بر اساس قانون مجازات اسلامی، تنها شارع میتواند حکم به مهدورالدم بودن دهد. اگر کسی با اعتقاد به مهدورالدم بودن، شخصی را بکشد اگر ثابت شود او مهدورالدم نبوده باید دیه بدهد و قصاص نمیشود و اگر مهدورالدم بودن مقتول ثابت شود دیه هم ساقط است، لذا تشخیص مهدورالدم بودن میترا استاد بر عهده محمدعلی نجفی نبوده است و او اجازه قتل نداشته است.
دیدارنیوز ـ اسفندیار عبداللهی: کشته شدن «میترا استاد» همسر دوم محمدعلی نجفی شهردار پیشین تهران و اعتراف نجفی به انجام عمل قتل، حواشی زیادی به همراه داشته است. نحوه آشنایی نجفی و استاد، ازدواجی که سرمنشأ فشارهای درون خانوادگی و اجتماعی شد و نهایتا استعفای نجفی از شهرداری را می توان از جمله پیامدها و حواشی اولیه این موضوع برشمرد. در ادامه و با علنی شدن این ازدواج و سپس قتل استاد توسط نجفی و برخی احتمالات در مورد نقش امنیتی مقتول در زندگی شهردار اسبق تهران، موجب شد تا این قبیل موضوعات در هفتههای متمادی تبدیل به سوژه اخبار و محافل خبری شود.
اما مسئلهای را که می توان به حواشی و موضوعات قبلی افزود و در اولین دادگاه محمدعلی نجفی مطرح شد اظهارات وی در بازجوئیها است. نجفی گفته است: «از نظر من مهدورالدم بودن وی ثابت شده بود و بارها مرا تهدید میکرد تا این روابط زشت را انجام ندهم دست بردار نخواهم بود و دیگر خسته شده بودم و بارها مرا مورد تهدید و توهینهای زشت قرار میداد.»
علاوه بر این، شاید موضوعی که بیشترین پرسش را در سطح افکار عمومی ایجاد کرد، اعلام مذهب پیشین میترا استاد بود. گویا وی از مذهب (فرقه) اهل حق و اصالتا از نواحی کردنشین غرب کشور بوده است. تاکنون به درست یا غلط، گروه صوفی مسلک «اهل حق» از زیر شاخههای اسلام تلقی میشد، به طوری که به دلیل نوع اعتقاد آنها به جایگاه امام اول شیعیان حضرت علی (ع)، این فرقه مذهبی را «علی اللهی» هم میگفتند (که البته خودشان این مفهوم را قبول ندارند).
محمدعلی نجفی در بازجوییها گفته است: «میترا استاد اردیبهشت ۹۶ به دیدن من آمد، آن موقع خیلی محجبه و با چادر و روسری بود، پس از مدتی تقاضای دیدار خصوصی از من کرد که آن دیدار منجر به آمدن احساس علاقه بین طرفین شد. میترا میگفت: مطلقه و مسلمان است، اما مشخص شد که قبل از مسلمان شدن، با فردی رابطه داشته، بعد با دیپلماتی آشنا و مسلمان شد، چند بار با افراد مختلف عقد کرده بود، در نهایت با بافتن دروغهایی در تیرماه به عقد موقت من درآمد که خیلی اشتباه کردم.»
با مطالعه این دو فراز از سخنان نجفی در دادگاه، سوال اساسی و مهمی که مطرح می شود این است که آیا مذهب (فرقه) «اهل حق» از اهل اسلام و مشخصا مسلمان، محسوب نمی شوند که میترا استاد پس از آشنایی با یک دیپلمات، مسلمان شده است؟ و همچنین شرایط تشخیص مهدورالدم بودن یک مسلمان و نحوه اجرای حکم به چه نحوی باید باشد تا مستند به احکام اسلامی باشد و افراد با تشخیص خود، دست به قتل نزنند؟
برای روشن شدن این بحث، تنویر افکار عمومی و شناخت بیشتر ریشههای شکل گیری مسلک عرفانی اهل حق با قاسم پورحسن درزی دانشیار فلسفه دانشگاه علامه طباطبایی گفتگو کردیم.
پورحسن در پاسخ به این پرسش دیدارنیوز که فرقه صوفی مسلک اهل حق، چه نسبتی با دین اسلام دارد و ریشههای شکل گیری آن به چه دورهای بر میگردد، گفت: اهل حق یا یارسان، آیینی است با مناسک صوفیانه که بهطور عمده در کردستان ایران و عراق و سوریه پیروانی دارد. تاریخ دقیق شکلگیری این آیین مشخص نیست ولی پیروان آن به ازلی و ابدی بودن آیین خود باور دارند. این دین در دورههای مختلف تاریخی، مراحل گوناگونی را پشت سر گذاشته است. اگرچه قدمت قدیمیترین متون مذهبی اهل حق تا سدهٔ دوم هجری و قدمت برخی از نیایشگاههای آن ها به پیش از اسلام نیز میرسد، اما ساختار کنونی آن از سدهٔ هفتم هجری و توسط سلطان سهاک، بنیان نهاده شدهاست که در اعتقادات پیروان یارسان، بالاترین جایگاه را دارد.
وی ادامه داد: اهل حق آمیختهای از آموزههای ادیان مختلف دارد و آثاری از مذاهب مانوی، اسلام، یهود و مسیحیت در مذهب آنها به چشم میخورد. دربارهٔ تاریخچهٔ مسلک اهل حق بین محققان، اختلاف نظر وجود دارد. «شیخ مکری» مسلک اهل حق را یکی از رشتههای انشعابی و وابسته به مذهب تشیع میداند. او معتقد است این مسلک، مجموعهای است از عقاید و آرای خاصی که از عهود سالفه وجود داشته و بعدها با ذخائر معنوی اسلام و اساطیر ایران قدیم و افکار فرق غالی که در مناطق غرب ایران پراکنده بودهاند، در هم آمیخته و در برخورد با حوادث، در زمانهای مختلف، اشکال گوناگونی به خود گرفتهاست. اما بر حسب سنت خود پیروان حقیقت، این طریقه، دنبالهٔ نوعی احساس ژرف مذهبی است که سینه به سینه از سلف به خلف میرسیده و نیز دنبالهٔ همان اصولی بودهاست که شاه مردان حق، علی بن ابیطالب به سلمان و به عدهای از یاران نزدیک خود آموخته است
پورحسن اظهار کرد: پیروان مسلک اهل حق با نامهای مختلفی شناخته میشوند. اگرچه در متون دینی، بیش از هر نامی از نام یارسان و یاری استفاده شده و پیروان این دین نیز خود را با نام «یار» میشناسند، اما در مناطق مختلف، نامهای گوناگونی مانند اهل حق، کاکهای، صارلی، طایفه، طایفهسان، گوران، قلخانی، قزلباش، نیازی، اهل نیا، اهل سر، سرطالبی، شاملو، خواجهوند، غلات، علیاللهی و ... از جانب غیریارسانیان بر روی آنها گذاشته شدهاست. بیشتر این نامها نه به خود دین، بلکه به پیروان آن اشاره دارد و برخی از آنها مانند شیطانپرست، خروسکشان یا چراغ سیندرن، نامهایی مغرضانه و حتی توهینآمیز محسوب میشوند.
استاد فلسفه دانشگاه علامه طباطبایی با بیان اینکه بسیاری از غیر اهل حق، پیروان این دین را به اشتباه علیاللهی مینامند، خاطرنشان کرد: این نام در واقع به فرقهای گفته میشد که در دوره هایی پیروانش به الوهیت علی(ع) اعتقاد داشتند و به سبب وجود بینش انسانخدایی در دین یارسان، توسط اعراب و مسلمانان به پیروان یارسان به اشتباه اطلاق شدهاست. «اهل حق» یعنی ترکیب شریعت، طریقت و معرفت که برای رسیدن به «حقیقت» است. بسیاری از مورخان اهل حق را انشعابی از اسلام میدانند، اما حقیقت این است که این مسلک، ترکیبی از اسلام، تصوف، ایرانیت، مانوی، اساطیر زرتشتی و غلو است. از طرفی هم اهل حق خود را شیعه و مسلمان میدانند.
پورحسن خاطرنشان کرد: هنری بایندر، سیاح فرانسوی در اوخر قرن ۱۹ در سفرنامۀ خود با عنوان «در کردستان، در بینالنهرین و پرشیا» که در سال ۱۸۸۷ به چاپ رسیدهاست دین غالب مردم را یارسان میداند. او از منطقه کرمانشاه دیدن کرد و دین اغلب مردم کرمانشاه و قصرشیرین را یارسان میداند. بر طبق کلام «سرانجام» (کتاب مقدس اهل حق) تعلیماتشان به صورت سرّ نزد انبیا و اولیا بوده و در هر دوران به گروه معدودی از یاران مَحرم منتقل میشد تا اینکه «سلطان سهاک» تعلیمات را در قالب «سرانجام» و به صورت قانون به یارانش ابلاغ کرد. یاران سلطان سهاک به گروههای زیر تقسیم شدهاند: هفتن، هفتوانه، هفت نفر اهل قول طاس، هفت هفتوان، چهل تن، چهل چهل تنان، هفتاد و دو پیر، نود و نه پیر شاهو، شصت و شش غلام کمربند زرین، هزار و یک غلام خواجه صفت، بیور هزار غلام و بی ون غلام.
