از میانه آتش (۲)

عبدالله عبدالله؛ سیاستمدار مغموم در میانه آتش و باد!

دومین شماره ستون «از میانه آتش» باز هم به افغانستان اختصاص دارد. این بار روایت مردی مغموم که سال‌ها جنگیده است و کاری از پیش نبرده. مردی که سرنوشتش با سرشت افغانستان یکی است!

کد خبر: ۱۰۶۷۰۳
۱۵:۲۷ - ۰۷ شهريور ۱۴۰۰

دیدارنیوز ـ مریم رنگی طهرانی*: پدرش پشتون اهل قندهار است و مادرش تاجیک اهل پنجشیر؛ حکایت باد و آتش. سرشت افغانستان، سرنوشت خاورمیانه.

در تصاویر بسیاری که از احمد شاه مسعود باقی مانده، می‌شود مردی را دید با محاسن سیاه. گاهی با پکول تاجیک و معمولا با لباس سنتی افغانستان که آن روز‌ها لباس رزم هم بود. گاه سوار بر ماشین یا همان موتر افغان‌ها و گاه تسبیح به دست در حالی که به مسابقه احمد شاه مسعود در پرتاب سنگ می‌خندد.

آن‌ها که تحولات افغانستان در اواخر دهه هفتاد و اوایل دهه هشتاد خورشیدی را پیگیری می‌کردند، نام او را بیشتر می‌شناسند. با کت و شلوار و کراوات. سخنگوی دولت برهان الدین ربانی. مردی معمولا مغموم که از شکست‌ها در برابر طالبان به خبرنگاران خارجی می‌گفت.

عبدالله عبدالله یا آن چنان که افغان‌ها می‌نامندش داکتر عبدالله، نمادِ بارز درد یک انسان در سرزمین غم‌ها است. پزشکی که کمتر کسی او را با روپوش پزشکی دیده است.

افغانستان، کشوری است متشکل از اقوامی که قرن‌هاست در یک جغرافیای مشترک زیست می‌کنند. در این کشور بیشترین قومیت، متعلق به قوم پشتون با ۴۷٪ و پس از آن قوم تاجیک ۲۷٪، هزاره‌ها ۲۵٪، ازبک ۹٪ و سایر اقوامی، چون ایناق، ترکمن، بلوچ و….

اما همان طور که می‌دانیم بیشتر طالبان از قوم پشتون آمده اند. رئیس جمهورِ فراری، اشرف غنی هم از این قوم است. قندهار، اما از آن جمله شهر‌هایی است که در آن گرایش به گروه تروریستی طالبان زیاد دیده می‌شود و، اما آنسوی تبارِ عبدالله هم، پنجشیر و قوم تاجیک را می‌بینیم. جایی که امروز منطقه مقاومت است.

تعداد روز‌هایی که طالبان در سرزمین افغانستان قدرت گرفته از انگشت‌های دو دست بیشتر شده است. اخبارِ غم انگیز و نگران کننده هر روز از آنجا به گوشمان می‌رسد. برای مثال خبرِ این روز‌های انفجار در فرودگاه و کشتار مردم توسط یک گروهِ بنیادگرای اسلامیِ دیگر یا خبر حصر عبدالله عبدالله و حامد کرزی که چند بار تایید و تکذیب شد و نگرانی از این خبر که شاید عبدالله عبدالله حالا در سرزمینش محصور است.

عبدالله را به عنوان یار احمد شاه مسعود می‌شناسد. فرمانده افسانه‌ای مقاومت افغانستان که برای او سرودند: «خود را آتش زد تا افغانستان در زمستان تاریخ یخ نزند.»

عبدالله عبدالله؛ زندگی‌ای که بخشی از تاریخ است!

عبدالله در سال ۱۳۵۶ وارد دانشکده پزشکی کابل شد و در ۱۳۶۲ درسش را تمام و در بیمارستان نورِ کابل در همان سال مشغول به کار شد شد. به خاطر شرایط افغانستان برای مدتی در سال ۱۳۶۳ به پاکستان پناه برد و در بیمارستان سید جمال الدین پیشاور به پناه جویان افغانستان رسیدگی می‌کرد، اما در ۱۳۶۴ به دلیلِ حضورِ نیرو‌های نظامی شوروی در خاکِ کشورش، از پاکستان به افغانستان بازگشت و مرکزی را برای کمک به درمان مجاهدین افغان ساخت و درست همینجا سرآغازِ پیوندِ زندگی پزشکی او با سیاست است. بعد از آن هم سرپرست جبهه بهداشت پنجشیر شد و در دره‌ها و کوهستان‌های پنجشیر به یکی از نزدیکان احمد شاه مسعود تبدیل شد.

حقیقت سال‌هایی است! که می‌آید؟ و می‌رود؟

مرگ تراژیک احمد شاه مسعود، اما پایان راه عبدالله نبود. دقیقا چند روز بعد از شهادت مسعود بود که انفجار در برج‌های تجارت جهانی کار طالبان را یکسره کرد. عبدالله و دوستانش زودتر از آن که در خیالشان بود خود را دوباره در کابل یافتند. عبدالله نماینده دولت برهان الدین ربانی در مذاکرات بن و تشکیل دولت جدید در افغانستان نبود. این کار به محمد یونس قانونی سپرده شده بود که خود روایتی دیگر دارد. از دل کنفرانس بن دولت حامد کرزی زاده شد تا افغانستان به نظامی سیاسی دست یابد. عبدالله وزیر خارجه دولت اول حامد کرزی شد.


بیشتر بخوانید: افغانستان و ابرقدرت‌ها؛ بمب‌های اسباب بازی و تی‌شرت‌های سقوط


فعالیت سیاسی عبدالله، اما ادامه یافت. او در دور دوم ریاست جمهوری رقیب کرزی شد و کار این دو به مرحله دوم کشید. اما عبدالله در اعتراض به تقلب‌ها و تخلف‌های انتخاباتی از دور دوم انتخابات کنار کشید.

با رفتن کرزی، اما عبدالله جدی‌ترین گزینه ریاست جمهوری افغانستان شد. مردی از تبار پشتون و با تربیت تاجیک. همو که می‌تواند نماد کشوری چند قومی باشد.

عبدالله، اما یک بار دیگر در انتخاباتی مشکوک مغلوب شد. انتخاباتی که البته شدت تقلب و تخلف در آن به قدری بود که هیچ کدام از طرفین پیروزی دیگری را قبول نکند. اشرف غنی احمد زی رقیب او در دور اول آرای بسیار کمتری به دست آورده بود، اما در دور دوم پیروز اعلام شد.

هواداران عبدالله به جوش آمده بودند. عکس کرزی را از دیوار‌ها کندند و عکس عبدالله را نشاندند. جان کری به کابل رفت. عبدالله مصالحه را قبول کرد. وقتی توافقنامه‌ای را زیر نظر وزیر امور خارجه آمریکا امضا می‌کرد که اشرف غنی را رئیس جمهور افغانستان می‌کرد، دستانش می‌لرزید. منتقدان از او انتظار قاطعیت مسعود را داشتند. اما عبدالله مسعود نبود، کابل آن سال هم پنجشیر نبود.

قدرت در افغانستان دوپاره شد. بین ارگ ریاست جمهوری و کاخ سپیدار که عبدالله مقیم آن بود. قدرت دوپاره، کشوری که حالا دوباره طالبان در آن سر بر می‌آرود، قوم گرایی، فساد، فساد، فساد، ناکارآمدی.

تصویر کابل نو شده بود، ماشین‌های جدید، تصویر زنان آراسته، شبکه‌های تلویزیونی، خبرنگاران، برنامه ستاره افغان، اما زیر پوست این تصویر فریبا این هیولا بود که جان می‌گرفت.

عبدالله یک بار دیگر با غنی رقابت کرد. با رقیبی لجوج. سرمنشا قوم گرایی. فساد. عبدالله و غنی بار دیگر نتایج را قبول نکردند، گلاویزی سیاسی. افغانستان دوپاره. عبدالله این بار رئیس اجرایی یا نخست وزیر نشد. کاخ سپیدار را رها کرد و رئیس شورای ملی مصالحه شد.

شاید به فراست دریافته بود که دیر یا زود نظام کابل از هم خواهد پاشید و باید با طالبان به گفتگو نشست. آمریکای ترامپ وقتی برای جدال در دره‌های بی‌شمار افغانستان نداشت. طالبان حالا جان گرفته بود و نیمی از کشور از کنترل دولت خارج بود. آمریکا دولت خودساخته در افغانستان را به سادگی فروخت. به چی بهایی؟ هنوز روشن نیست.

سیاست در کابل شکست می‌خورد. عبدالله بخشی از این شکست بود. گیرم که بخش ناراضی شکست. کاری از پیش نبرد که نبرد. افغانستان و کابل در چشم برهم زدنی سقوط کردند. اشرف غنی گریخت.

عبدالله در ویدیویی که بسیار در فضا‌های مجازی بازنشر شد اعلام کرد: «اشرف غنی افغانستان را ترک و کشور و ملت را در یک حالت قرارداد و رفت خداوند همراهش محاسبه کند».

پس از تصرف کامل طالبان درکشور، عبدالله به همراه حامد کرزی رییس جمهور سابق و گلبدین حکمتیار (نخست وزیر سابق افغانستان و از رهبران اصلی مجاهدین درجنگ با شوروی)، شورای هماهنگی را در کابل تشکیل دادند.

عبدالله از کابل نرفت. بر خلاف امر الله صالح که رفت تا به پسر احمد شاه مسعود بپیوندد و مقاومت را در پنجشیر زنده کند. عبدالله در کابل ماند. برای اینکه آرامش وترس را از مردم افغانستان دور کند بار‌ها به میان آن‌ها آمده و از گذشتن روز‌های سخت و امید به آینده‌ صلح آمیز که خواهند دید؛ گفته است.

حالا عکس‌هایش در حالی منتشر می‌شود که در حال گفتگو با طالبان است. معمولا در کنار حامد کرزی ایستاده یا نشسته است. دیگر کت و شلوار‌های شیکش را بر تن ندارد. انگار به عنوان نفر دوم. او باز هم نفر اول نیست. معلوم نیست که او از مذاکره با طالبان غلبه کرده بر کابل چه به دست خواهد آورد.

مانند بسیاری از سیاستمداران افغان از جمله یونس قانونی و برادر احمد شاه مسعود به اسلام آباد هم نرفته است. همچنان که به پنجشیر. عبدالله شاید خسته از جنگ به این می‌اندیشد که راه حل را در میدان مذاکره با طالبان می‌توان یافت، نه در اسلام آباد حامی طالبان و نه در پنجشیر مقاومت.

شاید دانسته است که مقاومت پنجشیر را باید کسی در کابل به زبان سیاست و مصالحه ترجمه کند. شاید خسته است. شاید خود بخشی از نظام حاکم شده است که حالا فروپاشیده. اما هر چه هست او باز هم نفر اول نیست. همان چیزی که رفیقش احمد شاه مسعود بود.

عبدالله عبدالله و کرزی در این مدت با رهبران جامعه جهانی تماس داشته‌اند. حتی بهادر امینیان، سفیر ایران در کابل با هر دو دیدار کرده است. همچنین این دو مذاکراتی را با برخی از رهبران طالبان برای تشکیل دولت فراگیر داشته اند. اعتماد دوباره به رهبران سیاسی قمار بزرگی برای او خواهد بود. آن هم اعتماد به رهبرانی که افغانستان را در برزخ امروز رها کردند. عبدالله اهل مصالحه است. اما در مصالحه همیشه دست پایین را داشته است.

عبدالله از زمانی که مذاکره صلح با طالبان کلید خورد بار‌ها به رهبران سیاسی کشورِ خود هشدار داد که با رفتن ناتو و آمریکا از افغانستان برای جلوگیری از رخ ندادنِ دوباره‌ی جنگ‌های تلخ و بیشتر نیاز به حمایت از روند صلح است.

عبدالله نماد سرنوشت تلخ بخشی از مردم افغانستان است. بوروکرات‌ها و سیاستمداران افغان. آن‌ها همزمان قربانی و جلاد هستند. بخشی از نظامی که خود به قربانی آن مبدل شد‌ه‌اند. البته او همواره در کلام منتقدِ جدی ضعف دولت در فساد اداری و خستگی مردم بوده و بار‌ها از میلیون‌ها افغانستانی گفته که خسته اند. اما در عمل کاری از پیش نبرده است.

طالبان در کابل جا پای خود را محکم می‌کنند. بسیاری مذاکرات آن‌ها با هیئت سه نفره را بازی وقت تلف کردن طالبان می‌دانند. احمد مسعود در پنجشیر پکول بر سر و کلاشینکف بر دوش مقاومت را نمایندگی می‌کند. داکتر عبدالله، اما چه خواهد کرد؟ کاری از پیش خواهد برد یا همچنان کم تاثیر در دوگانه آتش و باد نظاره‌گری مغموم خواهد بود. سرگردانی‌ای که گویی از زمان زاده شدن با او بوده است؛ با تباری دوگانه!

*کارشناس مطالعات منطقه‌ای

برچسب ها: از میانه آتش
ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
نظر:
نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۲
در انتظار بررسی : ۰
غیر قابل انتشار : ۰
محمد
|
|
۱۹:۳۰ - ۱۴۰۰/۰۶/۰۷
نفرات دومی که از نفر اول قوی تر و شایسته تر بودن ... تاریخ پر از این نفرات دوم مغموم و خون دل خورده ست
الهام صادقی
|
|
۰۱:۰۳ - ۱۴۰۰/۰۶/۰۸
خیلی خوب بود ممنون