ویروس ظالم کرونا، در ادامه جولان ماههای اخیر جان دکتر داوود فیرحی، استاد و پژوهشگر ۵۶ ساله علوم سیاسی و اندیشه سیاسی اسلامی را از ایران گرفت. فیرحی نه یک رفورمیست دینی بود و نه یک روشنفکر اسلامی از جنس شریعتی و سروش. پروژه فکری او نه تحمیل دین به زیست مدرن بود و نه بالعکس. خوانشی جدید از مفهوم قدرت داشت و در پی کوشش انطباق این خوانش پسامدرن و غیر ماورایی با فقه بود.
دیدارنیوز ـ حامد سیاسیراد: داوود فیرحی متولد زنجان و دانشآموخته و استاد حوزه و دانشگاه تهران و از جمله خوشنامترین اساتید بین دانشجوهای ادوار مختلف دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران بود. ضایعه نبود فیرحی در فضای علمی و آکادمیک حوزه علوم انسانی ایران سنگین است، لذا ما در دیدار تصمیم گرفتیم تا در گفتوگو با تنی چند از اساتید و اندیشمندان و دوستان مرحوم فیرحی، پروژه فکری و شخصیت این دانشمند فقید را بررسی کنیم.
محمدرضا تاجیک: او کاملاً واقف بود که این پروژه سنگینی که دنبال میکند در آن تنها است و کمتر کسی در امتزاج بین دین و اندیشه سیاسی و پژوهشهای این حوزه موفق بوده است. او به یک معنی تنها بود در این حوزه. ایشان با ادبیات جدید سیاسی و با اندیشهورزان مدرن و پست مدرن کاملاً آشنا بود. من توفیق داشتم که داور پایاننامه ایشان باشم و او با یک نگاه فوکویی وارد بحث دانش و قدرت شد و با بیانی بسیار با طراوت و شاداب قدرت و مشروعیت در اسلام را با نگاهی فوکویی ارائه کرد. ذهن بسیار خلاق و نقاد داشت. وارد هر حوزه اندیشهای که میشد یک تأمل نقادانه داشت. به تعبیر مرحوم شریعتی او هیچ وقت در قالب استاد گرانمایه قرار نگرفت و تکرار کننده صحبتهای دیگران نبود. نمیشد فیرحی را یک فوکویی دانست یا یک پست مدرن. او در یک مکتب خاص خود را قرار نمیداد و تلاش میکرد از همه نظامهای اندیشهای و فکر آزادانه و منتقدانه بهره بگیرد و بسیار در این حوزه موفق بود. ایشان از نادر کسانی بود که تکلیف نظری خود را با خود مشخص کرده بود و یک قلمرو مشخص داشت و در همین چارچوب پروژه فکری خود را دنبال میکرد و به مرور زمان آن را تعمیق میکرد. در بسیاری از مکتوبات خود نشان داد که رد پای اندیشههای جهان و اندیشههای دینی به قرائت و خوانش متفاوت قابل دیدن است که نیاز نسل و عصر ما است. نسلی که ملول از دانش سیاسی مرسوم دانشگاهی است و همچنین از نگاههای منجمد دینی هم گریزان است. و در این زمینه هم تلاش کرد و بسیار موفق بود.
متن کامل این مطلب را اینجا بخوانید: تاجیک: نمیتوان فیرحی را فکویی یا پستمدرن دانست
احسان شریعتی: ایشان از نحله جوان و متأخر پژوهشگران نواندیش حوزه مطالعات اندیشه سیاسی در عالم اسلامی بودند و از آخرین کارهایی که داشتند جمعآوری مجموع ارزشمند تنبیه الامه و تنزیه المله مرحوم نائینی بود که در آخرین دیداری که داشتیم ایشان یک نسخه از کتابشان را به من دادندکه در آن آرا آقای طالقانی را جمعآوری کرده بودند. ایشان تداوم همان مسیر نائینی و طالقانی و نواندیشان با خاستگاه حوزوی و روحانی بودند. پژوهشهای ایشان در دنیای تشیع خیلی اهمیت داشت. ایشان با آموزههای سیاسی مدرن یا بهتر بگویم پستمدرن در رابطه با قدرت، مثل نظرات امثال فوکو به مباحث حکومت دینی ورود کرده بودند. ایشان با نگاه جدیدتری به مقولات مینگریستند. همانطور که خود میشل فوکو در رابطه با انقلاب ایران گفته بود که مشکل در درک از حکومت است نه در اسلام و وقتی میگویند حکومت اسلامی، بخش اسلامیاش نیست که ایراد دارد بلکه تلقی ایرانیان و یا علما از مفهوم حکومت است که ایراد دارد و آن است که باید متحول بشود، نه اینکه ما برویم بر روی صبغه و رنگ و آن سویه ایدئولوژیک و دینی حکومت. در نتیجه فقدان چنین متفکرین و اندیشمندان در حوزه اندیشه و فرهنگ لطمه بزرگی وارد میکند و هشداری است که در حال حاضر بحث فقط سلامت نیست بلکه بحث حفظ میراث ارزشها و چهرههای ارجمندی هم هست، کسانی که متأسفانه میبینیم که این روزها و در ماههای گذشته از میان ما رفتند و برای ما و آیندگان خلائی ایجاد شد.
