در روزهای نزدیک به انتخابات ریاست جمهوری، اردوگاههای اصلاحطلبی و اصولگرایی در تردید و هیجان هستند. هر دو اردوگاه از کابوسهای گذشته هراسانند و البته اصولگرایان رویای پیروزی هم میبینند.
دیدارنیوز ـ علی صافی*: در تهران هر دو اردوگاه سیاسی اصلاحطلبی و اصولگرایی در وحشت فرو رفتهاند. کابوس انتخاباتهای گذشته اصلاحطلبان و اصولگرایان را رها نمیکند. شبح انتخابات ۸۴ بر سر اردوگاه اصلاحات در حرکت است و شبح انتخابات ۹۲ بر اردوگاه اصولگرایی سایه انداخته است.
آرا مردد در بدنه سیاسی و اجتماعی اصلاحطلبی بسیارند. آنها که قصد رای ندادن دارند، اما با یک تردید بنیان برافکن دست و پنجه نرم میکنند؛ آیا مانند سال ۸۴ دورانی طولانی از فشار و تنش آغاز نمیشود؟ آیا رای دادن به عبدالناصر همتی نمیتواند چارهای هر چند موقتی باشد؟
در اردوگاه اصولگرایی، اما اوضاع متفاوت است. آنها مانند اصلاحطلبان از فقر نامزد در رنج نیستند؛ بلکه از انبوه نامزدهای خود در هراسند. نامزدهایی که در آغاز راه به عنوان نامزد پوششی گام به میدان رقابت نهاده بودند، اما حالا در مورد کنارهگیری برخی از آنها به نفع ابراهیم رئیسی تردید به وجود آمده است. اصولگرایان میترسند که تقسیم آرا نامزدهایشان آنها را مانند سال ۱۳۹۲ در مقابل تک کاندیدای رقیب بازنده کند.
فارغ از این خاطرات تلخ، اما شرایط روی زمین هم با سال ۱۳۸۴ متفاوت است و هم با سال ۱۳۹۲. بر خلاف سال ۱۳۸۴ اصلاحطلبان چند نامزد درجه یک در صحنه انتخابات ندارند. هیچ کمپین قدرتمندی نه برای عبدالناصر همتی و نه برای محسن مهرعلیزاده شکل نگرفته است. در حالی که در سال ۱۳۸۴ ته تنها تمام چهرههای سیاسی اصلاحطلب حول مصطفی معین و مهدی کروبی منسجم شده بودند، که حتی پای نیروهای ملی مذهبی را هم به حمایت از مصطفی معین باز کرده بودند. مهدی کروبی هم با شعار یارانه ۵۰ هزار تومانی که برای اولین بار در فضای سیاسی کشور طرح میشد؛ خود را بالا کشیده بود و البته به صورت منظم و حساب شدهای روی آرای زاگرسنشینان حساب کرده بود.
در سال ۱۳۹۲ هم نیروهای میانهرو با محوریت اکبر هاشمی رفسنجانی توانستند از رد صلاحیت او یک فرصت بسازند. اصلاحطلبان در اوج سرمایه اجتماعی خود بودند و بدنه اجتماعی رای ساز اصلاحطلبی گوش و چشم با رهبران این جریان داشت. اصولگرایان در این میان پراکنده بودند و هیچ نامزد محوری اصولگرایی در صحنه انتخابات حاضر نبود. در این شرایط بود که اصولگرایان ناگهان در آخرین روزها صحنه را به سرمایه اجتماعی و نمادین اصلاحطلبان، بدنه اجتماعی منسجم آنها و مهارت کم نظیر رهبری اکبر هاشمی رفسنجانی واگذار کردند.
بیشتر بخوانید: اصلاحطلبان و جدال درونی؛ وقتی هدف گم شده است
این بار، اما محور اصلی نامزدهای اصولگرا ابراهیم رئیسی است. دیگران هم به عنوان پوشش دهنده او در عرصه حاضر هستند. رئیسی یک فرد کاملا شناخته شده است. این شناختهشدگی به خصوص برای رای دهندگان مرددی که به هر حال در انتخابات رای میدهند، اما به هیچ پایگاه سیاسی روشنی تعلق ندارند، یک فاکتور تعیین کننده است.
بدنه سیاسی و اجتماعی اصولگرایان هم کاملا برای حمایت از ابراهیم رئیسی توجیه هستند. رقیب اصلاحطلب هم مطلقا فاقد یک رهبری اثرگذار است. تشکیلات سست «ناسا» رسما هیچ نامزدی در انتخابات ندارد و بدنه اجتماعی اصلاحطلبان بیش از حاکمیت از تشکیلات و رهبران این جریان شاکی هستند.
