به طور کلی، این موضوع که هنوز پتانسیل دست بردن به سمت ژانر های خاص و مرسوم در سینمای غرب را نداریم، واضح و مشخص است. اما کاش تلاشی که در جهت رسیدن به آن میکنیم ، با سحطی نگری های مرسوم خودمان تلفیق نشود. میرکریمی گاهی فیلمساز مینیمال و طبیعتگرایی بوده که آثارش به دل نشسته اند، اما آخرین فیلمش، عینا فیلمنامه ای تکراری با شخصیت هایی تکراری دارد که بارها قصه هایشان را گوش دادیم و درد و رنجشان را دیده ایم.
دیدار نیوزـ ایمان رضایی: قصر شیرین، از معدود محصولات سینمایی ایران در ژانر جادهای است. ژانری که فرمولش صدق می کند کاراکتری اصلی، با چند شخصیت همراه شده و سفری پرماجرا را تجربه کند. اینجا حامد بهداد در نقش "جلال"، که شخصیتی پولدوست و سنگدل معرفی می شود، پس از اینکه تصمیم میگیرد دستگاههای بیمارستان را از همسرش جدا کند و قلب همسرش (شیرین) را بفروشد، به محله قدیمی خود بازگشته تا تکلیف ماشین و برخی ملک و املاک همسرش را نیز روشن کند.
در واقع جلال حالا همسرش را "یارو" میخواند و احتمالا او را به چشم کیسه پولی میبیند که هم میراث و هم اجزای بدنش قابل فروش است. اما مسئله اصلی بر سر بچه های جلال و شیرین است. بچه هایی که بر سر نخواستنشان دعواست. جلال زنی دیگر را صیغه کرده و حوصله بچه ها را ندارد، از طرفی خالهآنها نیز دیگر توان نگهداری از بچه ها را ندارد. پسری کم سن و سال و دختربچه ای که تعمدا بانمک و بامزه انتخاب شده و دیالوگ ها و لحن نسبتا طنزمحوری دارد، به هر شکلی که هست با جلال در جاده ها همراه میشوند تا به مقصدی رویایی به نام "قصر شیرین" برسند.
آنچه که قصر شیرین را تا حدود چشمگیری، بی اهمیت جلوه میدهد، بهرهبری آن از کلیشه های رایج ژانر مستنداجتماعی در سینمای ایران است. دوباره بیپولی ها و بدبختی ها و بیچارگی ها، دوباره حامد بهدادی که سیگار میکشد، عصبانی میشود، دعوا میکند، فحش میدهد و همچنان در دریای تکرار خویش دست و پا میزند.
فیلم از این جهت که عمده آن در ماشین میگذرد و روایت داستان، دائما در مسیر شکل میگیرد، همراه با شوخی های فیلمنامه ای و طنز متکی به لهجه و گویش ترکی، از ریتم نمیافتد و مخاطب را تا پایان با خود همراه میکند. همچنین در پایان نیز با ایجاد یک موقعیت احساساتی و تحول کاراکتر محوری، مخاطب را به راحتی تحت تاثیر قرار میدهد و پایان فیلم، تبدیل به نقطه قوت آن میشود. اما موردی که میرکریمی با توجه به لوکیشن و ساختار "جاده ای" فیلمش در نظر گرفته، میتوانست از طبیعت، آنطور که به فرم اثرش بنشیند استفاده کند که نکرده است. در واقع معمولا چنین است که در آثاری که انسان در طبیعت قرار میگیرد و قضایایی برایش رخ میدهد، کارگردان میتواند با یک همگِنی میان انسان و طبیعت، ارزش بصری و ادراکی فیلم را ارتقا بخشد که این مورد در "قصر شیرین" دیده نمیشود. چه بسا قصر شیرین به شکل محافظه کارانه ای، از فرمول های تثبیت شده سابق استفاده میکند تا مبادا ریسک کرده باشد.
هیچ خبری نیست و هیاهویی که گوشتان را کر میکند ، عملا برای "هیچ" است ...