متن کامل این مطلب را اینجا بخوانید: احسان شریعتی: فیرحی تداوم مسیر نائینی و طالقانی بود
مقصود فراستخواه: آنچیزی که ارزش کار ایشان را بیشتر میکند، مسئلهگرایی او است. به جای آنکه در حوزههای علمیه و دانشگاه، با مسائل متعارف با روشهای عادی و تکراری در قالب آن چرخههای مکرر درس و بحث و آن حربههای مدرسهای و اسکلاستیک و یا برجعاجهای دانشگاهی، چه در دانشگاه تهران و چه در حوزه قم بنشیند و راههای رفته را طی کند و چرخه مکرر درس و بحث و نوشتن و گفتن را ایشان هم ادا بکند، آمد سروقت مسئلههای بکر. برای مثال آمد سراغ مسئله دین و دولت. مسئله دین و دولت یکی از معماهای بزرگ در تاریخ ما به ویژه در تجربه معاصر ما بوده است که بدون حل رضایتبخش آن نمیتوانیم مسیر تاریخی خودمان را به شکل موفقیتآمیزی طی بکنیم. به هر صورتی باید با ته و توی این مسئله درگیر بشویم. ایشان از منظر قدرت و تحدید قدرت و از منظر اینکه چطور کردارهای گفتمانی شکل میگیرد و به اندیشههای فقهی نفوذ میکند و اینکه چطور ساختارهای قدرت با خودش آرایی ایجاد میکند و چطور این آرا بازتابی از نظام قدرت و مناسبت است به مسئله پرداختند. این مسئلهگرایی ارزش دارد و چون متکفل و عهدهدار حل یک مسئله کلیدی در تجربه تاریخی ما بوده است، یعنی همان مسئله دین و دولت، ارزش کارش هم بیشتر است. اگر کسی برود و بخواهد این مسئله دین و دولت را با کلیشههای موجودی مثل تفکیک دین و دولت که طی سالهای سال در مأخذ و منابع و مراجع علمی وجود داشته است مطرح کند، البته که ارزش خاص خودش را دارد که کسی در این حوزهها تحقیق کند و لبههای تازهای باز کند، ولی اینکه کسی از این اقلیم بیرون نمیرود و در حوزه فقه سیاسی اسلامی، آثار فقهی و اندیشه فقیهان و متفکران را بررسی میکند و کتب و متون و میراث فقهی را میکاود و بر اساس یک افقهای پسانوگرایانه و پسامدرن و پساساختارگرا سروقت این مسائل میرود و با آنها دست و پنجه نرم میکند و با مسئله اصلی تاریخی ما را که با آن روشهای حل کلیشهای تفکیک دین و دولت قابل رفع و رجوع نبوده، از منظر دیگری درگیر میشود و پیچیدگیهای آن را به رخ ما میکشد، از این جهت پروژه فکری بسیار ارزشمندی است. پروژه فکری مرحوم دکتر فیرحی بسیار ارزش اجتماعی و انسانی و علمی و آکادمیک داشت و متأسفانه میتوانم بگویم که این حادثه و ضایعه مانع از این شد که بتواند این برنامه پژوهشی را طی سالهای سال باز کند و ابعاد مختلفش را بگشاید و آثار بیشتری را منتشر کند. امیدوارم که خانواده و همراهانش تلاش کنند تا آثار منتشر نشده او منتشر شود تا در اختیار محققان و پژوهندگان این حوزه قرار بگیرد.
متن کامل این مطلب را اینجا بخوانید: فراستخواه: فیرحی؛ یک برنامه پژوهشی ناتمام
سعید مدنی: در نظراتش نوعی اصالت و جوشش درونی میدیدم. نه مثل برخی روحانیون دانشگاهی شده برای آنکه سری در سرها در آورد و نقل محافل شود دائم به دنبال تائید فلان متفکر و فلان نظریهپرداز صاحبنام بود و نه مثل برخی دانشگاهیها برای کسب اعتبار و موقعیت بر متشرع و متفقه بودناش اصرار میورزید. خود خودش بود. اگر چه تلاش میکرد در سنت اندیشه حوزوی تحولی ایجاد کند اما هرگز ـ درست یا غلط ـ از این دایره خارج نشد و در همان حال سعی کرد از سنت روش شناختی دانشگاهی و کار علمی نیز در تحقیقاتش بهره کامل ببرد.
متن کامل این مطلب را اینجا بخوانید: سعید مدنی: فیرحی خود خودش بود
الهه کولایی: وارستگی، صداقت و امانتداری و ارائه یک چهره انسانی از اسلام در چارچوب مطالعات خود برای جامعه دانشگاهی ما و رشته علوم سیاسی بسیار ارزشمند بود. ایشان نمونه والای یک روحانی متخلق به اخلاق اسلامی بود. فردی که خود الگویی از اسلام با خوانش انسانی در آثار و نوشتهها و سخنان خود به نمایش میگذاشت. او یادآور الگوی اسلام رحمانی و اسلام انسانی بود. در جهانی که چهرهای کریه و ضد انسانی و سرشار از خشونت و تندی از اسلام ارائه میشود فیرحی آزادهای بود که با بهره گرفتن از آموزههای حوزوی و درک عمیق از اندیشههای سیاسی اسلام و غرب و ایران توانست خوانشی دقیق و عمیق از آموزههای دینی در حوزه سیاست ارائه کند.
متن کامل این مطلب را اینجا بخوانید: الهه کولایی: فیرحی یادآور اسلام رحمانی و انسانی بود
محمدمهدی جعفری: مرحوم دکتر فیرحی نگاه نویی به فقه و به خصوص فقه سیاسی داشت و بسیار عمیق میاندیشید و در واقع آن نقطه عطفی که در هر دورهای در علوم انسانی رخ میدهد، در حوزه علوم دینی به وسیله ایشان ابلاغ شد. این طرز تفکر را دیگرانی هم داشتند ولی ایشان با تسلطی که هم بر فقه سنتی داشت و هم بر علوم سیاسی و اصلاً آگاه به مسائل جهان بود و بر مسائل سیاسی و علمی تسلط داشت، توانست نگاه جدیدی به فقه و به خصوص فقه سیاسی داشته باشد و یک مکتب جدیدی ایجاد کند. باید ایشان را در رأس این مکتب فقه سیاسی عملی بدانیم، چیزی که ما امروز به آن نیاز داریم و باید آن را دنبال کنیم.
متن کامل این مطلب را ایجا بخوانید: محمدمهدی جعفری: شاگردانش افکار او را به کمال خواهند رساند
پدرام سهرابلو: یکروز که طبق معمول پس از پایان کلاس با ایشان در دانشکده همراه شده بودم و درباره موضوع پایاننامه صحبت میکردیم پرسیدم شما چطور با وجود تحصیل در علم سیاست آنهم با تمرکز بر حوزه اندیشه همچنان وفادار به کسوت روحانیت و علوم نقلی هستید؟ پاسخ آن بود که حضور در فضای فکری دانشگاه تمایلات مذهبی من را تقویت میکند و حضور در فضای حوزوی تمایلات فلسفی را؛
با عقل آب عشق به یک جو نمیرود
بیچاره من که ساخته از آب و آتشم.
در واقع همین آب و آتش نهفته در وجود شریف استاد بود که هم راه میگشود و هم دورنمای متفاوتی را از آنچه کلیشه مرسوم علم سیاست در ایران بود در برابر دیدگان ترسیم میکرد چنانکه تکیهگاهی در سنت داشت اما با دانش جدید، فهم و روایتی متفاوت از آن ارائه میکرد که نه در پی گسست از گذشته بلکه به دنبال ایجاد رنسانسی در جوامع اسلامی بود که در بند "شریعتمداری ظاهر اندیش" گرفتار شده است.
متن کامل این مطلب را اینجا بخوانید: پدرام سهرابلو: فیرحی، سنتگرای مدرن