سینما با چاشنی تفکر عنوان ستون ثابت ناصر ذاکری روزنامهنگار پیشکسوت و پژوهشگر اقتصادی در دیدار است. ذاکری در این ستون هر بار ضمن مرور یک فیلم سینمایی به نکات تامل برانگیز آن فیلم از منظر اقتصاد و اجتماع و سیاست میپردازد. در چهاردهمین شماره این ستون ذاکری به سراغ فیلم Life is Beautiful رفته است.
دیدارنیوز ـ ناصر ذاکری: ماجرای فیلم در ایتالیای زمان جنگ جهانی دوم اتفاق میافتد. گیدئو با بازی روبرتو بنّینی جوان شوخطبع یهودی است که عاشق دورا دختری غیریهودی شده، و با سرسختی عاقبت دل او را به دست آورده و با او ازدواج میکند. در اواخر جنگ آندو با پسر کوچکشان زندگی شیرینی دارند. آلمانیها منطقه را اشغال کردهاند و یهودیها را برای انتقال به اردوگاه جمعآوری میکنند. گیدئو همراه سایر یهودیهای شهر به اردوگاه میرود، پسرکش را نیز با خود میبرد.
او در اردوگاه سعی میکند پسرک را از چشم آلمانیها مخفی کند، تا او را به اردوگاه کودکان نبرند. پدر با استعداد شوخطبعی خود سعی میکند بهاصطلاح پسرک را سر کار بگذارد تا تحمل شرایط سخت اردوگاه کار اجباری برای کودک آسان شود. او وانمود میکند همه آنچه کودک مشاهده میکند، یک بازی است که آنها داوطلبانه در آن شرکت کردهاند. بچههای زیادی در اردوگاه هستند، اما همه در گوشه و کنار پنهان شدهاند؛ چون اگر کسی پیدایشان کند، از بازی اخراج میشوند و کودکی در این بازی برنده میشود که کسی نتواند پیدایش کند. برنده جایزه بازی را که یک تانک گنده است، دریافت میکند.
بیشتر بخوانید: «قطار شبانه لیسبون»؛ سفری برای درک معنای زندگی
پسرک به امید رسیدن به جایزه در این بازی با پدر همراه میشود. پدر هر روز صبح زود روانه کار اجباری میشود و کودک در سالن اردوگاه بیسروصدا خود را سرگرم میکند تا آلمانیها متوجه حضورش نشوند. شبها پدر خسته و نیمهجان برمیگردد، اما با شوخطبعی نمایش را از سر میگیرد تا همهچیز برای پسرک باورپذیر باشد.
ماهها پشت سر هم میگذرند. در روزهای پایانی جنگ که نیروهای متفقین نزدیک شدهاند، آلمانیها اسرا را دسته دسته میبرند، تا شاهدی از اردوگاه زنده نماند.
پدر همراه یک گروه میرود و قبل از رفتن کودک را در صندوقچهای پنهان میکند و از او میخواهد تا همهجا آرام و ساکت نشده، بیرون نیاید. ساعتها بعد و با رفتن آلمانها، کودک بیرون میآید. هیچکس در اردوگاه نماندهاست.
ناگهان نیروهای متفقین از راه میرسند، و کودک با دیدن تانکی که پیشاپیش سربازان در حرکت است، به وجد میآید و میپندارد سربازان جایزه او را آوردهاند!
در یک صحنه جالب از فیلم، کودک به پدر میگوید از یکی از زندانیان شنیدهاست که آلمانیها از بدن زندانیان دکمه و صابون میسازند. پدر با همان شوخطبعی همیشگی خود این موضوع را به یک سوژه شوخی و خنده تبدیل میکند. آنان نمیتوانند برای مقابله با مشکلی که پیش آمده، کاری بکنند. پس چرا باید کودک اضطرابی بیجا را تحمل کند، اضطرابی که سالهای کودکی پسرک را از او خواهدگرفت.
بیشتر بخوانید: «مرگ استالین اثر آرماندو لانوچی»؛ نمایش بیپناهی دیکتاتور
در صحنهای دیگر پدر متوجه میشود گروهی از کودکان آلمانی در محوطه در حال بازی هستند. او با زیرکی پسرک را همراه آنها میسازد تا شادی بازی را تجربه کند و همراهشان کلوچه بخورد. پدر به کودک تأکید میکند که نباید حتی یک کلمه هم بگوید، تا کسی متوجه غریبه بودنش نشود.
