تیتر امروز

زهرا نژادبهرام: تصمیم گیران دوباره دارند راه را اشتباه می‌روند/ دارویی برای مقابله با بی حجابی کشف شده که ما نمی‌دانیم؟
گفت و گوی دیدار با یک فعال سیاسی اصلاح طلب درباره کلینیک ترک بی حجابی

زهرا نژادبهرام: تصمیم گیران دوباره دارند راه را اشتباه می‌روند/ دارویی برای مقابله با بی حجابی کشف شده که ما نمی‌دانیم؟

خبر راه اندازی کلینیک ترک بی حجابی دلیل گفت و گوی دیدارنیوز با زهرا نژاد بهرام فعال سیاسی اصلاح طلب شد. او معتقد است: راه‌اندازی کلینیک برای درمان جسم انسان است نه روح و اعتقادات مردم.
محمد قوچانی: با این قانون اساسی به توسعه نمی‌رسیم/ یک جریان معتقد است که توسعه خلاف شرع است/ تا یک جامعه مدنی شکل نگیرد، توسعه محقق نمی‌شود
واکاوی چرائی عدم توسعه در ایران در گفت‌وگوی دیدار با مدیر مسئول ماهنامه آگاهی نو

محمد قوچانی: با این قانون اساسی به توسعه نمی‌رسیم/ یک جریان معتقد است که توسعه خلاف شرع است/ تا یک جامعه مدنی شکل نگیرد، توسعه محقق نمی‌شود

اهمیت موضوع عدم توسعه در ایران بهانه گفت و گو با محمد قوچانی، روزنامه نگار شد؛ او معتقد است: در هر کشوری تا یک جامعه مدنی شکل نگیرد، توسعه محقق نمی شود.
لازم نیست خواص جایی بروند
افاضات اضافه

لازم نیست خواص جایی بروند

عوام الملک در نامه‌ای به حضرت مسعود نوشت: بر خلاف تبلیغات برخی از این رسانه‌های بیگانه وابسته، لازم هم نیست خواص جایی بروند. ما عوام خودمان داریم می‌رویم. داریم کم می‌شویم. داریم خودمان را می‌کشیم...
"دیدارنیوز" به بررسی فیلم «آشغال ­های دوست داشتنی» می‌پردازد؛

آشغال­‌های دوست داشتنی؛ روایتگر «ایران» با چادری بر سر و اشک‌هایی بر گونه

تنهایی پیرزن به مانند تنهایی ایران و محاصره وطن بین منجلاب­‌های سیاسی است. گویی از نگاه فیلمساز، ایران تنهاترین و غمگین‌ترین حالت خود را سپری می­ کند و مردمانش علیرغم تمام حساسیت­‌ها، به فراموشی سپرده شده اند. ایران با چادری برسر و اشک‌هایی بر گونه، در خانه را باز می­ گذارد و با تمام سرعت به دنبال تاریخش می­ دود تا سکانس پایانی "آشغال­‌های دوست داشتنی" به یکی از تاثیرگذارترین سکانس­‌های اخیر سینمای ایران تبدیل شود.

کد خبر: ۲۱۹۱۹
۱۶:۴۱ - ۱۴ اسفند ۱۳۹۷

دیدارنیوزـ ایمان رضایی: محسن امیریوسفی بالاخره پس از شش سال کش و قوس فراوان و دعوا‌ها و جنجال­‌های رسانه­‌ای، امسال توانست آشغال­‌های دوست داشتنی اش را اکران کند. فیلمی که شش سال تحت برچسب توقیف، در کُمُد مانده بود و هرچند امیریوسفی به ایده­ آل خود که اکران بدون سانسور فیلم در جشنواره بود دست پیدا نکرد، اما حالا فیلمش را با اندکی دخل و تصرف، می‌توان روی پرده­ اکثر سینما‌های کشور به تماشا نشست.

 

آشغال­‌های دوست داشتنی؛ روایتگر «ایران» با چادری بر سر و اشک‌هایی بر گونه

"آشغال­‌های دوست داشتنی"، روایتی است از مادری (شیرین یزدان­بخش) که تنها در خانه­‌ای قدیمی و سنتی به زندگی مشغول است. تاریخ روایی فیلم، حوالی خرداد سال ۱۳۸۸ است و شلوغی­‌های مربوط به ماجرا‌های سیاسی آن روز‌ها در جریان است. پس از اینکه سیما (هدیه تهرانی) با عده­‌ای جوان که در تظاهرات بوده­ اند به خانه پیرزن پناه می­ آورند، علامتی روی در خانه او کشیده می­ شود به این منظور که بعدا به این خانه مراجعه شده و مورد بازرسی قرار گیرد. حال، این ماجرا مسبب ایجاد بستری است که قصه و فضای فانتزی مدنظر فیلمساز شروع به کار کند.


پیرزن که با فلش بک­‌هایی در فیلم، به یادآوری خاطرات گذشته خود در مقاطع حساس سیاسی در تاریخ ایران می­ پردازد، از علامت روی درب خانه و رجوع ماموران به شدت ترسیده و تصمیم به جمع­ آوری وسایل مشکوک خانه می­ گیرد، اما این وسایل مربوط به افرادی است که از آن‌ها تنها قاب عکس­‌هایی روی طاقچه باقی مانده است.


قبل از ورود به اتفاقات و تحلیل ماجرا‌های فیلم، لازم است تا به المان‌های شخصیتی این عکس‌ها پرداخت. محمدعلی، همسر پیرزن (اکبر عبدی) در گذشته کارمند حکومت شاهنشاهی بوده، اما بعد از انقلاب به حج رفته و توبه کرده است و شخصیتی نسبتا شوخ طبع و شنگول دارد. امیر، پسر کوچکترش (صابر ابر) در دوران جنگ، رزمنده بوده و سه سال پس از جنگ نیز شهید شده است. رامین، پسر کوچکتر (حبیب رضایی) هنوز زنده است، اما به خارج از کشور مهاجرت کرده تا به تحصیل بپردازد و در آخر منصور، برادر پیرزن (شهاب حسینی) از چپ­‌های کمونیست بوده که دهه شصت اعدام شده است.

 

آشغال­‌های دوست داشتنی؛ روایتگر «ایران» با چادری بر سر و اشک‌هایی بر گونه

نکته جالب در مورد این شخصیت‌ها در قالب قاب عکس، آن است که آن­ها از مرگ خویش بی­ خبرند. در روند فیلم با توجه به موقعیت­‌ها و شرایط مختلفی که فیلمنامه به وجود می­ آورد، هریک از آن­ها متوجه مرگ خود می­ شوند. در واقع زمان در قاب عکس، اصطلاحا فریز شده و کاراکتر‌های سخنگوی درون این قاب­‌ها در تاریخ ثبت عکس گرفتارند. زبان­ گشایی شخصیت­‌های درون عکس پس از موقعیت نسبتا کمدی بین پیرزن و تلویزیون به وجود می­ آید. یعنی آنکه پیرزن از شدت اضطراب و ترس زیاد، دچار توهمی با محوریت سوءظن شده و احساس می­ کند تمامی شبکه­‌ها و تمامی گفتگو‌ها در مورد او و خانه­ اش می­ باشد.


همین­که مخاطب درگیر هضم و درک کمدی فانتزی به وجود آمده بین پیرزن و مجری شبکه تلویزیونی می­ شود، ناگهان قاب عکس مربوط به محمدعلی شروع به صحبت می­ کند. به چنین فضا‌های فانتزی و تاحدودی هپروتی در سینمای ایران کمتر پرداخته شده و احتمالا مخاطب چند دقیقه­‌ای لازم دارد تا با فیلم و اتفاقاتش همراه شده و دنیای آن­ را باور کند، چرا که "آشغال­‌های دوست داشتنی" تماما به گپ و گفت­‌های این پیرزن با این قاب عکس­ها می­ پردازد. شخصیت­‌هایی که تاحدودی حتی ضد یکدیگرند، اما در شبی که مسئله­‌ای سیاسی/امنیتی پیرزن و خانه­ اش را تهدید می­ کند، همگی در قامت یک قطعه عکس درآمده و دور هم به گفتگو می­ پردازند.


پلات کلی، مبتنی بر جمع­ آوری وسایلی است که پیرزن در یک کیسه زباله پُر می­ کند و تا قبل از آمدن ماموران امنیتی، قصد دور ریختنشان را دارد. وسایلی ممنوعه که تبدیل به آشغال‌هایی دوست داشتنی می­ شوند. کراوات­‌های آریامهری، قمقمه جیبی مخصوصِ نوشیدنی‌های الکلی، کتاب­‌های مارکس و کافکا و استالین، پوستر‌هایی از گروه­‌های موسیقی راکِ غربی، عکس­‌هایی مربوط به رضاشاه و دوران پهلوی و ...، پیرزن همه این وسایل را که هرکدام مربوط به یکی از شخصیت­‌های درون قاب عکس است را درون کیسه زباله­‌ای پر می­ کند و در آخر، بابت موقعیت خاص برادرش که در دهه شصت به خاطر برخی مسائل عقیدتی اعدام شده، مجبور به دور انداختن عکس او هم می­ شود.

آشغال­‌های دوست داشتنی؛ روایتگر «ایران» با چادری بر سر و اشک‌هایی بر گونه


در این بین، دیالوگ­‌هایی به شدت سیاسی و گا‌ها بامزه بین این شخصیت­ها به وجود می­ آید. "بچه حزب­ اللهی" خطاب کردن امیر توسط منصور، "جوجه کمونیست" صدا کردنِ خود منصور، "بچه خرخونِ غرب زده" بودنِ رامین، و شخصیت نسبتا نون به نرخ روز خور محمدعلی، موجب هم­نشینی عقاید و نگاه­‌های مختلفی در کنار هم شده که در تاریخ سیاسی معاصر ایران به وفور شاهدشان بوده­ ایم. در واقع هرکدام از این قاب عکس­ ها، نمودی تاریخی دارند و بخشی از تاریخ سیاسی ایران را شکل می­ دهند. از دستبوس شاه بودن‌ها تا یقه بستن‌ها و مهاجرت‌های اجباری. اما شخصیت پیرزن، که به شکلی میزبان این شخصیت‌های نمادین است، خود استعاره‌ای است از ایران. آنجا که نگاه امیریوسفی به عنوان کارگردان، شدیدا مورد تحسین قرار می­ گیرد، همین جاست که انزوای وطن را بین شهروند‌ها به نمایش می­ کشد و عشق مادری، به عشقی تشبیه می­ شود که وطن به مردمش دارد.


حال که حادثه­‌ای سیاسی دوباره بین وطن و مردمش ایجاد رابطه­‌هایی عاطفی کرده، وطن را مجبور می­ سازد تا از خاطرات شیرینش فاصله گرفته و به کابوس­‌های سیاسی دچار شود. آنگاه که مادر در سال ۶۱ خبر شهید شدن پسرش را از مقابل درب خانه می­ شنود، در سال ۵۵ ساواک مقابل درب خانه ایستاده تا همسرش را ببرد، سال ۳۲ مادرش را با کتک به خانه می­ آورند و سال ۱۳۱۰، پدرش را از مقابل درب خانه با تهدید فرا می­ خوانند. حالا سال ۱۳۸۸ است و دوباره درب خانه شاهد حادثه­ تلخ سیاسی است و پیرزن مجبور است تمام خاطراتش را از پسر‌ها و همسر و برادرش به سطل زباله بیندازد. سکانس پایانی، دویدن مادر به دنبال ماشین بزرگ آشغالی برای بازپس گیری تمام آن آشغال‌های دوست داشتنی، به قدری غمگین است که صدای امید نعمتی روی تیتراژ ممکن است حتی به گوشتان نخورد.


تنهایی پیرزن به مانند تنهایی ایران و محاصره وطن بین منجلاب­‌های سیاسی است. گویی از نگاه فیلمساز، ایران تنهاترین و غمگین‌ترین حالت خود را سپری می­ کند و مردمانش علیرغم تمام حساسیت­‌ها، به فراموشی سپرده شده اند. ایران با چادری برسر و اشک‌هایی بر گونه، در خانه را باز می­ گذارد و با تمام سرعت به دنبال تاریخش می­ دود تا سکانس پایانی "آشغال­‌های دوست داشتنی" به یکی از تاثیرگذارترین سکانس­‌های اخیر سینمای ایران تبدیل شود.

تیزر فیلم آشغالهای دوست داشتنی

ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
نظر:
نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی : ۰
غیر قابل انتشار : ۰
مریم
|
Iran, Islamic Republic of
|
۰۸:۱۵ - ۱۳۹۷/۱۲/۱۵
0
0
عالی بود عالی عالی
واقعا فیلم خیلی خوبی بود توصیه می کنم به دوستان که حتما ببینند
بنر شرکت هفت الماس صفحات خبر
رپورتاژ تریبون صفحه داخلی