاهها هم یاد بگیرند. دانشگاه تهران با این ترکیب به شکل گازانبری مرزهای علم و تحقیقات و فناوری را در خواهد نوردید. اسامی کاندیداهای ریاست خواصالدوله در این سالها به جز عبدالناصر و محمدرضا و حتی آن یکی محسن را باید بنویسم و به محمدعلی بدهم تا برای بقیه دانشگاهها استفاده کند. غلامعلی و علیاکبر را نباید فراموش کند. سعید هم که به جای خودش. اصلا امنای خوب امناییست که پوشش دادن را بلد باشد. بخشهایی از یک مستند تلویزیون بودجهبگیر به دستم رسید. ظاهرا خواص از دی سال ۹۸ متوجه ورود کرونا به ایران میشوند، اما تا دو ماه بعد عوام را در جریان نمیگذارند. کار درستی هم کردند. چون هم بیخودی عوام را نگران نکردند هم ممکن بود در آن مدت بتوانند با استفاده از اصل غافلگیری، کرونا را بگیرند. آخر شب بیانیه شرکت بیامو را خواندم. حرفهای یکی از خواصالمله ما که گفته بود از ایران برای بنز و بیامو قطعه صادر شده است را تکذیب کرده بود. دلشان هم بخواهد که ما به ایشان قطعه بدهیم. لیاقت میخواهد. برای همین غرور و تکبرشان هست که هنوز نتوانستهاند وانت بیامو بسازند یا ونهای بنز توفیق پیدا نکردهاند در گسترش امنیت اخلاقی مورد استفاده قرار گیرند.
چهارشنبه ۳ آذر ۱۴۰۰
در مسیر دفتر بیلبوردهای نصبشده را نگاه کردم. خوشبختانه معلوم است وضع تولید و اقتصاد خیلی خوب شده و شرکتها نیازی به تبلیغ روی بیلبوردها ندارند. به همین خاطر هم بلدیه از بیلبوردها برای ارتقای دانش و آگاهی عوام در مورد مسائل مختلف به خوبی استفاده میکند و مثلا معنای کلمات را یاد میدهد و نویسندگان را معرفی میکند. کار خوبیست. خیلی استفاده کردم. متوجه شدم که کسانی که تا حالا فکر میکردم، چون کتاب نوشتهاند نویسندهاند اصلا نویسنده نبودهاند، اما کسانی که فکر میکنند، چون کتاب نوشتهاند نویسندهاند، نویسندهاند. باید از علیرضا واقعا تشکر کرد. به فرهنگ کمک میکند. بیخود نیست عضو هیات امنای دانشگاه تهران شده است. قطعا علیرضا و محمدباقر و بقیه اعضای هیات امنا هم نویسندهاند.ای کاش فروتنی نمیکردند و اسم و عکسشان را روی بیلبوردها میزدند تا همه عوام در جریان باشند. مدارکی به دستم رسید که نشان میداد بهرام در مصاحبه با تلویزیون بودجهبگیر گفته که دو دوز واکسن زده و کارت واکسنش را هم نشان داده است تا ثابت کند دو دوز واکسن زده است. اما در کارت واکسنش فقط یک دوز واکسن ثبت شده است. عیبی ندارد. خواسته ریا نشود. شاید هم خواسته در مصرف واکسن صرفهجویی کند تا به عوام برسد. مهم این است که خودش گفته زده. پس زده. خوشبختانه سند ترویج نامگذاری متولدین جدید مبتنی بر فرهنگ اسلامی ایرانی هم توسط ابراهیم و خواص عالی فرهنگی تصویب شد. اینها خبرهای خوبیست. مشکلات یکی بعد از دیگری حل میشود. همانطور که عوام در برابر فضای مجازی و حیوانات خطرناکی مثل سگ و گربه و لاکپشت صیانت میشوند، یاد میگیرند که چطور روی فرزندانشان اسم بگذارند. سندی منتشر شد که نشان میداد مدیر عامل یک شرکت مربوط به یکی از خودروسازان در کنار ماموریت، زیارت هم رفته و ۵۲ میلیون تومان حقوق گرفته است. نباید نگران ارقام بود. معنویات مهم است. همین چیزهاست که باعث میشود بنز و بیامو لیاقت دریافت قطعه از ما را نداشته باشند.
پنجشنبه ۴ آذر ۱۴۰۰
سپیده نزده با لرزش مدام تلفن همراه بیدار شدم. چندین پیام پشت سر هم در تلگرام و واتساپ داشتم. شامل تعدادی عکس و فیلم بود. زایندهرود آتش گرفته بود. نتیجه خشکسالی است. خوب شد که پل خواجو آتش نگرفت. ولی احتمالا حسابی دودی شده باشد. لابد از صبح زود رسانههای بیگانه میخواهند با استفاده از این تصاویر، تبلیغات و جوسازی کنند. باید بگویم رسانههای خودمان اگر میخواهند خبر را اعلام کنند تاکید کنند دلیل آتش گرفتن زایندهرود زیر پل خواجو، خشکسالی بوده است. مثل وقتهایی که جنگلهای زاگرس آتش میگیرند. یک نفر پیام داد حالا که رودخانه آتش گرفته عوام کجا تجمع کنند و سراغ آب را بگیرند. جواب دادم شاید خیری در این آتشسوزی بوده است. دیگر تجمع نکنند. آب هم خودش میآید. خبر آمد که در کرهشمالی، فردی که یک سریال خارجی را از چین وارد کشور کرده بود به تیرباران محکوم شده است و کسانی هم که سریال را تماشا کردهاند به حبس ابد یا پنج سال زندان محکوم شدهاند. این روشها واقعا تاثیرگذارند. عوامشان میفهمند که نباید به سایر فرهنگها که منحط هستند اجازه بدهند وارد خانههایشان شود. البته اگر خشونتش کمتر باشد بهتر است. مثلا باید بتوانند از چیزهایی شبیه فیلتر یا پارازیت یا سرعتگیر اینترنتی استفاده کنند. شاید هم، چون در کرهشمالی هنوز اینترنت و ماهواره ندارند چاره دیگری نیست و کسی که فیلم و سریال خارجی ببیند قطعا به صورت قاچاقی آن را به دست آورده و باید به اشد مجازات برسد. احمد آقا گفت که نباید در این مملکت کسی شب را گرسنه بخوابد. راست هم میگوید. واقعا نمیدانم چرا عدهای از عوام شبها به بهانه رژیم و این طور حرفهای عجیب شام نمیخورند و میخوابند. حتی بعضیها افراطیتر هم هستند و در طول روز هم چیزی نمیخورند یا حداکثر با یک تکه نان خشک، سد جوع میکنند. اکثرا هم میگویند به خاطر رژیم است. این کارها خوب نیست. باعث سوءتغذیه میشود و احمد آقا و ابراهیم و بقیه خواص را هم نگران میکند. خواص این همه زحمت میکشند تا ما عوام خوب بخوریم و بخوابیم و تفریح کنیم و فقط اسراف نکنیم آن وقت هنوز عدهای اصرار دارند شبها گرسنه بخوابند.