در دقایق پایانی فیلم، سربازان آلمانی پدر را به سمت قتلگاه میبرند، پسرک از دریچهای کوچک صحنه را تماشا میکند، پدر برایش شکلک درمیآورد، تا کودک اضطراب و نگرانی نداشتهباشد، و این دستگیری و بهاصطلاح کت بسته بردن را هم بخشی از بازی تلقی کند.
فیلم توجه خاصی بر حقوق کودک دارد. کودکان این حق را دارند که مورد حمایت خانواده و جامعه باشند، و امکانات لازم اعم از خوراک، پوشاک، مسکن، بهداشت، آموزش و امنیت در اختیارشان قرار گیرد. آنان باید متناسب با سن و توان ذهنیشان در جریان موضوعات اجتماعی پیرامون خود قرار بگیرند. درگیر کردن ذهن کودکان با موضوعاتی که فراتر از درک و سن آنان است، آرامش روانی کودک را سلب کرده، و او را از کودکی محروم میکند. گیدئو بهدرستی درک میکند که فهم ماجرای اردوگاه کار اجباری و خطری که در کمین زندگی آنها است، کمکی به پسر خردسالش نمیکند، و فقط آرامش روحی او را بهشدت درهم خواهدریخت. پس او تصمیم میگیرد با تحمیل دشواریهای فراوان به خودش، محیطی آرام و دور از تنش را به کودک هدیه کند. به همین دلیل به جای بیان واقعیت که اگر آلمانیها او را بیابند به مکان دیگری منتقلش خواهندکرد و معلوم نیست چه بلایی سرش میآید، از او میخواهد در اردوگاه پنهان شود و نگذارد کسی پیدایش کند، تا با بالا رفتن امتیازاتش عاقبت برنده جایزه ممتاز بازی شود.
اما حقوق کودکان در عرصه سلامت روانی فراتر از این است. مفهوم کودک ـ سرباز که طی دهههای اخیر بسیار تکرار شده و میشود، به این واقعیت اشاره دارد که در برخی جوامع کودکان و نوجوانان توسط گروههای شبهنظامی آموزش دادهشده، و وادار به شرکت در جنگ میشوند. در نگاهی فراتر، تشویق به حضور زودهنگام نوجوانان در میدان رقابتهای سیاسی و ایدئولوژیک میتواند نوعی آزار روحی برای نوجوانان تلقی شود. زیرا آنان را درگیر ماجراها و موضوعاتی میکند که هنوز فراتر از توان درک و تجربیات اجتماعی آنان است. کودکان و نوجوانان باید در فضایی آرام و دور از تنش و اضطراب رشد کنند و بهتدریج متناسب با سنشان در جریان واقعیتهای جهان پیرامونشان قرار بگیرند و با چشمانی باز اقدام به انتخاب مسیر آینده خویش بکنند. گفتنی است در این باب فیلم دیدنی Jojo Rabbit محصول سال ۲۰۱۹ نکات قابلتأملی را با بیانی کودکانه مطرح میکند.
بیشتر بخوانید: نگاهی به فیلم «زندگی دیگران»؛ عشق زیر سایه اشتازی!
اهمیت حقوق کودکان و ضرورت رعایت آن فراتر از این است که آن را فقط وظیفه و تعهد والدین بدانیم و بس. در واقع این جامعه و حکومت است که باید متکفل این وظیفه گردد و درصورتیکه والدین از عهده انجام این مهم برنیایند، به این تعهد عمل کند. حاکمان باید با رصد دقیق اتفاقات جامعه یقین پیدا کنند که کودکان در شرایطی مطلوب دوران کودکی خود را سپری میکنند و در زمان مناسب (نه زودتر و نه دیرتر) در جریان واقعیتهای جهان پیرامون خود قرار میگیرند. حکومتها معمولاً از هر نوعی که باشند، تأمین امنیت جامعه و کشور را یکی از مهمترین وظایف خود میدانند، و ازاینرو پروندههای بسیار مهم را "امنیتی" نامگذاری میکنند. اما باید دانست امنیت در تعریفی وسیعتر شامل امنیت روانی کودکان نیز میشود.
اما مقوله "در جریان وقایع جهان پیرامون خود قرار گرفتن" فراتر از مبحث حقوق کودکان قابلتوجه و مداقّه است. در نگاهی جامعتر یک مدیر ارشد یا یک فرمانده نظامی شاید مصلحت نداند همه اطلاعاتش را در اختیار زیردستانش قرار بدهد. بهعنوان مثال نیروهای مستقر در یک دژ دفاعی اگر بدانند که نیروی کمکی تا دو روز دیگر نخواهدرسید، شاید امیدشان را از دست بدهند، و این امر بر عملکردشان تأثیر منفی بگذارد. به همین ترتیب، مسؤولان کشوری در همه کشورها معمولاً فقط بخشی از اطلاعات خود از وضعیت کشور را در اختیار شهروندان قرار داده، و ترجیح میدهند آنان را گرفتار اضطراب و نگرانی بیمورد نکنند. بهطوریکه ملاحظه میشود، اینجا هم با وضعیت "مصلحتاندیشی" بزرگترها روبهرو هستیم.
اما در نگاهی فراتر باید پرسید منطق رازداری با شعار حفظ آرامش روانی جامعه چیست؟ آیا این امر میتواند موجب سوء استفاده ارباب قدرت قرار گیرد تا در غیاب مردم و دور از نظارت آنان برنامههای خود را پیش ببرند؟
اصطلاح تشویش اذهان عمومی بهعنوان یک جرم مطرح شدهاست. فردی با ارائه مجموعه اطلاعات که تلفیقی از اطلاعات درست و غلط است، مردم را گرفتار نگرانی کرده، و آنان را تشویق به تبعیت از یک الگوی رفتاری نادرست میکند. بهعنوان نمونه با انتشار شایعه کمبود فلان کالا، یا افزایش آتی قیمت فلان سهم در بازار، شهروندان ممکن است به بازار هجوم برده، و درنهایت متضرر شوند.
در همین راستا میتوان ماجرای تحولات بورس اوراق بهادار طی سال گذشته و اطلاعرسانی مقامات ذیربط را مورد بررسی قرار داد. آیا مقامات و متولیان امر مجاز هستند به بهانه جلوگیری از تشویش اذهان عمومی، شرایطی را ایجاد کنند که گروهی از شهروندان سرمایه خود را در بورس از دست بدهند؟ آیا آنان مجاز هستند در مقابل پدیده هجوم گسترده سرمایهگذاران خرد به بورس و رشد سریع قیمت سهام سکوت کنند درحالیکه میدانند عاقبت این هجوم گسترده مالباختگی است؟ به بیان دقیقتر، وظیفه "بزرگترها"ی جامعه در مقابل شهروندان چه بود؟ آیا نمیبایست آنان تمهیداتی به کار میگرفتند که ضمن رونق یافتن معاملات در بورس و تشویق مردم به حضور در این بازار و انتخاب بورس بهجای خرید سکه و ارز یا مستغلات بهعنوان یک رفتار درست اقتصادی، این هجوم گسترده منتهی به مالباختگی عدهای انبوه و برنده شدن تعدادی اندک سوداگر نشود؟
اساساً مرز بین اطلاعرسانی درست و شفافیت با رازداری هدفمند به منظور حفظ آرامش روانی جامعه کجاست؟ و چگونه میتوان مانع سوء استفاده قدرتمندان از این تعابیر شد؟
اما نکته پایانی درباب فیلم این است که برخی منتقدان با این ادعا که فیلم به شوخی با ماجرای هولوکاست پرداخته، از آن انتقاد کردهاند، از دید آنان اولاً هولوکاست باید بهعنوان یک واقعه انکارناپذیر تلقی شود. ثانیاً هرگونه برخورد طنزپردازانه مرتبط با این پدیده باید ممنوع باشد، زیرا موجبات آزار روحی کسانی را فراهم میآورد که از وقوع آن آسیب دیدهاند. بااینحال گفتنی است هرچند شیوه بیان فیلم آمیخته با طنز است، اما فیلم پدیده هولوکاست را مستقل از ابهاماتی که در مورد ابعاد آن مطرح میگردد، موضوع طنز قرار ندادهاست، و فقط رفتار شوخطبعانه پدری را به تصویر میکشد که قصد حمایت از فرزند خردسال خویش را دارد. از سوی دیگر خیلی قابلتأمل است که همان محافلی که این فیلم را به حرمتشکنی واقعه هولوکاست متهم میکنند، معمولاً به جریان شوخیهای موهن با چهرههای مقدس ادیان که موجبات آزار روحی پیروانشان را فراهم میآورد، ایرادی نمیگیرند.