در رابطه با این مسئله اجتماعی که محمودی روی آن دست گذاشته، باید به فروشنده کلیه ایرانی که در جایی از فیلم، عظیم به سراغش می رود اشاره کرد. پس از کشمکش های فراوان بر سر هزینه فروش کلیه، دقیقا همانجا که مخاطب، کلافه از موضوع تکراری فقر و فروش اعضای بدن به فیلم می نگرد، ناگهان فیلم یکی از مورد بحثترین تبصره های قانونی کشور را مورد نقد قرار می دهد. پس از اینکه فروشنده ایرانی، حاضر به فروش کلیه می شود و مبلغ را می پذیرد، در بیمارستان متوجه می شوند که شهروند ایرانی نمی تواند به اتباع خارجی عضو اهدا کند. چرایی این مسئله نیز در فیلم به شکل کنایه آمیزی پاسخ داده نمی شود. جالب آنجاست که این سوال بدیهی را نه کاراکتری از قشر روشنفکر جامعه، که کارگر شهرداری با تعجب از کارمندان بیمارستان می پرسد.
دیدارنیوزـ ایمان رضایی: برادران محمودی پس از تجاربی که با «رفتن» و «چند متر مکعب عشق» نسبت به فیلمسازی در رابطه با آنچه که افغانیها در ایران از سر می گذرانند کسب کردند، حالا با نگاه و حرکتی جدیتر، «شکستن همزمان بیست استخوان» را به ارمغان آورده اند که از جهاتی قابل دفاع است، چراکه این بار موضوع از شعارهای نژادپرستی و مسائلی که صرفا مربوط به مهاجرت و مادیات است فراتر رفته و اثری نسبتا انسانی تر و جدیتر را حاصل شده است.
ماجرا از این قرار است که عظیم، پس از آنکه از تصمیم برادرش مبنی بر مهاجرت به آلمان و نبردن مادرشان به آنجا خبردار می شود، آشوبی به پا کرده و مادرش را به خانه خودش می آورد. اما چندی بعد متوجه می شود که رونا (مادر) بر اثر بیماریهایی خاص، هر دو کلیه خود را از دست داده و قریب به مرگ می باشد. هسته اصلی قصه نیز آنجا خودنمایی می کند که عظیم با تمام عشقی که به مادر خود دارد، آیا حاضر است با وجود بیماری خود، کلیه هایش را تقدیم او کند و خطر را به جان خود بخرد یا خیر؟ اینگونه است که موضوع فیلم، از شعارهای صرف اجتماعی فاصله گرفته و دوراهی های انسانی/فلسفی مقابل کاراکترها قرار می دهد و تاثیری که روی مخاطبش می گذارد، تاثیری انسانی است تا اجتماعی. ضمن اینکه شخصیت عظیم با محوریتی که در فیلمنامه دارد، کاراکتری به شدت قابل باور و ملموس بوده و به همین دلیل است که اتفاقات پیرامون آن را جدی میتوان گرفت و شخصیتهای اطرافش را نیز هرچند کمی سطحی تر پرداخت شده اند، اما، چون در فرع هستند، باور کرد.
علاوه بر مسائل مربوط به فیلمنامه، اثر اخیر جمشید محمودی به عنوان کارگردان، از لحاظ ساختار فنی/سینمایی نیز یک سر و گردن بالاتر از آثار پیشین او قرار دارد که احتمالا بی ربط به حضور کوهیار کلاری به عنوان فیلمبردار و قاب های خیره کننده او در بعضی اوقات نباشد. در بخش هایی از فیلم، تصویر به مثابه زبانی مستقل، به بازگویی وضعیت حاضر می پردازد. همچنین تُنالیته رنگها در فیلم نیز با دقت در راستای آنچه که فضای فیلم می طلبد تنظیم شده اند و همه چیز دست به دست هم داده تا «شکستن همزمان بیست استخوان» را بتوان فیلمی مقبول از لحاظ فنی دانست.
در رابطه با این مسئله اجتماعی که محمودی روی آن دست گذاشته، باید به فروشنده کلیه ایرانی که در جایی از فیلم، عظیم به سراغش می رود اشاره کرد. پس از کشمکش های فراوان بر سر هزینه فروش کلیه، دقیقا همانجا که مخاطب، کلافه از موضوع تکراری فقر و فروش اعضای بدن به فیلم می نگرد، ناگهان فیلم یکی از مورد بحثترین تبصره های قانونی کشور را مورد نقد قرار می دهد. پس از اینکه فروشنده ایرانی، حاضر به فروش کلیه می شود و مبلغ را می پذیرد، در بیمارستان متوجه می شوند که شهروند ایرانی نمی تواند به اتباع خارجی عضو اهدا کند. چرایی این مسئله نیز در فیلم به شکل کنایه آمیزی پاسخ داده نمی شود. جالب آنجاست که این سوال بدیهی را نه کاراکتری از قشر روشنفکر جامعه، که کارگر شهرداری با تعجب از کارمندان بیمارستان می پرسد. اینکه چرا ایرانی ها حق اهدای عضو به اتباع خارجی را ندارند مشخص نمی شود، اما تاثیر این قانون بحث برانگیز را در ادامه فیلم به وضوح شاهدیم. فیلمنامه روی این مسئله فوکوس نمی کند و بدون پافشاری چندان از آن می گذرد و اینجاست که مسئله اجتماعی فیلم به مسئله انسانی تبدیل می شود. حالا عظیم که گروه خونی مطابق با مادرش دارد و می تواند کلیه اش را به او اهدا کند، دچار یک بحران فردی می شود. خود عظیم دچار دیابت است و اهدای کلیه می تواند برای او نیز در سالهای آینده خطرآفرین باشد. دوراهی اصلی فیلمنامه نیز اینجا به وجود می آید.
اما «شکستن همزمان بیست استخوان» که با نام بین المللی «رونا، مادر عظیم» در سطح جهان اکران می شود، هرچند که بی عیب و ایراد نیست و گاهی دچار عوام گراییهای خاص خود می شود، اما تاثیری که از فضا و شخصیتهای خود می گیرد را میبایست قدر دانست. به هر شکل، ژانر اجتماعی شامل مولفه ها و مشخصههایی است که نباید به دلیل اشباع در سینمای ایران، آنها را جدی نگرفت و اتفاقا بهتر آن است که به اَشکال درست آن توجه نمود که این بار برادران محمودی در «شکستن همزمان بیست استخوان» به این شکل درست تا حدودی نزدیکتر شده اند.