سینما با چاشنی تفکر (۱۱)

فیلم ۱۲ مرد خشمگین؛ روایت قضاوت‌های سطحی

سینما با چاشنی تفکر عنوان ستون ثابت ناصر ذاکری روزنامه‌نگار پیشکسوت و پژوهشگر اقتصادی در دیدار است. ذاکری در این ستون هر بار ضمن مرور یک فیلم سینمایی به نکات تامل برانگیز آن فیلم از منظر اقتصاد و اجتماع و سیاست می‌پردازد. در یازدهمین شماره سینما با چاشنی تفکر ذاکری به بررسی فیلم «۱۲ مرد خشمگین» اثر سیدنی لومت پرداخته است.

کد خبر: ۸۴۱۷۳
۱۶:۲۸ - ۲۸ اسفند ۱۳۹۹

دیدارنیوز _ ناصر ذاکری*: فیلم 12Angry Men محصول سال ۱۹۵۷ اولین اثر سینمایی سیدنی لومت کارگردان مشهور است. این فیلم در سه رشته نامزد دریافت جایزه اسکار شد، و هرچند موفق به کسب جایزه نشد، اما به‌خوبی توانست نظر منتقدان را به خود جلب کند؛ به‌گونه‌ای که بسیاری از ناظران آن را جزو فیلم‌های مطرح و تأثیرگذار تاریخ سینما دانسته‌اند.

دوازده نفر بازیگران اصلی فیلم دراصل اعضای هیأت منصفه یک دادگاه جنایی هستند، و باید در مورد سرنوشت جوان هجده‌ساله‌ای که متهم به قتل پدرش شده‌است، تصمیم بگیرند. در ابتدای فیلم که درواقع صحنه پایانی بررسی پرونده در دادگاه است، قاضی از اعضای هیأت منصفه می‌خواهد به اتاق ویژه بروند و بعد از مشاوره نظر نهایی خود را در مورد متهم اعلام کنند.

مستندات پرونده برعلیه متهم است. همسایه‌ها صدای فریاد او را که پدرش را تهدید به قتل کرده، شنیده‌اند. آلت قتل هم شبیه چاقویی است که او چند روز پیش خریده، و اینک ادعا می‌کند آن را گم کرده‌است. یکی از اهل محل مدعی است که او را در حال ارتکاب قتل دیده، و دیگری ادعا می‌کند او را در حال فرار و پایین رفتن از پله‌ها بعد از وقوع قتل دیده‌است. از سوی دیگر پسر جوان سابقه خشونت و زندان هم دارد. ازاین‌رو وکیل مدافع هم نتوانسته دفاع مؤثری ارائه کند.

اعضای هیأت منصفه کارشان را در اتاق مشاوره شروع می‌کنند. در رأی‌گیری اولیه فقط یک نفر در مجرم بودن او تردید دارد، و بقیه همه او را گناهکار تلقی می‌کنند. اما آنان باید در رأی نهایی خود اتفاق نظر داشته‌باشند، پس باید با بررسی شواهد و بیان دلایل خود به نتیجه مشترک برسند. اعضا یک‌به‌یک دلایل خود را ارائه می‌کنند و عضو شماره هشت که تنها طرفدار نظریه بی‌گناهی متهم است، با استدلالی متین دلایل آن‌ها را موردتردید قرار می‌دهد. در دومین رأی‌گیری عضو شماره نه هم رأی به بی‌گناهی می‌دهد. بحث بین اعضا شدت می‌گیرد، و با گذشت زمان سایر اعضا هم یکی بعد از دیگری به جمع طرفداران نظریه بی‌گناهی متهم می‌پیوندند. آنان متقاعد می‌شوند دلایل ارائه‌شده از سوی دادستان برای مجرم دانستن متهم کافی نیستند.


بیشتر بخوانید: فیلم دوئل اسپلیبرگ؛ داستان قدرتمندان سوار بر کامیون غول پیکر


درنهایت تعداد طرفداران نظریه بی‌گناهی متهم به نه‌نفر می‌رسد، اما سه نفر دیگر سرسختانه از نظر خود دفاع می‌کنند. ادامه مباحثات و استدلال قوی و متین شماره هشت آنان را هم وادار به تسلیم می‌کند، و در پایان فیلم اعضا همه متفق‌القول شده‌اند که متهم جوان بی‌گناه است، و دلایل و شواهد موجود در آن حد از یقین‌آوری نیستند که بشود او را مجرم تلقی کرده، و طناب دار را بر گردنش انداخت.
اولین نکته‌ای که می‌تواند ذهن مخاطب را درگیر کند، این است که پرونده جوان متهم در شرایط مطلوب موردبررسی قرار نگرفته‌است. نه دادستان و نه وکیل مدافع کار خود را با دقت کافی انجام نداده‌اند. مستنداتی که برعلیه متهم جمع‌آوری شده‌است، چندان محکم نیستند. اما این نکته در دادگاه موردتوجه وکیل مدافع قرار نگرفته که بتواند مردود بودن مستندات را اثبات کند، و این امر به‌عهده هیأت منصفه گذاشته‌شده‌است. درست مثل این‌که در زمین فوتبال مدافعان در کارشان کوتاهی می‌کنند و مهاجم تیم حریف تا نزدیکی دروازه پیشروی کرده، و تک به تک با دروازه‌بان روبه‌رو می‌شود. به بیان دیگر هیج نهاد و فردی نمی‌تواند و نباید از انجام وظیفه خود دست بردارد و با این تصور که دیگران کارشان را انجام خواهندداد، به‌اصطلاح کم‌فروشی کند. زیرا ممکن است بقیه هم مثل او رفتار کنند، و درنهایت سر بیگناهی بالای دار برود.


