فیلم اخیر "جوکر" ساخته تاد فیلیپس و کمپانی برادران وارنر که البته حاشیهها و سروصداهای فراوانی را نیز به همراه داشته، تا به آن حد که جایزه بهترین فیلم از جشنواره معتبر ونیز را دریافت کرده و به فروشی قریب به یک میلیارد دلار دست یافته، شامل ویژگیهایی است که علیرغم اقرار کارگردان به این مسئله که شخصیتش را فارغ از آنچه که تاکنون تحت عنوان "جوکر" می شناخیتم خلق کرده، فیلم را دچار نوعی هالهی محافظه کارانه و ترسی از جنس روییدن کلیشه ها کرده است. در اولین و احتمالا تنها فیلمی که تنها به شخص جوکر می پردازد و با حالتی اسپین ـ آف گونه، این کاراکتر آشنای تاریخی را به مرور و بررسی مشغول می شود، جوکر برخلاف ویژگی هایی که تا به امروز از خود به جای گذاشته بود، بدل به بیماری روانی، بیچاره و منفعل شده که گویی دل خوشانه، کوله بار آزار دهنده و طاقت فرسای زندگی اش را به دوش می کشد.
دیدارنیوز ـ
ایمان رضایی: کاراکتر «جوکر»، آنتاگونیست سمپاتیک دنیای دی سی، تا به امروز در مقیاس چیزی حدود شانزده فیلم، سریال و انیمیشن حضور داشته که به مرور در تمامی آنها، به نمادی از نوعی جنبش آنارشیستی و ایدئولوژی نهیلیستی تبدیل شده و دائما به عنوان شمایلی از یک ضدقهرمانِ درک نشده از او یاد شده است. در بازهای زمانی که حدود پنجاه سال را در بر می گیرد، جوکر در اذهان عمومی پرداختی ناخودآگاهانه یافته و حتی پیش از حضور در جهان سینما و عرصه نمایش، در تاریخچهای شِبهِ اساطیری، به عنوان فرضیه ای عینیت یافته از شرارت و رذالت تثبیت شده است. در نتیجه آنچه که تفکر عمومی از این شخصیت ـ که عقبه ای افسانه ای، مشهور و آشنا دارد ـ را می سازد، کاراکتری است شرور و شیطان صفت که رفته رفته (مخصوصا در سال ۲۰۰۸ و فیلم «شوالیه تاریکی» ساخته کریستوفر نولان) در قامت شخصیتی فلسفی و عمیق که نیازمند تحلیلهای رفتاری و روانشناسانه است شناخته شد.
اما فیلم اخیر "جوکر" ساخته تاد فیلیپس و کمپانی برادران وارنر که البته حاشیهها و سروصداهای فراوانی را نیز به همراه داشته، تا به آن حد که جایزه بهترین فیلم از جشنواره معتبر ونیز را دریافت کرده و به فروشی قریب به یک میلیارد دلار دست یافته، شامل ویژگیهایی است که علیرغم اقرار کارگردان به این مسئله که شخصیتش را فارغ از آنچه که تاکنون تحت عنوان "جوکر" می شناخیتم خلق کرده، فیلم را دچار نوعی هالهی محافظه کارانه و ترسی از جنس روییدن کلیشه ها کرده است. در اولین و احتمالا تنها فیلمی که تنها به شخص جوکر می پردازد و با حالتی اسپین ـ آف گونه، این کاراکتر آشنای تاریخی را به مرور و بررسی مشغول می شود، جوکر برخلاف ویژگی هایی که تا به امروز از خود به جای گذاشته بود، بدل به بیماری روانی، بیچاره و منفعل شده که گویی دل خوشانه، کوله بار آزار دهنده و طاقت فرسای زندگی اش را به دوش می کشد. در همان پلانهای ابتدایی، جوکر به عنوان بیماری با خندههای عصبی که گویی وضعیت مالی جالبی هم ندارد معرفی می شود. تابلوی تبلیغاتی در دست می گیرد و با گریم دلقک ها، هرچند که رویای اجرا و استندآپ کمدی دارد، اما مشغول کارگری و بیگاری است.
رویکرد فیلمساز در مواجهه با شخصیت تفسیرپذیر جوکر، به این گونه بوده که بی اخلاقی ها و کنش های ضدهنجارگونهی او را نه به گونه ای از سلوک فلسفی که به واسطه شعارهای سیاسی ـ اجتماعی به تصویر می کشد. ضدقهرمان شروری که تا به امروز جذابیتش را به واسطه نوعی تفکر/ایدئولوژی عمیق (که با بروز در رفتار برونگرایانه اش) به دست آورده بود، حالا تبدیل به بی عرضه ی دست و پا چلفتیای شده که مردم، به مثابه ذرات تشکیل دهنده اجتماع، دائما به آزار و اذیتش می پردازند. در واقع فیلیپس جوکرش را نه از موضع قدرت که اتفاقا از موضع ضعف به نمایش می گذارد و علت تحول تدریجی او را همان کثافت روزمره ی شهر/جهان مدرن امروزی قلمداد می کند.
"جوکر" را نیز باید از این جهت محافظه کارانه خواند که فیلمساز، جسارت یا شاید مجوز آن را ندارد تا کاراکتری مستقل از منفی بافی های پیرامون خود، با نگاهی اعتراض آمیز و نگرشی آنارشیستی خلق کند. فیلیپس، جنونی که در یک سوم پایانی فیلم نصیب جوکر (آرتور) می شود را از پَسِ ظلمهایی که اجتماع به او کرده به اوج می رساند و اصلا نگره و تفکری برای شخص آرتور فلک قائل نمی شود. گویی "آنارشیست بودن" صرفا وابسته به تحملِ حضور در نازلترین و پست ترین شرایط است و به خودی خود، ارزش فلسفی چندانی ندارد. اینگونه است که جوکر در قامت رهبر/لیدر تمام معترض های جهان که دورانی نماد شرارتهایی مفهومی و معنادار بود، حالا در فیلمی که بیشترین پرداخت را روی خود دارد، تبدیل به یک بیمار روانی مظلوم و بازیچهی اجتماع آلوده شده است.
جوکرِ تاد فیلیپس در صدد به سقوط کشاندن تمام ارزشها و مفاهیمی است که پیش از این پیرامون این کاراکتر مملو از حاشیه و تفسیر شکل گرفته بود. شخصیتی که فیلیپس تحت عنوان "جوکر" خلق کرده، اساسا تهی از هرگونه تحلیلهای نهیلیستی است که فلسفه اخلاقیات را پیش از این به چالش میکشید. فیلم با پرداخت نه چندان عمیق فضا/آمبیانس به کمک چند پاره شورش و اغتشاش پوشالی و چند شعار شبه کمونیستی و تاکید بر جَوِ کثیف و آلودهی شهر به مثابه اجتماع، جوکر را از جایگاه "ظالم هوشمند" به مقام "مظلومِ بی دست و پا" می رساند و با کلیشه ایترین تمهیدات ممکن، فرمول فیلمنامههای اسف بار هالیوودی را بازنویسی می کند. "جوکر" حالا فیلم عقیم و بی خاصیتی است که تنها با سانتیمانتال گرایی، خرده پیرنگهای دراماتیکش را اولویت قرار داده و نه جسارت بیانی آنارشیستی در باب آنچه که "قدرت" مینامیم را دارد و نه توان بررسی و سرگذشت رهبری دیوانه که صاحب ایدئولوژی است (نه ضربه مغزی و زخمهای عاطفی). نکته آن است که نفرت از آنچه که اجتماع فعلی را تشکیل داده، چندان نیازمند توجیه نیست و فیلم اخیر فیلیپس دقیقا خواستار پدید آوردن نوعی توجیه و بهانه برای یک خشم مفهومی است که جوکر (به مثابه نمادی از کالبد و عینیت آنارشیسم) تا به امروز داشته است.