میزگردی با رویکرد جامعهشناسانه و روانشناسانه پیرامون ازدواج سفید/ قسمت دوم و پایانی
دیدارنیوز ـ موضوع ازدواج سفید از بعد جامعهشناختی و روانشناختی با حضور دکتر احمد بخارایی و دکتر سیمین کاظمی به عنوان جامعهشناس و آقایان مجتبی نورانی و عظیم رجبپور به عنوان روانشناس مورد نقد و بررسی قرار گرفت. پیشتر قسمت اول میزگرد ارائه شد و اینک قسمت دوم و پایانی میزگرد را پیشرو دارید.
دکتر بخارایی در پرسش خود از نورانی، شرایط عام و خاص اجتماعی و فرهنگی ایران را در شکلگیری ازدواج سفید، مد نظر قرار دادند، با این توضیح که در دلایل عام میتوان به تغییرات و تحولات نظامهای ارزشی و فرهنگی جوامع اشاره کرد و در دلایل خاص انتخابهای فردی و تاکید بر رفع نیازهای انسانی، افراد را به سمت و سوی اینگونه از ازدواجها سوق میدهند. پرسش اینجاست که آیا ازدواج سفید البته در ایران همانطور که میتواند به نیازهایی چون سرپناه، نیاز جنسی و عشق ورزی پاسخ دهد، قادر است نیاز افراد به امنیت را نیز تامین کند؟ در غرب اگر جدایی در اینگونه روابط پیش بیاید فرد جداشده به حال خود رها نمیشود و با برخورداری از نیمی از دارایی و اموال مشترک در مدت زمانی که در این نوع از رابطه بوده از احساس امنیت برخوردار است و نیازی به مراجعه به مراجع قضایی و نظامی برای احقاق حق خود ندارد؛ بنابراین ازدواجها در غرب تا زمانی که عشق و تعهد بین زوجین وجود دارد، ادامه مییابد و هیچیک از زوجین از ترس بی پولی و بی سرپناهی به رابطهای که در آن رضایت ندارند ادامه نمیدهند، اما در ایران به دلیل فقدان چنین حق و شرایطی، مساله امنیت بهویژه برای زنان در این نوع از ازدواج چگونه است؟
نورانی در توضیح کوتاهی به پیامدهای مدرنیته و الگوبرداری از غرب در اینگونه ازدواجها چنین اشاره کرد: با توجه به تفاوتهای ساختاری میان ایران و غرب و در نظر گرفتن این نکته که ازدواج سفید به نوعی کپیبرداری از غرب است، کپی کردن این الگو در ایران میتواند آسیبهای جدی درپی داشته باشد، بهویژه برای زنان که در معرض آسیبهای جدی روحی و فشارهای مضاعف اقتصادی پس از جدایی از این ازدواجها هستند.
دکتر بخاریی در ادامه بحث و در جواب توضیح نورانی در خصوص کپی کردن ازدواج سفید از غرب مجددا گریزی به مقایسه میان ازدواج سفید و ازدواج موقت زدند و به تفاوت مهم بین این نوع از ازدواج اشاره کردند؛ به این صورت که در ازدواج موقت مردان همانند نکاح دائم میتوانند تا هر اندازه که بخواهند، روابط و ازدواجهای دیگر داشته باشند؛ اما در ازدواج سفید اساس رابطه عشق و تعهد است و مردان این مجوز را ندارند که با زنان دیگری نیز باشند. بنابراین با توجه به شرایط خاص جامعه ما، نیاز افراد به انتخابهای آزاد و میل به رهایی از سنتهای نابرابر در نهاد خانواده سنتی یکی از دلایل مهم بهوجود آمدن این ازدواجها در ایران است و نمیتوان آن را صرفا به کپیبرداری از غرب تقلیل داد.
در همه جوامع شرایط داخلی و اجبارهای درونی و بیرونی در شکلگیری پدیدههای مدرن و نهادینه شدن آن موثر است. بنابراین سوال اینجاست که آیا این ازدواج در ایران صرفا یک کپیبرداری از غرب است یا نه تلاش انسانهای مدرن برای هویتیابی فردی و زیستن به شیوههای دلخواه سبب به وجود آمدن این نوع ازدواجها میشود؟
رجبپور در پاسخ به سوال فوق با مراجعه به آرای روانشناسان بزرگ به توضیح هدف از انواع ازدواج پرداخت و در این چهارچوب هدف عمده از ازدواج موقت را یافتن ابژه جنسی برای فعالیت جنسی دانست؛ در صورتی که هدف اصلی ازدواج شکلگیری روابط عاطفی و رسیدن به آرامش در کنار رفع نیازهای انسانی است.
وی در ادامه به طرح این سؤال پرداخت که آیا ازدواج سفید قادر است چنین اهدافی را محقق کند؟ در این فضا باید به خصلتهای فکری و عملکردهای انسان مدرن در مواجهه با ابهامات و سردرگمیهایی که محصول مدرنیته هستند اشاره کرد. پاسخ انسان مدرن به این بحرانها و پرسشها تکیه بر عقلانیت محض و عقل مدرن و بر اساس آن برهم زدن مناسبات و قراردادهای گذشته است؛ زیرا قراردادهای پیشین قادر به پاسخگویی به نیازهای انسان مدرن نیستند. در نتیجه ازدواج سفید تنها با هدف فعالیت جنسی صورت نمیگیرد و همچنین انسان جدید تعاریف متفاوتی برای همباشی و باهم بودن دارد که منطبق بر ابهامات و تغییرات دنیای جدید و مفاهیم مدرن است. بنابراین صورتهای جدید از ازدواج یا همباشی به شکل مشارکتی بین زن و مرد است و در این مناسبات جدید دیگر مرد حاکم و صاحب اختیار مطلق نیست.
زنان در روابط جدید، دیگر خود را مجبور به تحمل شرایط و روابطی که دوست ندارند، نمیدانند و در زمانی که احساس کنند، رابطه قادر به تامین نیازهای آنان نیست از آن خارج میشوند. البته که این انتخابها همراه با اضطراب است؛ زیرا وقتی انتخابی به شکل آزاد و دلخواه انجام میشود، مسئولیت بیشتری برای خود فرد به همراه دارد. انسان مدرن دیگر نمیتواند به تعاریفی از پدیدهها که در سنن پیشین دیگران برای او طراحی کردهاند پایبند باشد و در روابط و قراردادهای گذشته که باعث رنج او میشود، بماند. در نتیجه ازدواج سفید محصول این تحول فکری است.
بخاریی در توضیح وجود قیدزدایی به عنوان یکی از دلایل اصلی شکلگیری ازدواج سفید سوال خود از دکتر کاظمی را در چهارچوب وجود این پدیده در ارتباط با شرایط بومی ایران مطرح کرد و افزود: این شکل از ازدواج از دل بحران در خانواده ایرانی به وجود آمده است؛ برخلاف غرب که این بحران وجود نداشت و ازدواجهای همباشی بیشتر محصول تکامل عقلانیت مدرن بود.
در آمریکا بیش از نیمی از زنان قبل از ازدواج رسمی با همسران خود هم خانه بودند، بنابراین آزادی انتخاب و عقلانیت و نه بحران و اجبار در غرب سبب گسترش این نوع از ازدواج شد، بنابراین در آمریکا بیش از 50 درصد از روابط همباشی و هم خانگی منجر به ازدواج پایدار و رسمی شده است، اما در ایران هرچند که آمار مشخصی وجود ندارد، ولی این تعداد بسیار اندک است. در جامعه ما در عین اینکه سن ازدواج بالا رفته، رابطهای مقبول و مشخص و بدون محدودیت و معذوریت قبل از ازدواج در جهت رفع نیازهای ضروری بین دختر و پسر وجود ندارد. اما در غرب سن ازدواج بالاست، اما افراد به نیازهای خود پاسخ میدهند.
مصداق دیگری که بر بحران خانواده در ایران دلالت میکند؛ عدم حمایت قانونی از زن و آسیب پذیر بودن این جنس چه در طول زندگی و چه پس از جدایی است. این ویژگیها و بحرانها مختص جامعه ایرانی است. زوجها برای زندگی مشترک آموزش نمیبینند و آماده نمیشوند و همچنین فقدان ارائه الگوها و آگاهیهای درست از طریق رسانه بر این بحرانها و کمبودها در جامعه ایرانی دامن میزند. پس پرسش از چگونگی قرار گرفتن این ازدواج بر بستر فرهنگی و اجتماعی جامعه ایران است.
دکتر کاظمی پاسخ به سوال و توضیحات فوق را با محوریت مقایسه ازدواج سفید در ایران و غرب چنین صورتبندی کرد: در غرب نیز اوایل شکلگیری این نوع از ازدواج مخالفتها و مقاومتهایی صورت گرفت و این مساله به آسانی پذیرفته نشد؛ بنابراین ما شرایط فعلی این نوع از ازدواج در ایران را نباید با شرایط فعلی این رابطه در غرب مقایسه کنیم. ازدواج سفید در ایران ناقص و دربردارنده آسیبهایی است، به این علت که کارکردهایی که در جامعه ایرانی از خانواده انتظار میرود در ازدواج سفید وجود ندارد؛ یکی از این کارکردها، کارکرد اقتصادی است. بدین معنی که در این نوع ازدواج بازتولید نیروی کار که از طریق فرزندآوری محقق میشود وجود ندارد.
مساله بعدی اینکه این نوع از ازدواج در مقابل هنجارها و ارزشهای جامعه قرار دارد، به همین دلیل مورد مخالفت قرار میگیرد و ازدواج سفید همچنین فاقد ارزشهای خانواده سنتی است.
پرسشی که وجود دارد این است که در ایران افراد چرا به سمت ازدواج سفید میروند؛ آیا دلایل بومی همان دلایل و شرایط موجود در غرب است؟ دلایل و شرایط در ایران با غرب متفاوت است؛ بدین صورت که در ایران برای انجام ازدواج یک سری آداب و تشریفات وجود دارد که ممکن است از منظر بسیاری از افراد تحصیل کرده که خود را روشنفکر مینامند، پذیرفتنی نباشد، بنابراین این افراد به سمت نوع جدید از ازدواج میروند که به دور از آیینها و تشریفات مراسم ازدواج رسمی باشد.
دلیل دیگر اینکه، خروج از ازدواج رسمی در ایران بسیار مشکل و همراه با تبعات سختی برای زوجین است؛ مخصوصا برای زنان؛ چون حق طلاق وجود ندارد، زنان به سختی میتوانند از این رابطه خارج شوند. در نتیجه قرارداد ازدواج در ایران قرارداد نابرابری برای زنان است، که آنها پس از ازدواج ممکن است حقوق بسیاری از جمله حق خروج از منزل، حق اشتغال و تحصیل را از دست بدهند. از اینروی زن مدرنی که نیازمند رابطه انسانی و عاطفی نیز هست، ممکن است به سمت نوعی از ازدواج برود که از سلطه مذهب، قانون و عرف رها باشد. در مورد اینکه زنان در این نوع از ازدواج قربانی میشوند و آسیب بیشتری میبینند، پذیرش این فرض مبتنی بر رد فرض عقلانی بودن انتخاب زنان است؛ زیرا زنی که وارد این رابطه میشود، دقیقا نسبت به عمل خود آگاهی دارد. پس نمیتوانیم با اطمینان و یقین بگوییم کسی که آگاهانه دست به انتخاب میزند قربانی است.
دکتر بخارایی به عنوان سوال آخر با توجه به در نظر گرفتن ویژگیهای مثبت و منفی ازدواج سفید از کارشناسان پرسید در نهایت برخورد جامعه و نهادهای رسمی با این نوع از ازدواج چگونه باید باشد؟
نورانی در پاسخ، به مساله فرم و لزوم اصلاح الگوهای بومی که با شرایط و ساختارهای جامعه ایرانی بیشتر سازگار هستند اشاره کرد و افزود: در اینکه ازدواج سفید انتخابی از سر عقلانیت است، تردیدی نیست؛ ولی برای حل مشکلات ازدواج رسمی لزوما نیازی به شکستن ساختارهای مذهبی و فرهنگی نیست و اگر این امکان وجود داشته باشد که از مفهوم ازدواج موقت بازتعریفی صورت گیرد که در این تعریف جدید هم نیازهای افراد امروزی برآورده شود و هم تابو بودن این ازدواج از بین برود، بسیار راهگشاتر از الگوهای دیگر خواهد بود.
دکتر بخارایی در مخالفت با نورانی در خصوص باز تعریف ازدواج موقت به گونهای که عناصری از ازدواج سفید مانند عقلانیت و قید زدایی هم در آن باشد، گفت این کار همچنان که از ازدواج موقت ماهیت زدایی میکند، شیری بی یال و کوپال و اشکم به وجود میآورد و با این ماهیت زدایی از ازدواج موقت، اولین کسانی که به مخالفت برخواهند خواست؛ علمای دین خواهند بود.
رجبپور در جمعبندی دیدگاههای خود به پیامدهای این ازدواجها بر اساس مطالعات روانشناسی در غرب اشاره کرد و گفت: بر این اساس در کشورهای غربی به عنوان مثال اغلب زنانی که وارد این ارتباط میشوند، نوعی اضطراب و افسردگی را تجربه میکنند و همچنین این افراد بهویژه کسانی که پس از یک ازدواج رسمی و سپس متارکه وارد ازدواج سفید میشوند، در مقایسه با ازدواج اول خود شادتر نیستند. در کشور ما نهاد خانواده اصیلترین و مقدسترین نهاد اجتماعی است؛ اما در غرب نهاد اصلی خانواده نیست، اجتماع است. بنابراین در ایران افراد تا زمانی که بر اساس ارزشهای خانوادگی حرکت میکنند و در آن چهارچوب عمل میکنند، مورد حمایت هستند؛ اما اگر از آن فراتر بروند، جامعه تعهدی در قبال حمایت از آنها ندارد. زنی که وارد این ازدواج میشود، اگر صاحب فرزندی شود، نه خانواده از او حمایت میکند نه جامعه، از همه جا طرد میشود. در اینگونه ازدواجها، فرزندان ناخواسته و سقط جنین زیاد است و این مساله اضطراب و استرس بسیاری به همراه میآورد. اما در غرب نهاد اجتماع از این فرزندان حمایت میکند و مسئولیت بزرگ کردن آنها را برعهده میگیرد. در ایران مذهب تشیع اجتهاد را میپذیرد؛ اما تاکنون قادر نبوده برای این پدیده اجتماعی راهکاری ارائه کند. پاک کردن صورت مساله نیز بر این ناکارآمدی میافزاید.
خانم دکتر کاظمی در پایان و در پاسخ به توضیحاتی در خصوص آسیبهای روانی که متوجه زنان ازدواج سفیدی است، استدلال کردند که زنان در ازدواجهای رسمی نیز آسیبهای روانی بیشتری در مقایسه با زنان و مردان مجرد و مردان متاهل تجربه میکنند. اصولا ازدواج برای مردان سلامت روانی بیشتری به همراه دارد. در مورد اینکه زنانی که وارد ازدواج سفید میشوند، بیشتر آسیب میبینند، نمیتوان با این اطمینان و قطعیت و بر اساس یک مطالعه سخن گفت؛ زیرا در مورد این پدیده تحقیقات بسیار اندک است.
در مورد سقط جنین نیز آمار مشخصی وجود ندارد؛ زیرا سقط جنین بهصورت پنهانی و غیر قانونی صورت میگیرد؛ در نتیجه مشخص نیست که سقط جنینها محصول چه روابطی هستند. این سقطها ممکن است حاصل هر رابطهای باشند و اغلب اینها اتفاقا حاصل فرزندان ناخواسته ازدواجهای رسمی هستند. ابزار ضد بارداری از دسترس همه زنان تا حد زیادی خارج شده است. در مورد اینکه زنان آسیب میبینند، چون مردان بعد از جدایی وارد ازدواج و رابطه دیگری میشوند، این طور نیست. زنان هم میتوانند به راحتی وارد ازدواج دیگری شوند. این رویکرد محصول نگاه به زن به عنوان یک کالای مصرفی است. اینکه استدلال کنیم زنان آسیب بیشتری میبینند چون عاطفیتر هستند نیز تنها یک برساخته اجتماعی و حاصل رویکردها و مطالعات مردسالارانه است.
در پاسخ به اینکه با این پدیده چه باید کرد، باید گفت: جامعه و نهادهای تصمیم گیرنده باید این مساله را به عنوان یک واقعیت اجتماعی بپذیرند و پیامش را درک کنند. ساختار نامتوازن قدرت در ساخت خانواده سنتی که افراد را به این نوع از ازدواج سوق میدهد باید تغییر کند تا کل اختیارات در دست مرد متمرکز نشود. حذف تشریفات ازدواج رسمی نیز راه حل ضروری دیگری است و الزام بعدی احترام به افرادی است که وارد این ازدواج میشوند. طرد کردن این افراد از طرف رویکرد رسمی، به ضرر جامعه و افراد است. در خصوص پیامدهای بهداشتی این ازدواج نیز میتوان این مساله را به راحتی حل کرد. بنابراین باید از سیاه نمایی در خصوص این رابطه پرهیز کرد.