بیشتر بخوانید: «خدمتکار»؛ زندگی زیر سایه سنگین تبعیض


نکته دیگر این‌که فیلم تصویر قابل‌تأملی از ویژگی‌های شخصیتی دوازده نفر ارائه می‌کند. تفاوت‌های شخصیتی این افراد درواقع منعکس‌کننده تفاوت‌های موجود در سطح جامعه است. برخی افراد سطحی‌نگر هستند، و گروهی دیگر اهل دقت در جزئیات. برخی افراد زودباور هستند و گروهی دیگر شکاک و پرسشگر. برخی افراد سهل‌انگار هستند و می‌خواهند زود نتیجه حاصل شود تا بروند و به کارشان برسند، برخی دیگر احساس تکلیف می‌کنند که تصمیم درست گرفته‌شود، حتی اگر لازم باشد کلی وقتشان را صرف این کار بکنند.

علاوه‌براین برخی افراد پرونده موردبررسی‌شان را با یک تجربه شخصی گره می‌زنند و درواقع ندانسته در ذهن خویش قضاوت در مورد پرونده شخصی خود را به‌جای قضاوت در مورد پرونده اصلی جا می‌زنند. در چنین شرایطی نقش افراد پرسشگر مسؤولیت‌پذیر و اهل دقت در جزئیات به‌عنوان بازیگردانان اصلی بسیار مهم و رسالتشان بسیار ارزشمند خواهدبود.


بیشتر بخوانید: فساد نفوذی‌ها به روایت اسکورسیزی


برای مثال شماره سه فردی پدرسالار، مستبد، عصبانی‌مزاج و سلطه‌جو است. شماره هفت فردی سطحی‌نگر و سهل‌انگار است. او بلیط برای مسابقه بیسبال گرفته، و نگران است که نتواند به‌موقع به بازی برسد. او حتی در جلسه دادگاه هم به ساعت نگاه می‌کند، و مشتاق این است که کار زودتر تمام شود. به همین دلیل انتظار ندارد جلسه مشورت هیأت منصفه به درازا بکشد. آنان باید متهم را گناهکار اعلام کنند و خلاص. در مقابل شماره هشت که درواقع نقش محوری در فیلم دارد، آرشیتکت است و شاید به همین خاطر در جزئیات خیلی بیشتر از بقیه دقت می‌کند. او با دقت در جزئیات مدارک و شواهدی که بر علیه متهم ارائه شده، متوجه می‌شود که همه مدارک نقاط ضعف جدی دارند، و وکیل مدافع دقت لازم را برای رد این شواهد نداشته‌است. شماره ده هم که مدیر گاراژ است، فردی گستاخ، زورگو و پرخاشگر و تاحدودی سطحی‌نگر است.

هرکدام از این افراد با توجه به ویژگی‌های شخصیتی خود در مورد پرونده نظر می‌دهند. یکی می‌گوید، چون متهم سابقه خلاف‌های مکرر دارد، پس حتماً گناهکار است. دیگری می‌گوید اگر شواهد علیه متهم ایراد داشتند، وکیل مدافع متعرض می‌شد، و، چون او اعتراض نکرده، پس متهم گناهکار است. فرد دیگری رأی به گناهکار بودن متهم می‌دهد، چون می‌بیند اکثر اعضا چنین نظری دارند. اما واکنش شماره سه که آخرین مدافع نظریه گناهکار بودن متهم است، بسیار جالب است. او سرسختانه از نظریه‌اش دفاع می‌کند و حتی حاضر به درگیری فیزیکی با طرف مقابل است! اما با ادامه جروبحث معلوم می‌شود او و پسر جوانش رابطه خوبی ندارند. پسر از خانواده قهر کرده، و دو سال است که به دیدار پدرش نیامده‌است. او می‌گوید همه‌شان (پسرها) این‌طور هستند و تقصیر آن‌ها است. او، چون از دست پسر خودش عصبانی است به‌اصطلاح دق دلش را سر پسر جوانی خالی می‌کند که متهم به قتل پدرش شده‌است.

نکته قابل‌تأمل دیگر این است که اعضا با ادامه بحث و شنیدن استدلالات عضو شماره هشت، یکی یکی به گروه موافقان نظریه بی‌گناهی متهم می‌پیوندند. آنان با شنیدن نکات ظریفی که شماره هشت در مورد هریک از مدارک علیه متهم مطرح کرده، و ثابت می‌کند مدرک موردنظر بی‌اعتبار است، با تعجب از خود می‌پرسند چرا به فکر خودشان نرسیده‌بود.


بیشتر بخوانید: «قطار شبانه لیسبون»؛ سفری برای درک معنای زندگی


فیلم با موفقیت فرایند اقناع اعضای هیأت منصفه را به تصویر کشیده‌است: چگونه افراد با باور‌ها و شخصیت‌های متفاوت در مقابل استدلال متین و محکم یک فرد اهل دقت موضع می‌گیرند، و ابتدا سعی می‌کنند او را با خود همفکر سازند، اما به‌تدریج گارد بسته ذهنشان باز می‌شود، و با او هم‌نظر می‌شوند. هرکدام از آن‌ها مسیر متفاوتی را طی می‌کنند، اما پایمردی و سرسختی شماره هشت همه را وادار به تسلیم و پذیرفتن حرف حق می‌کند. هرچند شاید بعضی‌ها بازهم فقط با هدف به‌اصطلاح قال قضیه را کندن با جمع همعقیده شده‌اند.

در جوامع امروزی شیطنت رسانه‌ها، طراری سیاستمداران فرصت‌طلب و طنازی فضای مجازی شرایطی را فراهم آورده که بسیاری از شهروندان افکار و باورهایشان تحت تأثیر این هجمه گسترده تبلیغاتی شکل گرفته و می‌گیرد. آن‌ها با تردستی سخنوران ریاکار و مکار گزاره‌هایی را باور می‌کنند که مطلوب ارباب قدرت است. در چنین فضایی کار کنشگران اجتماعی و رسانه‌های مستقل که می‌خواهند مداقع حقیقت باشند، بسیار دشوار می‌شود، چون باید با کمترین امکانات در مقابل سیل عظیم تبلیغات قدرتمندان بایستند و با بردباری و حوصله بسیار شهروندان را متقاعد کنند که حقیقت با آن‌چه که قدرتمندان عرضه می‌کنند، متفاوت است. آنان وظیفه‌ای دشوار برعهده دارند، اما با پایمردی و امید به آینده این مأموریت به ظاهر غیرممکن قابل‌انجام است. همان‌گونه که شماره هشت یک‌تنه در مقابل کل گروه ایستادگی می‌کند و عاقبت همگان را وادار می‌کند تصورات غلط خود را کنار گذاشته و با او همداستان شوند.

نکته قابل‌ذکر دیگر این است که طی چند دهه گذشته منتقدان بسیار نکته‌سنج به بررسی فیلم از زوایای مختلف پرداخته، و بعضی موارد از اشتباهات تصویری فیلم را که قطعاً ناشی از کوتاه بودن زمان تصویربرداری بوده‌است، گوشزد کرده‌اند. مثلاً عقربه ساعت بازیگران با زمان داستان تطابق ندارد. یا در صحنه شبیه‌سازی حرکت پیرمرد شاهد سایه دوربین کف سالن افتاده‌است. یا جهت سایه‌ها در خیابان با زمان داستان نمی‌خواند و مواردی از این قبیل. اما نکته جالبی که در این مداقه‌ها موردتوجه قرار نگرفته، عینک خانم همسایه است. او مدعی است از آپارتمان آن سوی خیابان صحنه قتل را دیده، و ادعا می‌کند قاتل همان پسر جوان است. او نیازمند عینک است، اما، چون نمی‌خواهد مسن به نظر بیاید در بیرون از خانه و حتی در جلسه دادگاه عینک نمی‌زند. شماره هشت از بقیه می‌پرسد او چگونه از تختخوابش درحالی‌که قطعاً عینک نزده‌بوده، نیم‌خیز شده و از پنجره توانسته با وضوح چهره قاتل را تشخیص بدهد. شماره هشت در این‌جا به نوع عینک این زن توجهی ندارد. طبعاً این خانم که گرفتار پیرچشمی شده، عینکش از نوع عینک مطالعه است که در خانه از آن استفاده می‌کند و در بیرون از خانه بدون عینک هم چندان مشکلی ندارد. اگر چنین باشد، او بدون عینک می‌تواند دور را ببیند و برای تشخیص چهره قاتل البته اگر زیادی دور نباشد، نیازمند عینک مطالعه نیست!


بیشتر بخوانید: "مرگ استالین" اثر آرماندو لانوچی؛ نمایش بی‌پناهی دیکتاتور


گفتنی است بدشانسی فیلم حضور همزمان فیلم معروف The Bridge on the River Kwai ساخته دیوید لین در مراسم اسکار همان سال بود. فیلم دیوید لین در ۸ رشته نامزد اسکار شد و هفت جایزه برد، و فرصتی برای درخشیدن اثر ارزشمند سیدنی لومت باقی نگذاشت. گفتنی است در سال ۱۹۹۷ ویلیام فریدکین نسخه دیگری از فیلم ۱۲ Angry Men ساخت و توانست جایزه اسکار بهترین نقش مکمل مرد را نصیب جرج سی اسکات کند که در نقش شماره سه ظاهر شده‌بود، نقشی که در فیلم اصلی برعهده لی جی کاپ بود.

*روزنامه‌نگار و پژوهشگر اقتصادی

ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
نظر: