دیدارنیوز ـ سروش زمانی مقدم: متوشالح یامَتْوشَلَخ نام کسی است که در بین شخصیتهای عهد عتیق طولانیترین عمر را داشته است. اما نسبت دادن نام او به ستارهای در کیهان چه دلیلی دارد؟ ماجرا در واقع کمی عجیب و طنز آمیز است. فرض کنید با خانوادهای روبرو هستید که در آن سن فرزندی از سن والدینش بیشتر است!
این همان اتفاق عجیبی است، که برای ستارهای که فاصله اش با ما، نسبت به ابعاد کیهان، با وسعتی در حدود نود و سه میلیارد سال نوری، بسیار نزدیک است و نام علمی اش HD۱۴۰۲۸۳ میباشد، رخ داده است. ستارهای در کهکشان کوتوله در صورت فلکی میزان، که مدتها قبل توسط راه شیری خودمان بلعیده شده است. در واقع بیش از صد سال از شناختن این ستاره، که خیلی بعدتر و به مدد تلسکوپ هابل فاصله آن را تا خودمان، حدود دویست سال نوری تخمین زده ایم میگذرد. اصولا وقتی ستارهای تنها از هلیوم و هیدروژن تشکیل شده باشد به این معنی است که در دوران ابتدایی تولد جهان و کمی بعد از انفجار بزرگ متولد شده است. از مدتها قبل میدانستند که این ستاره عمدتا از هلیوم و هیدروژن تشکیل شده است که خود نشانه آن بوده است که در دوران ابتدایی جهان شکل گرفته است. مشکل از آنجایی آغاز شد که از حدود بیست سال پیش، هربار که سن آن را سنجیده ایم، عمر آن را بسیار بیش از عمر کیهان بدست آورده ایم و در چند سال گذشته، حتی به کمک رصدهای دقیق تلسکوپ هابل، دقیقتر کردن محاسبات و به حداقل رساندن خطاهای محاسباتی، و حتی با در نظر گرفتن خطای تقریبی برآورد سن خود کیهان، باز هم عمر آن را بین هفتصد تا هشتصد میلیون سال بیش از عمر خود کیهان، که بی شک این ستاره جزئی از آن است، بدست آورده ایم و این قطعا تناقضی را در مدل کیهانشناسی استاندارد ما نمایان میکند. درحقیقت ما با دادههای "فضاپیمای دبلیومپ" و "ماهواره فضایی پلانک" و با تقریبی حدود شصت میلیون سال، عمر جهان را بین سیزده و هفت دهم تا سیزده و هشت دهم میلیارد سال برآورد میکنیم، ولی فعلا در دقیقترین محاسبات، و با کمترین خطا، عمر ستاره متوشالح یا متیوزلا را حدود چهارده و نیم میلیارد سال برآورد کرده ایم و این یعنی همان طور که ذکر شد، فعلا، فرزند از والدش، چیزی حدود هفتصد تا هشتصد میلیون سال بزرگتر است!
دادهها همچنین حاکی از آن است که در مراحل تکاملی، متیوزلا یا همان متوشالح، مراحل پایانی عمرش را میگذراند و در حال تبدیل شدن به یک "غول سرخ" است.
خوب بدیهی است که چنین چیزی نباید ممکن باشد و ما احتمالا جایی در محاسبات و تخمین هایمان در اشتباه هستیم. یافتن پاسخ این تناقض، قطعا ساده نخواهد بود، اما جواب آن، حتما منجر به بازنگری در خیلی از باورهای کیهانیمان خواهد شد. از آنجایی که در مدل مهبانگ فعلی، وجود ماده را در قبل از آن متصور نیستیم، بر ظن خود مبنی بر تشکیل احتمالی این ستاره قبل از بیگ بنگ خط بطلان میکشیم. اما گام اول در برطرف کردن این تناقض چیست؟
به نظر میآید که یا در سنجیدن سن کیهان اشتباه کرده ایم و یا سن ستاره مذکور را بیش از آنچه هست بدست آورده ایم.
اما به راستی سن کیهان را چگونه میسنجند؟ اصولا سن کیهان به دو روش بدست میآید. در روش اول ابتدا به دنبال پیرترین ستارهها میگردیم تا از روی سن آنها به برآوردی از سن کیهان برسیم. مشکل آنجاست که نشانههای پیری در ستارگان، به وضوح شاخصههای پیری در انسان همچون خطوط چهره و رنگ مو نیست که به سادگی قابل تشخیص باشد، چرا که اکثر ستارگان عموما در طول بازه زمانی تکاملیشان، شاخصههای ظاهری یکسانی از جمله درخشندگی و رنگ دارند. اما به هر روی از روی شاخصههایی همچون رنگ، چرخش، جرم و میزان درخشندگی آنها و مقایسه آنها با سایر ستارگان داخل خوشه، با تقریبهایی سن شان را تخمین زده و قطعا هر چه ستاره به ما نزدیکتر باشد در مورد تخمین سن آن، با قطعیت و دقت بیشتر، به اعداد مطمئن تری میرسیم؛ بنابراین نسبت به سن تخمین زده شده در مورد ستاره نزدیکی، چون متوشالح تقریبا مطمئن هستیم. از طرفی روش دوم تعیین سن کیهان، نه مبتنی بر سن سنجی ستارهها، که مبتنی بر انبساط شتابدار کیهان است. بیش از صد سال و از زمان نظریه نسبیت عام میدانیم که کیهان در حال انبساط است و ایستا نیست، اما تنها در حدود بیست سال است که میدانیم این انبساط به خاطر موجود کمتر شناخته شدهای که آن را انرژی تاریک مینامیم، شتابدار است و البته که این دو با هم متفاوتند؛ لذا در این روش با تعیین تخمینی نرخ انبساط کیهان از برخی پارامترها که خود مساله مهمی در کیهان شناسی میباشد، همانند یک فیلم آن را به عقب برگردانده تا به زمان مهبانگ برسیم و زمانی که نرخ انبساط کیهان به صفر میرسد را مبداء زمانی زایش کیهان در نظر میگیریم.
باید توجه کرد که هر چند که چنین تناقضی میتواند ناشی از تخمین اشتباه نرخ انبساط کیهان نیز باشد، ولی به دلایلی نسبت به عدد به دست آمده با این روش برای سن کیهان، با عدم قطعیتی کمتر از شصت میلیون سال که پیشتر نیز ذکر شد، تا حدود زیادی مطمئن هستیم؛ لذا علیرغم آن که خطای محاسباتی میتواند یکی از راههای حل مشکل باشد، و از بیست سال پیش، بسیار نسبت به کم کردن فاصله عددی سن متوشالح و سن کیهان موفق بوده ایم، اما مساله میتواند حاوی برخی از عجیبترین پدیدههای کشف نشده و در نگاه اول نامرتبطی باشد که ماهیت کلی این مشکل را از بحث خطای عددی صرف خارج کرده و پایههای مدل کیهانشناسی استاندارد ما را به لرزه در آورد. به هر روی در حال حاضر چالشی که به اختصار بیان شد، با صلابت به کیهانشناسان چنگ و دندان نشان میدهد و ما در نوع حمله به این مشکل تقریبا حیران هستیم. آیا مشکل به تعیین دوباره نرخ انبساط کیهان و ارتباطات مجهول آن با بحث مهم انرژی تاریک بر میگردد؟
آیا با شکل جدیدی از ستاره سازی در اوایل انفجار بزرگ روبرو هستیم که با مکانیزمی که فعلا میشناسیم سن متوشالح را بیش از اندازه سنجیده ایم؟ آیا باید در اصول اولیه انفجار بزرگ تجدید نظر کنیم و در واقع با موجی از پارادیم شیفت در کیهانشناسی روبرو هستیم و یا هیچکدام، و جا پایمان محکم است و تنها باید محاسباتمان را تصحیح و دقت بررسی هایمان را افزایش دهیم؟!
آن که پر نقش زد این دایره مینایی
کس ندانست که در گردش پرگار چه کرد!