افاضات اضافه ستون هفتگی بیانات عوام الملک است که در آن به بیان نظرات منور خود در مورد مسائل جهان میپردازد. چند هفتهای است که این نابغه خاص دوران مشغول نگارش خاطرات هفتگی است.
دیدارنیوز ـ عوام الملک:
جمعه ۲۱ آذر ۱۳۹۹
امروز کلیپ مهمی به دستم رسید که در آن به محسن لقب طبیب اقتصاد را داده بودند و اعلام کردند با محسن تا ۱۴۰۸. این امیدواریها و پیگیریها آدم را خوشحال میکند. به یاد محسن و باقر دست به کار نوشتن شعری شدم که هنوز تمام نشده:
"یاد محسن، باقر
خوشحالم میسازد.
این چه رازیست که هر هفته.
جمعه با محسن و باقر میآید. "
فیلم سخنرانی رجب طیب اردوغان، رییسجمهور ترکیه در باکو را دیدم. شعر میخواند. این آدم، حیف شده است. حدود دویست سیصد سال دیر به دنیا آمده است. باید در عصر سلاطین عثمانی زندگی میکرد تا سوار اسب بشود و بتواند به کشورهای مختلف حمله کند. به نظر میرسد واقعا باید قدر خواص خودمان را بدانیم. عصر خبر آمد که وزارت خارجه ترکیه سفیر ما را احضار کرده و به اینکه ما به شعرخوانی اردوغان اعتراض کردهایم اعتراض کرده است. سعی دارم بفهمم که وزارت خارجه ترکیه واقعا این شکلی هست یا مسخرهبازی درمیآورد. به آقای سیاسیراد پیشنهاد کردم در پادکست هفته آینده یک ترانه ارمنی را از جانب حضرت عوامالملک به اردوغان تقدیم کند. میدانم که خواص ترکیه با ترانههای ارمنی خاطره دارند. شب به یاد رجب کمی از رمان دنکیشوت را خواندم.
شنبه ۲۲ آذر ۱۳۹۹
یکی از خواص خبر داد که نخستین تست انسانی واکسن کرونا هفته اول دی ماه انجام خواهد شد. ظاهرا اینقدر از کیفیت واکسن مطمئن است که گفته همه مان آماده تزریق واکسن هستیم. به نظرم، چون کیفیت واکسن اینقدر خوب است باید اجازه بدهیم هر چه که تولید میشود اول توسط خواص تزریق شود. این مهم است که ما عوام هم کمی فداکاری در راه خواص را یاد بگیریم. نباید اجازه بدهیم ژنهای خوب خواص در معرض کرونا قرار بگیرند. به نظرم روی شعار "واکسن برای خواص، عوام برای خواص، بوی گندم برای عوام" باید کار کنیم. سر شب اطلاع یافتم که وزیر خارجه ترکیه به جواد زنگ زده است و گفته شعری که رجب خواند شعر بوده و بهتر است با هم دوست باشیم. به نظرم چند صفحه دنکیشوتی که دیشب به یاد رجب خواندم اثر کرده است. قبل از خواب سایتهای خبری را مرور کردم. ایسنا اطلاعات خوب و مفیدی از دستورالعملهای اعدام منتشر کرده بود. ممکن است به درد بخورد و لازممان بشود. فهمیدم که قبل از اعدام میتوان درخواست کیک و کلوچه و غذا کرد. البته مشخص نبود که انتخاب نوع کیک هم ممکن است یا نه.
یکشنبه ۲۳ آذر ۱۳۹۹
گویا قمار آنلاین خیلی رایج شده است و برآورد کردهاند سالانه ۱۵۰۰۰میلیارد تومان گردش مالی دارد. خیلی خوب است که عدهای هنوز با پول قمار میکنند و سراغ قمار روی چیزهای دیگر نمیروند. اگر قماربازان کشور متحد شوند و دل به کار بدهند شاید بتوانند در مزایده ایرانمال شرکت کنند. تصاویر مسابقه تلویزیونی را دیدم که مجری در مورد شغل رانندگی تاکسی سوال داشت. ظاهرا، چون خودش میدانست در چه جای خجالتآوری مشغول چه کارخجالتآوری است فکر کرده بود رانندگی تاکسی هم همانطوریست. خوشبختانه معلوم شد که فهمیده است در جامعه شغل شریف هم وجود دارد و رانندگی تاکسی هم از آن شغلهاست. گفتم تلفنش را پیدا کنند و صدای آقای مکوندی را برایش بفرستند. ظاهرا اروپاییها اخبار ما را دنبال کردهاند و فهمیدهاند که کشکک زانوی ما از هر چیزی که برای آنها مهم باشد مهمتر است. به همین خاطر نشست اقتصادی و تجاری خودشان با جواد را لغو کردهاند. از نظر خودشان میخواهند ما را مرعوب کنند تا در مملکت خودمان هر کار که دلمان میخواهد نکنیم. کور خواندهاند. چهاردیواری، اختیاری. میکنیم! سر شب خبر پیدا شدن رد پای تمساح در دریاچه چیتگر تهران را شنیدم. جالب بود. خوشم آمد. داشتم خبر را دنبال میکردم که فیلم پیدا شدن یک توله شیر در اتوبان تهران-قزوین را دیدم. به نظرم آن عوامی که در مورد شوخی مرغ ۵۰هزار تومانی گفته بود باید برود در اتاقش و به شوخی تمساح و شیر فکر کند. فعلا قیمتهایشان هم معلوم نیست. آخر شب معلوم شد جانوری که در دریاچه چیتگر پیدا شده تمساح نیست. نوعی ماهی گوشتخوار است که نصفش تمساح است و بقیهاش ماهیست. ممکن است رهاسازی این حیوانات کار غربیها باشد که بخواهند ما را به نقض حقوق حیوانات متهم کنند. باید خیلی در برخورد با آنها احتیاط کنیم.
دوشنبه ۲۴ آذر ۱۳۹۹
نصفه شب بیخواب شدم. برای اینکه مراعات تاریکی را بکنم از فیلترشکن استفاده نکردم و وارد سایتهای مجاز شدم. فیلم یک مراسم جشن تکلیف را دیدم که خیلی باکیفیت بود. یک دختر جوان مثل عروسها لباس پوشیده بود و دور سرش یک حلقه وصل بود و مراسم را اجرا میکرد. حال خوبی بود. ترجیح دادم قبل از بیدار شدن عوامالنسا بخوابم. بیدار که شدم خبر رویت گونه جدیدی از ویروس کرونا در انگلستان را شنیدم. به نظر میرسد ویروس کرونا برای تغییر شکل و تنوع از الگوی خودروسازان ما استفاده میکند. مثلا ویروس با قابلیت سرایت بیشتر، ویروس با ماندگاری بیشتر، وانت ویروس و...! مهم این است که شاسی و موتورش تغییری نمیکند و قدرت کشندگی خوبی دارد. در طول روز یاد دوران سربازی افتادم. سربازی خیلی چیز خوبیست. در حالی که کار خاصی یاد نمیگیری و انجام نمیدهی، مرد میشوی. بالاخره آدم تا کتک نخورد و فحش نشنود مرد نمیشود. عصر حسن با چند خبرنگار صحبت کرد. حرفهای مهم و طبق معمول بیفایدهای زد. اما یک حرف خوب هم درباره اینکه به خواصالدوله میشود فحش داد، اما اگر کسی جرات دارد راجع به خواصالرعایا حرف بزند گفت که مهم بود. همچنین گفت ما وکیلالدوله نداریم. انصافا راست گفته است. ما که عوامالملکیم اطمینان داریم که حتی عوامالدوله هم نداریم. ضمنا فعلا تا خرداد آینده هر چیزی که در خاطراتمان راجع به خواصالدوله بنویسیم کسی کاری ندارد. البته باید مراقب باشیم آسید محمود و دوستانش را ناراحت نکنیم. شب یکی از عوام پیام داد که از خاطرات من خوشش نیامده است. گفته بود باید چهار تا خبر پشت پرده بدهم. این هم حکایت مرغ عوام و پرستوی خواص است. ما عوام اصلا نباید به پرده نزدیک بشویم چه رسد به اینکه پشتش را ببینیم. ما نهایتا جلوی پرده مینشینیم و هر وقت عمو قناد اجازه داد با دست و جیغ و هورا، افراد دو طرف پرده را تشویق میکنیم.
سهشنبه ۲۵ آذر ۱۳۹۹
مدتها بود در طول یک روز از حجم انبوه اخبار خوب این همه اشک شوق نریخته بودم. یکی از خواصالمله پیشنهاد داده است که داوطلبان ریاستجمهوری سابقه اقامت در سایر کشورها را نداشته باشند. ۱۵۲ نفر از خواصالمله هم گفتهاند صحیح است. خوشبختانه فعلا تکلیف جواد و کمال و بقیه کسانی که به هر شکل برای ماموریت چند سالی در خارج از کشور زندگی کردهاند معلوم شده است. این آدمهایی هم که فکر میکنند، چون نخبه بودهاند و در کشورهای دیگر حلواحلوا میشوند میتوانند برگردند و اینجا رییسجمهور شوند حساب کار دستشان آمد. مملکت که بیحساب و کتاب نیست. آقا مصطفی هم که خودش روزی از خواصالدولهها بوده و اخیرا به یکی از خواصالمله تبدیل شده پیشنهاد داده است سقف سنی برای داوطلبان ریاستجمهوری از ۷۰ سال به ۸۵ سال برسد. با اینکه فکر خوبیست و خود آقا مصطفی هم با این طرح میتواند با باقر و محسن و سعیدها رقابت کند. اصولا هم بعضی اعداد، بزرگتر که میشوند بهترند. خوشبختانه ژاپنیها لباس راحتی دورکاری طراحی کردهاند. این مدت برای جلساتی که از خانه داشتم باید روی پیژامه راهراه خودم کت میپوشیدم که عوامالنسا میگفت با این هیبت بیشتر شبیه پدربزرگ پدرم میشوم که در عکسی کنار دیوار چمباتمه زده و چپق میکشد. امیدوارم لباس دورکاری ژاپنیها زودتر از واکسن ویروس چینیها به دستمان برسد. متاسفانه بعد از آن همه اخبار خوب، آخر شب، دوباره اندوه لبنان کشت ما را. وزارت کشور لبنان اجازه داده است کلوپهای شبانه و مراکز فروش مشروبات الکلی باز باشند، اما کسی حق ندارد برقصد. بهانه آنها هم این بوده که رقص باعث انتشار کرونا میشود. اصلا قابل قبول نیست. ملت لبنان اگر نرقصند ممکن است افسرده شوند. این طرز رفتار با این ملت ستمدیده قابل قبول نیست. باید یک پیک قابل اعتماد پیدا کنم و نامه محرمانه شدیداللحنی برای سفارت لبنان در تهران بفرستم تا در رفتارشان با ملتشان تجدیدنظر کنند.