با همه این تفاوتها، اما اشتراکاتی هم وجود دارد. برای اصلاحطلبان سال ۱۴۰۰ میتواند یک اخراج قطعی از عرصه قدرت باشد. مشابه همان رخدادی که در سال ۸۴ اتفاق افتاد. گفتیم که بدنه سیاسی و اجتماعی اصلاحطلبی خسته است و از سالها تلاش فرسوده است. این فرسودگی مانند بختکی بر ذهن آنها سنگینی میکند و هول و هراس از ۸ سال آینده آنها را رها نمیکند. آیا این هراس و خستگی میتواند محرکی برای حرکت بخشی از این بدنه به سمت رای دادن به عبدالناصر همتی شود؟ پاسخ به این سوال روشن نیست، اما تا این جای کار نظرسنجیها و مشاهدات چندان موید چنین رخدادی نیست. با این حال هر چه به روز جمعه نزدیکتر شویم شدت این هراس بیشتر خواهد شد و شاید محرک رای دادن بخشی از این بدنه شود.
از سوی دیگر خبرها از حمایت برخی احزاب و تشکلهای اصلاحطلب از عبدالناصر همتی حکایت دارند. کارگزاران سازندگی که از مدتی قبل تکلیف خود را روشن کرده است. حزب ندای ایرانیان، حزب اسلامی کار و چند تشکل دیگر هم احتمالا تا ساعاتی دیگر به کارگزاران سازندگی خواهند پیوست. اگرچه نهاد اجماع ساز اصلاحطلبان دیشب و در جلسهای طولانی سرانجام برای حمایت از عبدالناصر همتی به اجماع نرسید. گفته میشود که نتیجه آرا ۲۳ به ۲۳ مساوی بوده است و همتی نتوانسته است حمایت ۳۱ عضو ناسا را جلب نماید. این رخداد احتمالا ضربهای به کمپین همتی وارد خواهد کرد، اما به هر حال حمایت رسمی چند تشکل اصلاحطلب ممکن است که بر بدنه مردد اصلاحطلبان موثر باشد.
در آن سوی میدان، اما اصولگرایان از اطمینان نسبت به پیروزی در هراسند. نامزدهای اصولگرا که قرار بوده است به عنوان پوشش ابراهیم رئیسی عمل کنند؛ حالا تمایلی به ترک میدان نشان نمیدهند. علیرضا زاکانی البته به نظر کاملا نقش خود را قبول کرده است و آماده خروج از میدان است. قاضی زاده هاشمی، اما تاکید دارد که در صحنه باقی میماند.
مرموزتر از همه، اما سعید جلیلی است. سیاستمدار اصولگرایی که نشان داده است که اهل سازش و مسامحه نیست و بعید است که به راحتی از عرصه انتخابات کنار برود. هر چند رجانیوز ارگان جبهه پایداری روزهای متمادی است که عکس و خبرهای ابراهیم رئیسی را در صدر نگاه میدارد و خبرهای جلیلی را به تیتر دوم میفرستد. نشانهای از این که تشکیلات رسمی بخش رادیکال اصولگرایان رئیسی را نامزد نهایی میداند.
جلیلی، اما در میان بدنه سیاسی اصولگرایان و به خصوص جوانان اصولگرا بسیار محبوب است. او در صورت باقی ماندن در صحنه بخش بزرگی از رای سازمانی اصولگرایان را از سبد ابراهیم رئیسی خارج میکند.
نفر دیگر محسن رضایی است. نامزدی که خبر میرسد که وعده یارانه ۴۵۰ هزار تومانی او هم دل برخی از رای دهندگان را به خصوص در مناطق محروم و روستاها ربوده است. البته که هیچ نظرسنجیای در این مورد وجود ندارد، اما آقا محسن هم در صورت باقی ماندن در صحنه از سبد رای رئیسی کم خواهد کرد.
سیاستمداران زبده اصولگرا خواستار اجماعند. حسین شریعتمداری کنار نرفتن نامزدهای اصولگرا را گناه نابخشودنی میداند و منوچهر متکی مدام بر لزوم اجماع در جبهه انقلاب تاکید دارد. کار، اما ممکن است گره بخورد.
گذشتهها، گذشته است. نه ۱۳۸۴ قابل تکرار است و نه ۱۳۹۲. کابوسها، اما در سیاست گاه به واقعیت بدل میشوند. واقعیتهایی که گاه از کابوسها رنگیترند. گاه در قامت تراژدیاند و گاه کمدیهای سیاه.
شنبه هفته آینده کابوس یا رویا سهم کدام اردوگاه خواهد بود؟ به نظر چارهای جز انتظار نیست...
*تحلیلگر مسائل سیاسی