استاد دانشگاه علامه طباطبایی در توضیح این موارد گفت: «هفتن» مخفف هفت تن است که از یاران طبقهٔ اول سلطان سهاک محسوب میشوند. آنها برای هدایت مردم، در هر دورانی در قالب انبیا و خاصان ظاهر میشوند. هفتن دارای مقام هفت مَلِک مقرباند و نام آنها به شرح زیر است: «پیر بنیامین» هم مقام و هم ذات جبرئیل که سمت پیری بر عموم یارسان را داشتهاست. «داود» هم مقام اسرافیل و مأمور نفخ صور جهت بیداری که سِمَت دلیلی بر عموم یارسان را عهدهدار بود. «پیرموسی» که سِمت دفترداری و منشی سلطان را بر عهده داشت و هم ذات میکائیل بود که مأمور ثبت اعمال است. «مصطفی داودان» هم ذات عزرائیل مأمور غضب و قبض روح و ریاست امور انتظامات را عهدهدار بود. «خاتون دایراک» ملقب به «خاتون رمزبار» هم مقام حورالعین که علاوه بر اینکه مادر سلطان بود، شفیع یاران و ریاست جامعۀ زنان یارسان را نیز به عهده داشت. «شاه ابراهیم» که به همراه «بابا یادگار» نیابت سلطنت عرفانی سلطان را داشتهاند و از آنجایی که سلطان، خودش لقب شاهی معنوی داشت آنان را هم شاه خطاب کرد. و در نهایت، «شاه ابراهیم» هم مقام عقیق (ملک طیار) و «بابایادگار» هم مقام ایوت میباشد.
پورحسن با اشاره به ارکان مسلک اهل حق یادآور شد: پاکی (پاکی اندیشه، گفتار و کردار)، راستی (راه راست، بندگی خدا و پرهیز از دروغ)، نیستی (نابود کردن کبر و غرور) و ردا (کمک و فداکاری بی ریا به مخلوق) ارکان این مسلک است. پیروان اهل حق به حلول روح، تناسخ گروهی، سیر کمال، معاد و بازگشت روح در قالب زندگی در زمان محدود، اعتقاد دارند.
مسئول دفتر مطالعات و پژوهش های اجتماعی ادامه داد: در خصوص اهل حق نمیتوان اطلاعات دقیقی به دست آورد، زیرا فرقههای بسیار و باورهای متفاونی در درون آنها شکل گرفته است. علویان یا نصیریه با اهل حق متفاوتند. علمای شیعه معتقدند گروههایی از اهل حق که به الوهیت و خدایی علی (ع) معتقدند و ضروریات دین اسلام را قبول ندارند و شرب خمر میکنند، کافر و نجس هستند ولی کسانی که ضروریات دین را قبول داشته و به شهادتین اعتقاد ورزند مسلمانند.
وی ادامه داد: شخصی نزد مقام معظم رهبری رفت و گفت اهالی روستایی که من در آنجا تدریس میکنم از فرقه اهل حقند و نماز نمیخوانند و ما مجبوریم با آنها زندگی کرده و حتی غذایشان را بخوریم. ایشان فرمودند اگر توحید، نبوت و ضروریات دین را انکار نکنند و رسالت پیامبر را قبول داشته باشند نمیتوان آنها را کافر دانست.
میترا استاد مهدورالدم بوده است؟
پورحسن در پاسخ به این سوال که نحوه تشخیص مهدور الدم بودن افراد با توجه به اینکه محمدعلی نجفی معتقد است همسر مقتولش مهدورالدم بوده است به چه نحو است، اظهار داشت: بر اساس قانون مجازات اسلامی، تنها شارع میتواند حکم به مهدورالدم بودن دهد. اگر کسی با اعتقاد به مهدورالدم بودن، شخصی را بکشد اگر ثابت شود او مهدورالدم نبوده باید دیه بدهد و قصاص نمیشود و اگر مهدورالدم بودن مقتول ثابت شود دیه هم ساقط است. ماده ۳۰۲ قانون مجازات اسلامی، ارتداد، دفاع از خود، زنای زن نسبت به شوهر (زانیه) در غیر موارد اکراه و اضطرار و متجاوز و کسی که تجاوز او قریب الوقوع است، از موارد مهدورالدم ذکر کرده است که البته در تبصرهای اقدام علیه شخص مهدورالدم را محدود میکند. تبصره ۱ ماده ۳۰۲ می گوید اقدام در مورد بندهای (الف)، (ب) و (پ) این ماده بدون اجازه دادگاه جرم است و مرتکب به تعزیر مقرر در کتاب پنجم «تعزیرات» محکوم میشود. در این خصوص، رجوع به آیات ۹۲ و ۹۴ سوره نساء نیز ضروری است.