چهارشنبه ۲۶ آذر ۱۳۹۹
اظهارنظرها در مورد قانون جدید انتخابات ریاستجمهوری ادامه دارد. عجیب است که بعضیها از این حرکات مفید خواصالمله تعجب میکنند. این همه زحمت میکشند که عوام نخواهند برای انتخاب رییس خواصالدوله مملکت زحمت بکشند و بعضیها که الان از خواص هستند یا قبلا از خواص بودهاند و اخراج شدهاند ادای متعجبها را درمیآورند. خبردار شدم که بابانوئل در بلژیک وارد یک خانه سالمندان شده و از ۱۶۹ نفر سالمند ۵۹ نفرشان را به کرونا مبتلا کرده است. گویا بابانوئل مذکور ماسک هم داشته و غربیها در اخبارشان اصرار دارند بگویند، چون ریش مصنوعی داشته ماسکش خوب عمل نکرده است. باید در مورد صحت خبر بررسی بیشتری کنم. ممکن است توطئهای باشد که بخواهند بگویند برای پیشگیری از انتقال ویروس لازم است ریشها را هم بتراشیم. قرار نیست از اصولمان عقبنشینی کنیم. آخر شب عکسهای یک کارگاه تولید ماسک را دیدم که موسسه تصویر شهر راه انداخته و در هر شیفت ۳۰ نفر از کارکنان چند سینما را که به خاطر کرونا بیکار شدهاند مشغول به کار کرده است. خیلی کار خوبیست. ثابت میکند برای کار خوب کردن نباید حتما از خواص باشی. البته ما هم اشتباه میکنیم که این همه توقع از انواع خواص داریم.
پنجشنبه ۲۷ آذر ۱۳۹۹
صبح زود در خبرها خواندم که وزارت بهداشت میخواهد نماینده سازمان بهداشت جهانی را به دلیل عملکرد مبهم و گزارشدهی مغرضانه در مورد کرونا از کشور اخراج کند. امیدوارم صحت داشته باشد. این سازمانهای بینالمللی عمدتا متعلق به غربیها هستند و هر چیزی که ما میگوییم را به سادگی باور نمیکنند و کارهای ما را هم راحت تایید نمیکنند. نامه یکی از مسوولان وزارت بهداشت را هم در مورد بزرگداشت روز پرستار خواندم. درخواست کرده ساعت ۲۰ روز شنبه برای قدردانی از پرستارها، همه کشتیها و قطارها و کارخانهها سوت و بوق بزنند. به نظرم زیادهرویست. باعث بیخواب شدن ماهیها و سایر جانوران دریایی و همچنین شنهای کویر و درختان جنگل میشود. در مورد کارخانهها خیلی مشکلی نیست. اگر در کارخانهها تا آن ساعت کسی سر کار بود و سوت زد خیلی خوب است. امیدوارم این سوتها و بوقها ارزش پرستاران را بالا ببرد. ما که عوامالملکیم هیچوقت کسی برایمان نه بوق میزند و نه سوت میکشد. تصاویر برگشت فضاپیمای چینی از ماه را دیدم. گویا مقادیری از خاک ماه را با خود آورده است. معلوم نیست در مقابلش چه چیزی به ماه دادهاند. چون چینیها خیلی مهربان هستند و چیزهای زیادی برای همه زمین داشتهاند و قاعدتا باید مهربانیشان را با ماه هم تقسیم کنند. در برخی خبرگزاریها و گروهها در مورد حذف نام انوشیروان از کتب درسی بحث درگرفته بود. عجیب است که بعضیها نمیفهمند تاریخ این مملکت از زمان محمود شروع شده است. چون دولتش از زمان مادها تا کنون بینظیر بوده است. کافیست در کتابهای درسی اسم محمود و باقر و محسن و دو سه تا سعید را بنویسند و بقیه اسامی را حذف کنند. اینقدر نباید در قید نامها بود. همانطور که مرکز زمین همین جا هست که ما ایستادهایم، تاریخ ایران هم از جایی شروع میشود که یک عده خاصی از خواص صلاح میدانند. بقیه تاریخ را میتوان با ضمائر اشاره مثل "این"، "آن" و... توضیح داد و این حجم از بحث و اعتراض در مورد این مساله مشکوک است.