فیلم، حکایت بیست و سه نوجوان است که حین یک عملیات نظامی، توسط عراقیها اسیر میشوند، اما اُسرای سادهای نیستند. نوجوانانی که گویا ساده بودنشان، همان قدرتمند بودنشان را به رخ میکشد. از این نظر که مقوله وطن پرستی برایشان مقوله ای حل شده و ساده است. اصلا نمیدانند که چرا باید برخلاف وطنشان ادعاهایی داشته باشند تا عراقیها آزادشان کنند؟! این عدم درک از وطن فروشی و پشت به میهن بودن، از آنها چهرههایی قهرمانانه ساخته که صاف و ساده با اعتصابها و "ایرانی" بودنشان، دشمن را کلافه میکنند.
دیدارنیوزـ ایمان رضایی: فیلم، حکایت بیست و سه نوجوان است که حین یک عملیات نظامی، توسط عراقیها اسیر میشوند، اما اُسرای ساده ای نیستند. نوجوانانی که گویا ساده بودنشان، همان قدرتمند بودنشان را به رخ میکشد. از این نظر که مقوله وطن پرستی برایشان مقوله ای حل شده و ساده است. اصلا نمیدانند که چرا باید برخلاف وطنشان ادعاهایی داشته باشند تا عراقیها آزادشان کنند؟! این عدم درک از وطن فروشی و پشت به میهن بودن، از آنها چهره هایی قهرمانانه ساخته که صاف و ساده با اعتصابها و "ایرانی" بودنشان، دشمن را کلافه میکنند. البته امیدوارم حمل بر این موضوع نشود که تنها وجهه قهرمانانه این رزمنده های کم سن و سال، صرفا در ساده بودنشان است، چرا که چاشنی اراده ها و انگیزه های آنچنانی نیز در کنشها و کردارشان یافت میشود. اما به شکلی تعمدی در اثر، لحظاتی طنزآمیز از ساده لوح بودن شخصیتها گنجانده شده که علاوه بر افزایش میزان همذات پنداری مخاطب با کاراکتر، دنیای پاک بچگی نیز در دل جنگ و سیاست تقدیس شود.
موردی که تقریبا در تمام آثار دفاع مقدس در سینمای ایران یافت میشود و خوشبختانه شاهد آن در "بیست و سه نفر" نیستیم، برخورد قطعیت گرایانه با عراقیها است. این کلیشه، خوشبختانه در "بیست و سه نفر" کنار زده شده است، چراکه هم یک خلبان (یکی از فرماندهان نیروی هوایی عراق) و هم یک نگهبان اردوگاه، چهره ای لطیف و انسان دوستانه ارائه میدهند. اولی جان یک ایرانی را نجات میدهد و در اردوگاه، برایش جا و مقامی دست و پا میکند، و دومی برای بچه هایی که اعتصاب غذا کرده اند، یواشکی شکلات میبرد و هرچند دست رد به سینه اش میزنند، اما با لبخندی افتخار آمیز، اراده ایرانیها را تحسین میکند.
این نگاه خاکستری به مقوله برخورد ایرانی-عراقی در جنگ، هم از بار یکجانبه گرایی آثار پیشین کم کرده و هم با واقعگرایی خود در این زمینه، موجب بهبود میزان باورپذیری فیلم شده است. اما یک مورد متداول که در این فیلم نیز ردپایی از خود به جا گذاشته است،پرداخت کمتر به موضوع "وطن" و پررنگ بودن مقوله "اعتقادات مذهبی" است. اینکه ما برای ایران جنگیدیم یا اسلام، همیشه موضوعی بوده است که ناخودآگاه موجب تفکیک بین دو مقوله مذکور در اذهان شده است، درصورتیکه می توان هردو را با هم جمع بست. منظور از این تلاش برای تفکیک میان اعتقاد و وطن در این فیلم، شخصیت هایی است که همگی بچه مومن و مذهبی هستند و حتی یک روشنفکر که صادق هدایت میخواند بین رزمنده ها نیست؟ آیا روشنفکر دغدغه دفاع از وطن ندارد؟ چرا باید تمامی رزمنده ها را مداح و قاری و بچه هیئتی نشان داد؟
"بیست و سه نفر" تا قبل از چند دقیقه پایانی، از دوربین و تدوین خوبی بهره برده است. فیلم، علیرغم محدودیت در لوکیشن و ازدیاد دیالوگها، از ریتم نمی افتد و مخاطب را به لطف کاراکترها و فیلمنامه پرحادثه اش نگه میدارد. به پایان که نزدیک میشود، با یک حرکت داکیودرامایی که چهره های واقعی ملا صالح و آن بیست و سه نفر را مقابل دوربین می آورد، کمی از حس فیلم می اندازد و زیادی سانتیمانتال میشود.
به طور کلی در دهه اخیر، آثار سینمای دفاع مقدس رو به پیشرفت بوده اند. سعی در کسب تجربیات جدید در فیلمنامه و بهره بری از تکنیک، کنار زدن کلیشه ها (پله به پله) و بهبود و تکمیل امکانات پروداکشن سینمای جنگ، قطعا به سود سینمای ایران و هشت سال دفاع جانانه در مقابل عراق است.
تیزر فیلم «بیست و سه نفر»