به هرحال آنچه که چهارانگشت را در حد یک فیلم معمولی هم مقبول نمی دارد، احتمالا پیروی از کلیشهها و شوخیهای معمول همیشگی و رایج در سینمای ایران و پایان قابل پیش بینی آن است. "پیروی" از ویژگیهای معمولی، نه تنها فیلمی معمولی نمی سازد بلکه سطح فیلم را نزدیک به قهقرا می برد؛ چراکه با توقعی معمولی از طرف فیلمساز مواجه است و قاعدتا نازلتر از آن را در اجرا به دست می آورد.
دیدارنیوزـ ایمان رضایی: حامد محمدی پس از موفقیت در گیشه با "اکسیدان"، با حفظ همان فرمول و همان تیم، دست به ساخت "چهارانگشت" زده که البته شکستی تمام عیار؛ چه در مسائل کیفی و چه در گیشه محسوب می شود. اینکه اکسیدان با تِم مذهبی به شوخی با مسائل دینی مسیحیت می پرداخت و سپس وارد فاز جدی و دراماتیک خود می شد، در فیلم جدید محمدی نیز تکرار شده و تقریبا با همان الگو این بار به جغرافیای شرق آسیا رفته و به طنازیهایی در فضای مذهبی بودائیسم پرداخته است.
زوج جوادعزتی و امیر جعفری نیز این بار با جا به جایی کاراکترها نسبت به اکسیدان در کنار هم به ایفای نقش پرداخته اند که متاسفانه مبحث بازیگری این دو چهره نیز تحت انتقادهای جدی است. منظور از جابه جایی کاراکترها، جوهر شخصیتی این دو است که آنچه در اکسیدان میدیدیم شامل سادگیِ شخصیت جواد عزتی بود و دندان گردیها و شیطنتهای امیر جعفری. این بار، اما جواد عزتی با نقشی متفاوت از اکسیدان، همراهِ با تجربه کاراکتر امیر جعفری است که او را به سفر خارجی میبرد و جعفری نیز نقشی نسبتا مرکزی و احساسی را بازی میکند که در موقعیتها و چالشهای خاصی قرار می گیرد. اما ضعف نسبی شخصیتها در چهارانگشت نسبت به اکسیدان، دقیقا در عدم پرداخت آنها و صرفا تمرکز روی طنزپردازی و خنداندن مخاطب است. برخلاف اثر پیشین حامد محمدی، در چهارانگشت شخصیتها تنها تیپهایی با ویژگیهای کلیشهای و سطحی همیشگی هستند. مثلا عزتی در نقش "ایستاده" تیپی در حد یک مرد خوشگذران و اهل شیطنت باقی می ماند و جعفری در نقش "فاتحه ای" به شکلی کاریکاتوریزه و اغراق آمیز، به عنوان یک اصولگرای تندرو و مذهبی در سطح باقی می ماند. حال از همراهی این دو کاراکتر با یکدیگر در تایلند، تنها چند موقعیت خنده آور و چند شعار خارج از قاب سیاسی به چشم می خورد که نه تنها راضی کننده نیست بلکه گاهی زننده نیز می نماید.
قصه نه چندان کامل فیلم از این قرار است که "فاتحه ای" برای شرکت در انتخابات مجلس و کسب موفقیت، تصمیم به سفر حج می گیرد، اما در اصل به تایلند می رود تا از همسر صیغه ای خود جدا شود. "ایستاده" نیز همراه و مترجم او در این سفر است که حضور آنها در این کشور موجب پیشامد اتفاقات و موقعیتهای به اصطلاح کمدی است. اما در کنار این طرح به شدت تکراری، کلیشه نیز از سر و روی اثر می بارد. ابتدا اینکه انتخاب لوکیشنِ خارج از کشور و استفاده از آزادی های دلخوش کننده متکی بر بی حجابی و مسائل این چنینی، بیشتر شبیه به یک شوخیِ بی مزه شده که به جای درمان، مانند مُسَکِنی موقت عمل می کند. اینکه فیلمساز نمی خواهد زنان را در خانه با حجاب نشان دهد و نمی خواهد کلیشه تماس فیزیکی دو بازیگر غیر همجنس را در فیلمش بگنجاند و به این دلیل به کشوری خارجی فرار می کند تا با همین مسائل هم شوخی کند و هم دست بازتری داشته باشد، پیشرفت محسوب نمی شود، بلکه تنها گریزی است موقت و فریبنده که البته جواب چندانی هم نمی دهد.
از "من سالوادور نیستم" و "رد کارپت" تا "خانم یایا" و امثالهم، هرگز نتوانسته اند علی رغم استفاده از فضای غیر ایرانی، موفقیت چندانی در مسائل کیفی خود به عمل آورند. چه بسا به دلیل افزایش بودجه و محدودیت مسائل مالی و فاصله گرفتن از بومی گرایی، ذائقه مخاطب را نیز ارضا نمی کنند و عملا پسرفت محسوب می شوند. همچنین سوالی که در مورد آثار اخیر محمدی پیش می آید آن است که این حجم از آزادی عمل در شوخی با ادیان مختلف را در رابطه با دین اسلام و مسلمانان نیز می تواند به کار گیرد یا خیر؟ از شوخی با نام "بودا" تا مراسم مذهبی آنها و آئینهای مسیحیان تا به سخره گرفتن اماکن و شخصیتهای مذهبی آن ها، از جمله سکانسهای تعجب برانگیز فیلم است.
به هرحال آنچه که چهارانگشت را در حد یک فیلم معمولی هم مقبول نمی دارد، احتمالا پیروی از کلیشهها و شوخیهای معمول همیشگی و رایج در سینمای ایران و پایان قابل پیش بینی آن است. "پیروی" از ویژگیهای معمولی، نه تنها فیلمی معمولی نمی سازد بلکه سطح فیلم را نزدیک به قهقرا می برد؛ چراکه با توقعی معمولی از طرف فیلمساز مواجه است و قاعدتا نازلتر از آن را در اجرا به دست می آورد. شاید چهارانگشت نمونه ای دیگر از آن چیزهایی است که "نباید" ساخت و "نباید" دید، البته اگر پیشرفت سطح سینمای داخلی را در نظر داشته باشیم.