اعتیاد و انزوای اجتماعی- سیاسی (آسیب‌های اجتماعی در ایران)

فردی که احساس عجز می‌کند و از دلبستگی اجتماعی اندکی برخوردار است و این حس را دارد که روی سرنوشتش کنترل ندارد خود را در چهار جنبه، ضعیف می‌پندارد: آموزش و مشاوره‌ای وجود ندارد، منزلت و کرامتی ندارد، به لحاظ مادی و اقتصادی ضعیف است و بالاخره، همدردی ندارد!

کد خبر: ۵۵۹۸
۱۲:۳۷ - ۰۳ مرداد ۱۳۹۷
دیدارنیوز ـ آمار غيررسمي در مورد معتادان و مواد مخدر گوياي وضع اسفباري است. حدود پنج درصد جمعيت جهان، تقريبا برابر ۲۵۰ ميليون نفر معتادند. يعني از هر صد نفر، پنج نفر اعتياد دارند.

اروپا مجموعا مشتري ۱۹ درصد مواد مخدر است ولي اوضاع در ايران متفاوت است و گفته مي‌شود درصد قابل ملاحظه‌اي از مواد مخدر عرضه شده در ايران مصرف مي‌شود.

خسارت ناشي از سوء مصرف مواد مخدر در ايرانمعادل بيست هزار ميليارد تومان، تقريبا معادل بودجه سلامت كشور در سال برآورد شده ‌است.

در سال ۱۳۹۴، ۲۴۵ هزار قاچاقچي مواد مخدر دستگير و ۶۲۰ تن مواد مخدر كشف شد. درباره آمار و ارقام آسيب‌هاي اعتياد پژوهش هاي مختلفي در دانشگاه‌هاي علوم پزشكي زاهدان، علوم پزشكي تهران و محيط‌هاي صنعتي اصفهان انجام شده است كه گوياي وضعيت اين معضل اجتماعي است.

امروزه تقريبا كمتر كسي منكر مصرف بي‌رويه الكل، حشيش و گراس در ميان نوجوانان و جوانان در شهرهاي بزرگ ايران و در محافل دوستانه برخي از قشر‌ها است كه گاه «تفنني» خوانده ‌مي‌شود. بر‌اساس نتايج تحقيقات ۶۰ درصد افرادي كه ترك اعتياد مي‌كنند در شش ماه اول به مصرف مجدد مواد مخدر روي مي‌آورند. رويكردهاي گوناگوني براي تحليل سوء‌مصرف مواد مخدر وجود دارد كه صرف نظر از جنبه‌هاي بيولوژيك، روانشناسان عمدتا عوامل فردي و محيطي خاصي را در مصرف مواد يا بازگشت مجدد به آن دخيل مي‌دانند مانند: دسترسي آسان به مواد، گروه دوستان، مشاجرات خانوادگي و طرد شدن از اجتماع. در تحقيقات روانشناختي به نحو كلي به عوامل اجتماعي توجه مي‌شود اما در جامعه‌شناسي به طور خاص، اين‌گونه عوامل واكاوي مي‌شوند. در يك نگاه كلي به نظر مي‌رسد «اعتياد» داراي دو جنبه نرم و سخت است. اعتياد نرم، تكرار بي‌معنا يا از روي عادت يك رفتار است كه نزد كنشگر فاقد معناي والايي است. اعتياد به اينترنت، سيگار و قليان از اين نوعند. مصداق اعتياد سخت، سوء مصرف مواد مخدر است. در هر دو نوع اعتياد، فرد احساس مي‌كند كه نيازمند پناه بردن به گوشه‌اي است كه مي‌تواند در آنجا با خود خلوت كند. اين خلوت كردن با خود، نه يك امر انتخابي بر اساس فهم و درك بالا و پس از مشاركت‌هاي اجتماعي گسترده، بلكه منتج از احساس تنهايي‌اي است كه به فرد دست داده است و به نحوي علاقه‌مند است تنهايي خود را با مواد، در ميان گذارد. اين احساس تنهايي در جامعه‌اي تشديد مي‌شود كه جذابيت‌هاي هنجارمند اجتماعي از قدرت كافي براي جذب برخوردار نباشند.
 
به عبارت ديگر يك نوع بيگانگي از جامعه شكل مي‌گيرد. اعضاي جامعه وقتي از «خود اجتماعي» بيخود شوند احساس انزوا مي‌كنند. اين احساس در پنج مرحله، گام به گام تشديد مي‌شود:
 
۱- «بي‌هنجاري» يعني هنجارهاي رسمي و غير‌رسمي موجود در جامعه، پاسخگوي نيازهاي فرد نيست و او آنها را كافي نمي‌داند پس احساس «بي‌هنجاري» مي‌كند و خود را در خلأ اجتماعي مي‌بيند.
 
۲-«ناتواني» يعني فرد احساس مي‌كند فاقد توانايي لازم براي تغيير شرايط پيراموني است و خود را در يك جبر اجتماعي مي‌بيند.
 
۳-«بيهودگي» يعني احساس پوچي ناشي از ناتواني در تغيير شرايط.
 
۴-«بيگانگي از جامعه» يعني احساس غربت فرد نسبت به جامعه‌اي كه در آن زندگي مي‌كند پس دچار يك نوع بي‌تفاوتي اجتماعي مي‌شود.
 
۵-«بيگانگي از خود» يعني آخرين مرحله از خود بيخود شدن كه در اين حال، فرد ترجيح مي‌دهد به جاي گفت‌وگو با خود و استدلال براي خود در قبال ناملايمات پيراموني، به سفر از حالت طبيعي به ديگر حالت‌ها روي آورد. بنابراين در اين مرحله مصرف مواد مخدر، يك مصرف دلچسب است زيرا جامعه باعث شده است كه استدلال و تعقل، اثرگذاري خود را به حداقل ممكن كاهش دهد. روانشناسان معتقدند فردي كه دچار انزواست ممكن است در ظاهر سرزنده باشد اما در خلوت از نوعي تنهايي رنج مي‌برد و نشانه‌هايش عبارتند از: قلدري، مردم‌آزاري و دوري از جمع‌هاي خانوادگي و اجتماعي. در مكاتب سه‌گانه جامعه‌شناختي، تفاسير متفاوتي از انزواي اجتماعي وجود دارد. در مكتب «ماركسيستي»، از‌خود‌بيگانگي ناشي از شرايط توليد و فشار اقتصادي و احساس عدم تعلق به جامعه و انفصال از روش‌هاي مرسوم است كه اين احساس در ذهن شكل مي‌گيرد و ابتدا موجب منزوي شدن مي‌شود. در مكتب «كنش متقابل» به مفهوم «خود» اشاره مي‌شود. خمير‌مايه بحث در اين مكتب «فرهنگ» است يعني باورهاي فرهنگي، زماني كه توانايي بازتوليد هويت اجتماعي را براي فرد نداشته‌ باشد نوعي از‌خود‌بيگانگي شكل مي‌گيرد و در شكل جديدش در نگاه هابرماس، مفهوم عقلانيت‌زدايي از شخصيت انساني مطرح مي‌شود. بر اين اساس، كنشگري كه فاقد ارتباطات كافي از نوع عقلاني باشد در معرض «تحريف» پيرامون و «خود» قرار گرفته است. در مكتب «كاركردگرا» انزواي اجتماعي پيامد نپذيرفتن اهداف و وسايل نهادينه‌شده در جامعه از سوي عضو اجتماع است. بر اين اساس جامعه نتوانسته است به نحوي از انحا بين خود و عضوش، حداقل يكي از اين عوامل پيوند اجتماعي را ايجاد كند: اعتقاد، گرايش و سرگرمي. بنابراين سه مكتب مذكور در جامعه‌شناسي به ترتيب بر سه عامل: ذهني، فرهنگي و عيني در ايجاد بيگانگي و انزواي اجتماعي تاكيد دارند. در تمام تحقيقات اجتماعي رابطه معناداري بين انزواي اجتماعي و اعتياد مشاهده شده است.
 
بنا به اعتقاد فوكو، تعاريف اعتياد و مصاديق آن به غايت با سلطه و هژموني درآميخته و ماهيتي سياسي پيدا كرده است. در يك نظام سياسي اگر به عامليت فردي اهميت داده ‌نشود و اعضاي جامعه احساس نكنند كه در تنظيم امور و نظم اجتماعي دخالت جدي مي‌توانند داشته‌باشند كم‌كم به سوي انزواي اجتماعي روي مي‌آورند و اين آغازي براي اعتياد است. در يك نگاه كلي، شخص معتاد در يك مسير هويت‌يابي نوين خودش را قرار مي‌دهد. در سطح «خرد»، او به حاشيه‌روي شخصي پناه آورده است تا ناخوشايندي‌هاي هويتي «خود» را پاسخ دهد. در سطح «ميانه»، او به حاشيه‌روي اجتماعي روي آورده تا در يك خرده‌فرهنگ با مصرف مواد، هويت پيدا كند. در سطح «كلان»، او كه خود را محروم از فرصت‌هاي برابر اقتصادي و تحصيلي مي‌بيند به مصرف مواد مي‌پردازد تا اين محروميت‌ها، كمتر آزارش دهد. در كنار اين مجموعه عوامل و نتايج آن، همواره «متغيرهاي ساختي» مانند سطح توسعه اقتصادي- اجتماعي منطقه و نيز ميزان ثبات در محل سكونت و مدل ناهمگون در اقامتگاه نظير جمعيت زياد، تراكم آن و ناهمگوني فرهنگي و همچنين«متغيرهاي فردي» مانند احساس ناامني و ترس و سوءظن و احساس تنهايي در انزواي اجتماعي و متعاقب آن در «اعتياد» تاثيرگذارند. فردي كه احساس عجز مي‌كند و از دلبستگي اجتماعي اندكي برخوردار است و اين حس را دارد كه روي سرنوشتش كنترل ندارد خود را در چهار جنبه، ضعيف مي‌پندارد: آموزش و مشاوره‌اي وجود ندارد، منزلت و كرامتي ندارد، به لحاظ مادي و اقتصادي ضعيف است و بالاخره، همدردي ندارد! در پايان توجه داشته ‌باشيم كه انزواي اجتماعي در هر جامعه‌اي متاثر از سياست‌هاي رايج در آن جامعه است. در قرن بيست‌ويكم و در انبوه ارتباطات اينترنتي و احساس نياز شديد به هويت‌يابي اجتماعي به‌ويژه در ميان قشرهاي مستقر در كلانشهرهاي ايران، سياست‌هاي كلان در سطح نظام سياسي، مشاركت‌هاي اجتماعي را تعريف و تسهيل مي‌كنند.

بنابراين هر قدر فضاي سياسي بسته‌تر باشد امكان مشاركت سياسي-اجتماعي كاهش و متعاقبا انزواي اجتماعي و بيگانگي از جامعه افزايش مي‌يابد. بنابراين انزواي اجتماعي متاثر از انزواي سياسي است و آن هم ناشي از سه دسته عوامل در سه سطح خرد، ميانه و كلان است كه به ترتيب عبارتند از: كاهش مشاركت اجتماعي- سياسي در داخل، افزايش انزواي سياسي در منطقه و انزواي سياسي در سطح بين‌الملل. شايد اين پرسش مطرح شود كه انزواي اجتماعي چگونه با انزواي سياسي مرتبط است؟ انزواي سياسي در دنياي پر تلاطم ارتباطات بين‌المللي و در دهكده جهاني، به ناپويايي اقتصادي و فضاي غير‌مشاركتي دامن مي‌زند و اينها جزو متغيرهاي ساختي در ايجاد انزواي اجتماعي‌اند. اگر دنياي ديگران را استكبار بناميم و خود را منجي بدانيم به انزواي سياسي نزديك خواهيم‌شد. ايران ما حال و روز خوشي ندارد كه طي ۱۲ سال تا ۱۳۹۵مصرف كراك در بين معتادانش از تقريبا سه درصد به ۲۰ درصد و مصرف شيشه به ۲۸ درصد مواد مخدر مي‌رسد و زنان معتادش با افزايش صد‌در‌صدي به حدود ۱۰ درصد كل معتادان افزايش مي‌يابند كه عمدتا مصرف‌كننده مواد مخدر صنعتي‌اند.

منبع: اعتماد/احمد بخارایی/۳ مرداد ۹۷
ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
نظر: