نگاهی به پدیده زنانه شدن فقر و افزایش آمار زنان سرپرست‌خانوار

زنانی که نان‌آور مردانند!

عواملی از قبیل رشد آسیب‌های اجتماعی، زنانه شدن فقر، فقدان ظرفیت بازار کار برای حضور زنان و بحران و رکود اقتصادی اخیر، سبب رشد آمار زنان سرپرست خانوار شده و معیشت آنها را در خلاء حمایت‌های کافی از جانب دولت، به مخاطره انداخته است.

کد خبر: ۸۶۱۶
۱۸:۱۳ - ۱۲ شهريور ۱۳۹۷

دیدارنیوز ـ مرضیه حسینی: زنان سرپرست‌خانوار زنانی هستند که مسئولیت تامین معاش زندگی یا اداره امور خود و یا خانواده خود را بطور دائم یا موقت عهده‌دار هستند. این زنان از جمله گروه‌های اجتماعی آسیب‌پذیر هستند که گاه عواملی چون طلاق، فوت یا اعتیاد همسر، از کار افتادگی و رها شدن توسط مردان، آنها را در وضعیت شکننده‌ای قرار می‌دهد. دلایل زیر در در زنانه شدن فقر و دشواری وضعیت معیشت زنان بی سرپرست تاثیرگذار بوده است.

آسیب های اجتماعی

روند فزاینده آسیب‌های اجتماعی که پیامدهای آن به دلیل جایگاه اجتماعی و اقتصادی زنان  بیشتر متوجه آنان است، فقر رو به گسترش را شکلی زنانه داده است. نگاهی به آمار آسیب‌های زیر نشان می‌دهد که چگونه در روند کلی بینواسازی مردم و بحران اقتصادی و همچنین رشد نگران‌کننده آسیب‌های اجتماعی، زنانی که خود نقشی در نیروهای تولید ندارند، در اثر حادثه‌ای به سرپرست خانوار تبدیل می‌شوند.
 
در کشور  بیش از ۱۸ میلیون حاشیه‌نشین وجود دارد، روزانه ۴۵۰ زوج جدا می‌شوند، نرخ طلاق در بعضی از مناطق و استان‌ها مانند شمیرانات تهران بیش از ۶۰ درصد است.

 وجود ۴میلیون معتاد که ۱۰ درصد آن را زنان تشکیل می‌دهند و بیش از ۸۰۰ هزار زندانی ثابت و غیر ثابت و همچنین آمار حدود ۲۰ هزار کشته در تصادفات رانندگی که بیشتر کشته شدگان مرد هستند.

تغییر نرخ خط فقر به 6 میلیون با توجه به تورم موجود در بازار و موج روبه افزایش بیکاری در کشور، زنان سرپرست‌خانوار را در موقعیت بسیار نگران‌کننده‌ای قرار داده و بر تعداد آنها افزوده است.

در حال حاضر وجود بیش از 3 میلیون زن سرپرست خانوار، هشداری جدی برای کارگزاران سیاسی است. این جامعه آماری شامل این زنان می‌شود: زنان مطلقه، زنان بیوه، زنان دارای شوهر معتاد، زنان مهاجر بی‌سرپرست، زنان دارای شوهر زندانی، زنان دارای شوهر بیکار، زنانی که شوهرانشان از کارافتاده یا بیمار هستند، زنان مجرد و زنان خودسرپرست مانند سالمندان تنها. به گفته مولاوردی 84 درصد از زنان سرپرست خانوار بیکار هستند و همچنین 16درصد از این زنان کمتر از 40 سال سن دارند.
 

شرایط نابرابر در فرصت های شغلی

این انگاره که مرد سرپرست و نان‌آور خانواده است، هم در قوانین ما و هم در فرهنگ و باور عمومی جامعه ما عمیقا ریشه داشته و دارد. این مساله از دیرباز تقسیم کار جنسیتی را سبب شده که بر اساس آن زنان به ویژه زنان طبقات پایین و زنانی که در شهرها و شهرستانها ساکن هستند به کار خانگی که دارای منزلت اقتصادی و اجتماعی پایینی است، محدود شوند و مردان به کار بیرون از خانه که دارای درآمد اقتصادی و منزلت اجتماعی است، مشغول باشند.
 
در دوران اخیر اگرچه بسیاری از زنان به ویژه در کلان‌شهرها کار می‌کنند اما اولا در شهرستان‌ها، زنان اغلب خانه‌دار هستند و همچنین این پندار کهن که کار زن در بیرون از خانه کار ثانویه اوست و ایفای نقش‌های سنتی مادری و همسری همچنان باید اولویت زنان باشد، آنها را از بازار کار خارج و یا دور کرده است. از حیث سیاست‌گذاری در حوزه اشتغال نیز چون فرض بر نان‌آور بودن مرد است، زنان بی‌سرپرست و سرپرست خانوار که مسئولیتی به مراتب سنگین‌تر از مردان دارند، نادیده گرفته می‌شوند.
 
هنگامی هم که زنِ سرپرستی مجبور است برای تامین معاش خود و اغلب خانواده‌اش، وارد بازار کار شود، هم به دلیل فقدان مهارت و تجربه کافی و هم به این دلیل که ظرفیت چندانی برای کار زنان و به ویژه مادران وجود ندارد، یا کاری برای آنها موجود نیست، یا در حاشیه بازار کار و در مشاغل کم‌دستمزد و ناامن، قرار می‌گیرند.

در نتیجه این شرایط، چون برنامه‌ریزی‌ها، سیاست‌گذاری‌ها و امکانات و منابع عمدتا به اشتغال مردان اختصاص دارد، وقتی زنی به ناگهان تغییر نقش داده و به سرپرست تبدیل می‌شود، چون فضای اجتماعی آمادگی تغییر نقش این زن را ندارد، زن در ایفای این نقش جدید راه بسیار دشواری در پیش خواهد داشت. چنین زنی نیروی کار ارزانی است که برای تامین خود و افراد تحت سرپرستی‌اش مجبور به پذیرفتن هر نوع کاری است. قوانین مربوط به سهم‌الارث نابرابر و عدم اختیار زنان بر اموال خود (علی‌رغم وجود مجوز قانونی) یا اموال مشترک، در فقیر شدن زنان موثر است.

اگر جامعه نتواند برای سیل رو به رشد زنان سرپرست، شرایطی برای توانمند‌سازی ایجاد کند، زنان مجبور می‌شوند به شکل فردی مشکل خود را حل کنند و لذا بعضی از زنان به راهکارها و مشاغلی روی می‌آورند که چندان با ارزشهای اجتماعی و انسانی تطابق ندارد. مشاغل غیررسمی یا خلاف از قبیل تن‌فروشی، فروش نوزاد، فروش مواد، دستفروشی، کار در اماکن ناامن و پرخطر، از جمله پیامدهای فقر زنان است که زنان سرپرست خانوار را در فقدان حمایت کافی به سمت این مشاغل سوق می‌دهد.

این زنان که عمدتا در بخش‌های مختلف کارگرند، فاقد حق و حقوق متعارف کارگری هستند. مثلا کاری از طرف یک کارفرما توسط چند دلال به زنان سپرده می‌شود، دریافت نهایی زنان کارگر پس از دست بدست شدن دلالان، اندک خواهد بود و همچنین بعضی از این زنان در شرایط ناامن کاری مورد انواع استثمارها و سوءاستفاده‌ها قرار می‌گیرند.

فرزندان این زنان نیز در معرض آسیب‌های جدی هستند یعنی یا از تحصیل محروم می‌شوند و یا آنها هم مجبورند در فضاهای ناامن کار کنند.
 

مساله طبقه اجتماعی بر وضعیت زنان سرپرست خانوار تاثیر به‌سزایی دارد و این‌گونه نیست که تمام زنان سرپرست خانوار در شرایط بد اقتصادی و معیشتی به سر ببرند. زنان بی‌همسری هستند که با توانایی مالی، شغل، حمایت خانواده و داشتن تحصیلات با مشکل چندانی برای تامین معاش خود مواجه نیستند اما خانواده کارگری را در نظر بگیرید که مرد خانواده با دستمزدی اندک، بدون بیمه‌های حمایتی و زیر خط فقر به سختی خانواده را اداره می کند. اگر این مرد به هر دلیلی حضور نداشته باشد، زن سرپرست از چه طریق باید امور خود و فرزندانش را اداره کند؟

آمارها و داده‌ها
 
تحقیقات در حوزه زنان سرپرست خانوار نشان از رشد فزاینده این پدیده در کشور دارد. در اواسط دهه ۸۰ درحدود ۶۰ درصد از زنان جهان نان‌آوار خانوده بودند که ۵/۳۷ درصد خانوارهای جهان را تشکیل می‌دادند. در سالهای ۱۳۵۵، ۱۳۶۵ و ۱۳۷۵ خانوارهای زن سرپرست به ترتیب ۱/۳ ، ۷/۴ و ۷/۷ درصد از کل خانوارهای ایرانی را تشکیل می‌دادند. این نسبت در سال ۸۵ به ۴/۹ درصد رسید.

سرشماری عمومی سال ۱۳۵۵ نشان می دهد که تعداد خانوارهای زن سرپرست ۸۰۰ هزار خانوار بوده که این نسبت در سرشماری سال ۱۳۷۵ به یک میلیون و هفت هزار خانوار افزایش پیدا کرد. همچنین طی ۱۰ سال از ۸۵-۷۵ هر ساله تعداد ۶۰ هزار و ۳۰۰ نفر به جمعیت زنان سرپرست خانوار اضافه شده است. تعداد زنان سرپرست خانوار در سرشماری سال ۸۵ حدود یک میلیون و ۶۰۰ هزار نفر برآورد شده بود. در سال ۸۷، یک میلیون و ۶۰ هزار نفر زن سرپرست خانوار شهری، ۴۷۹ هزار زن سرپرست روستایی و هزار و ۲۱۱ زن سرپرست عشایر وجود داشت. در سال 85 میزان اشتغال در بین زنان سرپرست خانوار شهری، ۱/۸ درصد و ۷/۱۰ درصد برای زنان روستایی بود.

آمار زنان سرپرست خانوار در سال ۹۰ به حدود ۲میلیون ۳۰۰ هزارنفر رسید در حالی که تعداد زنان تحت پوشش سازمان‌های حمایتی به میزان این رشد افزایش نیافت. به گفته سازمان بهزستی در سال ۹۵ در حدود ۱۷۴ هزار زن بی‌سرپرست تحت پوشش این سازمان بودند که این رقم در سال ۹۶ به ۱۸۰ هزار زن رسید و هم اکنون ۲۰۰ هزار زن سرپرست خانوار تحت پوشش بهزیستی قرار دارند. از سوی دیگر به گفته مسئولان کمیته امداد امام خمینی(ره)، یک میلیون نفر از این زنان نیز از حمایت‌های این نهاد حمایتی برخوردار هستند. البته شیوه‌های حمایت این نهاد بسیار محدود است. حسین انواری سرپرست کمیته امداد گفته علت اصلی بی‌سرپرست شدن این زنان، به ویژه در کلان شهرها اعتیاد همسر و ترک خانه توسط مردان است و طلاق در مرحله بعدی قرار دارد. از تعداد این یک میلیون نفر، ۱۸۰ هزار زن، مطلقه هستند.
 

به هر حال و در صورتی که به این آمار اعتماد کنیم، بیش از یک میلیون و هفتصد هزار زن سرپرست خانوار در کشور وجود دارند که تحت پوشش هیچ کدام از سازمان‌های حمایتی قرار ندارند و به عبارتی از مجموع زنان سرپرست خانوار کمتر از  ۴۸درصد تحت حمایت سازمان بهزیستی و کمیته امداد هستند. هر چند تعداد زیادی از این زنان به دلیل داشتن تمکن مالی، بیمه و اشتغال، نیازی به حمایت سازمان های حمایتی ندارند اما آماری از تعداد آن‌ها در دسترس نیست.
 
بحران مالی و پولی اخیر که کاهش شدید دستمزدها و دریافت‌ها را به دنبال داشته فشار مضاعفی بر خانواده‌ها و به ویژه خانواده‌های کارگری آورده است، این عامل از دو طریق معیشت زنان را تحت تاثیر قرار می‌دهد از طرفی با بیکارشدن مردان و کاهش درآمد آنها، زندگی خانوادگی زوجین بیش از گذشته شکننده شده و بر میزان طلاق و به دنبال آن زنان خودسرپرست و سرپرست‌خانوار اضافه می‌شود و از طرفی دیگر با کم شدن امکان حمایت سازمان‌های دولتی و غیردولتی از این زنان به دلیل کسری بودجه و همچنین خروج این زنان از بازار کار متاثر از رکود اقتصادی و بیکاری، وضعیت معیشتی این زنان در وضعیت نابسامانی قرار گرفته و آنها برای حفظ خود و خانواده‌شان هیچ راهی پیش روی خود نمی‌بینند.
 
در این باره باز هم خواهیم نوشت.
 
ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
نظر:
نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی : ۰
غیر قابل انتشار : ۰
مریم
|
|
۱۰:۰۲ - ۱۳۹۷/۰۶/۱۳
زنها همیشه بدترین قربانی های آسیب های اجتماعی بودند. انگار جایی برای زندگی انسانی اونها توی این کشور نیست. نه می توانند کار کنند نه از درس خوندن هاشون نتیجه می گیرند، نه امکان زیادی برای ازدواج دارند.