اینکه یک بار در یک فیلم از فضای نوآر سینمای کلاسیک بهره ببرید، شاید در حد یک تجربه جذاب و ادای دینی به آن بخش از تاریخ سینما جلب توجه کند. اما وقتی همین مسئله تبدیل به مولفه ثابت آثار شما میشود، باید کمی در مورد آن عمیقتر و شکاکتر شد. اینکه امروز در قرن بیست و یک، با پا به عرصه گذاشتن خیل عظیمی از ایده ها و ساختارهای مدرن و پست مدرن، ما رجوع کنیم به بازسازی فیلمهای کلاسیک و نوآر، دیگر یک ادای دین و یک تجربه سینه فیلیایی نیست، چراکه عقب گردی است به درازای یک تاریخ، و این ذهنیت را به همراه دارد که سینمای ایران، آنقدر از جهان عقب مانده است که تازه حالا به جذابیت های پنهان سینمای امثال فریتس لانگ و اورسن ولز و جان هیوستون پی برده است.
دیدارنیوزـ ایمان رضایی- اثر جدید فریدون جیرانی، "آشفته گی" که شباهتی محسوس چه در عنوان و چه در ساختار با فیلم قبلی همین فیلمساز، "خفه گی" نیز دارد، احتمالا ادامه تجربه گراییهای جیرانی در زمینه فرم و عناصر تکنیکال است. این بار در آشفته گی هرچند تصویر، رنگی است و قصه پررنگتری را شاهد هستیم، اما فضایی که جیرانی خلق کرده، به شدت پخته تر و تاحدودی هدفمندتر از اثر قبلی خویش است. المانهایی مربوط به سبک نوآر فیلمهای آلمانی و فرانسوی در دهه های چهل و پنجاه میلادی. باد، طوفان، سیگار، مشروب، کت و شلوار، خانه های عظیم و ساکت، و البته کاراکترهایی که کمتر حرف میزنند و بیشتر تحت تاثیر موقعیتها و شرایط داستان قرار میگیرند.
احتمالا بهرام رادان یکی از بهترین بازی های کارنامه خود را در این اثر ارائه داده است، چرا که هم نقش دو کاراکتر مجزا را بازی میکند، و هم دچار آشفتگی و به هم ریختگی شخصیتی خاصی میشود که در کنار موتیفهای رمانتیک و جنایی فیلم، از ارکان اصلی در لایه های زیرین فیلمنامه است. در واقع بهرام رادان هم در نقش "بردیا" و هم در نقش "باربد"، دچار یک گم گشتگی میشود و هویت اصلی خود را از دست میدهد. بردیای ثروتمند و مغرور که تازه همسرش را از دست داده، در مقابل باربدِ مظلوم و نویسنده ای که تازه با دختری وارد رابطه جدی شده است. این پارادوکسها و تضادهای شیطنت آمیز بین شخصیتهای این دو برادر، توسط یک قتل (که به شدت مضحک و سطحی شکل میگیرد) با هم ادغام میشوند. یعنی در همان دقایق ابتدایی فیلم، باربد، بردیا را به قتل میرساند و از آنجایی که تصمیم میگیرد خود را بعنوان بردیا جا بزند، به نظر میرسد که بردیا واقعا و به صورت جدی به کالبد باربد رخنه میکند.
جیرانیِ همیشگی، اما زمانی حضور پیدا میکند که مثلث عاشقانه خود را بین دو مرد و یک زن (که از خودخواه نشان دادنش ترسی ندارد) شکل میدهد. اما تفاوتی که جیرانیِ خفه گی و آشفته گی با جیرانیِ دهه هشتاد دارد، ایدههای فرمالیستی و پیاده سازی خلاقیتهای کارگردانی است که البته مسعود سلامی نیز بی تاثیر در اجرای آنها نیست. این ایده های تکنیکال که در قابهای ثابت، شکننده و خاص فیلم خودنمایی میکنند، در راستای همان ایجاد فضای رعب آوری است که جیرانی اخیرا به آن علاقمند شده است. اما باید مرور کرد که آیا تاریخ مصرف چنین ایده پردازیهایی نگذشته است؟
اینکه یک بار در یک فیلم از فضای نوآر سینمای کلاسیک بهره ببرید، شاید در حد یک تجربه جذاب و ادای دینی به آن بخش از تاریخ سینما جلب توجه کند. اما وقتی همین مسئله تبدیل به مولفه ثابت آثار شما میشود، باید کمی در مورد آن عمیقتر و شکاکتر شد. اینکه امروز در قرن بیست و یک، با پا به عرصه گذاشتن خیل عظیمی از ایده ها و ساختارهای مدرن و پست مدرن، ما رجوع کنیم به بازسازی فیلمهای کلاسیک و نوآر، دیگر یک ادای دین و یک تجربه سینه فیلیایی نیست، چراکه عقب گردی است به درازای یک تاریخ، و این ذهنیت را به همراه دارد که سینمای ایران، آنقدر از جهان عقب مانده است که تازه حالا به جذابیت های پنهان سینمای امثال فریتس لانگ و اورسن ولز و جان هیوستون پی برده است و مشغول بازسازی ایده های تکراری آنها است؛ هرچند که حمایت از جیرانی فعلا عاقلانه تر است، چرا که در بازار شام سینمای ایران و موارد پوچ و سطحی و عملا فاقد ساختار، میتوان همین عقبگردها را هم غنیمت شمرد و البته امیدوار بود که فریدون جیرانی حالا که جسارت کسب تجربه را یافته، دست روی مسائل و ساختارهایی مهمتر و به روزتر بگذارد. البته که جیرانی سینما را بلد است و خوب میداند چطور باید هم مخاطب و هم منتقد را راضی نگه داشت، اما شخصا احساس میکنم که الآن دیگر برای فریتس لانگ بودن و موسیقی پدرخوانده و اسلحه کِشی و عاشق شدن، کمی دیر شده باشد.
"آشفته گی" به شدت چشم نواز است و کاملا از طریق موسیقی درست و بازیهای قابل قبولش به دل مینشیند، اما مخاطب جدیِ امروزِ سینما، کمی پرتوقعتر و کمی سرد و گرم چشیده تر است. بابت همین مسئله، انتظار ایده هایی جدیدتر در مقیاس جهانی و تجربه هایی خاصتر از طریق سینما را میطلبد. تصویر، هرگز دچار کمبود ایده نمیشود و کاش جیرانیها به این مهم، واقف باشند.
تیزر فیلم آشفتگی: