هزارتو؛ سوءتفاهمی درباره­‌ی غافلگیری

«هزارتو» به سبب تقلید‌های فراوانی که از نمونه­‌های پیش از خود داشته، به طرز واضحی قابل پیش­ بینی است و این مسئله برای فیلمی که تمام قُوای خود را روی مسئله­‌ی غافلگیری مخاطب گذاشته، شکستی تمام عیار محسوب می­ شود، چراکه فیلم جز همین بازی­‌های بیهوده­‌ی به اصطلاح رازآمیزش، چیز دیگری در چنته ندارد. نه مسائل عاطفی را بین کاراکترهایش دراماتیزه می­ کند و نه حتی کاراکتر‌ها را به مرحله­‌ای می­ رساند که چندان با اهمیت جلوه کنند. فیلم به شکل کسل­ کننده­‌ای فاقد یک لحن واحد و یک روایت درست از یک ماجراست.

کد خبر: ۴۴۷۹۸
۱۴:۵۶ - ۲۲ آذر ۱۳۹۸
دیدارنیوز ـ ایمان رضایی: در میان آثاری که اخیرا در مسیر جریان اصلی روی پرده سینمای ایران می­ روند، شاهد دو قالب یا تِمِ کلی در رابطه با آن­ها هستیم. اصولا فیلم ­های سینمای بدنه ایران یا کمدی­‌های مبتذل و بی­ ارزشی هستند که صرفا مخاطب ناآگاه و عامه مردم را با پست­‌ترین سطح سرگرمی درگیر می­ کنند، یا درام­‌های اجتماعی نخ­ نما شده­‌ای هستند که تمام پایه و اساسشان را بر مقوله "مخدوش سازی اعصاب مخاطب" بنا کرده­ اند. میان این ملغمه­‌ی تاسف برانگیز، فیلمسازی جوان به نام امیرحسین ترابی نیز اولین کار خود را همراه و همسو با همین جریان دِمُده شده پیش برده و چه بسا به فروش و بازخورد‌های قابل قبولی هم دست پیدا کرده است.

«هزارتو» به سبب تقلید‌های فراوانی که از نمونه­‌های پیش از خود داشته، به طرز واضحی قابل پیش­ بینی است و این مسئله برای فیلمی که تمام قُوای خود را روی مسئله­‌ی غافلگیری مخاطب گذاشته، شکستی تمام عیار محسوب می­ شود، چراکه فیلم جز همین بازی­‌های بیهوده­‌ی به اصطلاح رازآمیزش، چیز دیگری در چنته ندارد. نه مسائل عاطفی را بین کاراکترهایش دراماتیزه می­ کند و نه حتی کاراکتر‌ها را به مرحله­‌ای می­ رساند که چندان با اهمیت جلوه کنند.
 
 
 

فیلم به شکل کسل­ کننده­‌ای فاقد یک لحن واحد و یک روایت درست از یک ماجراست. گاهی چهره­‌ی در هم پدر از گم شدن فرزندش کات می­ خورد به شوخی­‌های بی­ مزه­‌ی پژمان جمشیدی (دایی فرزند مفقود) که اساسا منجر به یک حس­ زدایی کامل و ایجاد فاصله­‌ای عمیق با دراماتیک پیش بردن ماجراست. در واقع فیلم آنقدر درگیر گره­‌های غافلگیرکننده­‌ی خود می­ شود که به طور کلی وجهه­‌ی دراماتیک ماجرا را از یاد می­ برد و اصلا فضای داخل خانه، نه خانواده می­ سازد و نه نگرانی خانواده را، بلکه تنها آشوبی کاغذی از دعوا‌های ساختگی پیرامون فاجعه­‌ی به بار آمده را شاهدیم.

گم شدن پسربچه و خلأ عاطفی خانواده، رفته رفته تبدیل به یک بازی/سرگرمی می­ شود که برخلاف آنچه ادعا می­ کند نیز چندان پیچیده نیست و تقریبا از همان اوایل، قابل پیش­ بینی است. به هم دوختن روابط با کمی چاشنی خیانت تحت عنوان "ایجاد هزارتو" و آسیب­ شناسی­‌های سطحی از نگاه فیلمساز تازه­ کار نسبت به مسائل اجتماعی، تمام آن چیزی است که بزرگ­ترین ضربه­‌ها را به فیلم وارد کرده است.

اما در کنار تمام این ایرادات مضامینی، فیلم از لحاظ فنی و تکنیکی نیز دچار ضعف­‌های غیرقابل قبولی­ است که گا‌هی ذوق مخاطب را کور می­ کند. تنالیته­‌ی سرد و بی روح فیلم چندان با دوربین پر تلاطم و بازیگوشش همخوانی ندارد. جایگاه کاراکتر‌ها در نما/پلان‌ها از لحاظ ادراک حسی، چینش درستی ندارد و تماما همه چیز دست به دست هم داده تا "هزارتو" در منجلابی که خودش برای خودش می­ آفریند غرق شود. ایده­‌ی قطره­ چکانی اطلاعات و ذره ذره فهماندن یک معضل به مخاطب را به ساده­‌ترین شکل ممکن پیش می­ برد و دیگر معضل­ هایش را نیز به روش­‌های کودکانه­‌ای حل می­ کند.
 
 
 

شهاب حسینی که این روز‌ها شمایلی است از سوپراستار تمام و کمال سینمای ایران، از معدود بازی­‌های بد و کنترل نشده­‌ی خود را به اجرا در آورده و ساره بیات نیز همچنان به تکرار همان بغض­‌ها و فریاد‌ها و عصبانیت­‌های تیپیکال خودش مشغول است. پژمان جمشیدی همواره ثابت کرده که پتانسیل ارائه نقش­‌های جدی و غیر کمیک را ندارد و از طرفی دیگر با بهره­ گیری از تیپ طنازی که پیش از این برای خودش دست و پا کرده، شخصیت­‌های جدی و دراماتیکش را نیز دچار آسیب­‌های جدی می­ کند. این مجموعه تصمیم­‌های اشتباه کارگردان منجر به حادثه­‌ای تحت عنوان "هزارتو" شده که ابدا حتی نزدیک به خلق آن هزارتو نیز نمی­ شود. درواقع تطابق و هماهنگی بین محتوا و فرم شکل نمی­ گیرد و چه بسا محتوایی در کار نیست و از پس آن نیز فرمی شکل نگرفته است.

در نگاهی کلی با مقیاسی بزرگ­تر، هزارتو تحت سیطره همان آثاری­ است که علی­رغم ویترین جذابشان، چیزی برای ارائه ندارند. آثاری که همواره هیاهویی پرهیجان پیرامون خود می­ سازند و تهی­‌تر از آن­ند که آن جذابیت­‌ها را به درون خود نیز ارجاع دهند. به این امید که فیلمسازان جوان و خوش ذوقمان پیرو این مسیر منسوخ شده نباشند و سینمایی اصیل­‌تر با جایگاهی رفیع­‌تر را در آینده شاهد باشیم.
ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
نظر: