دیدارنیوز ـ
مسعود پیوسته*: سه متر با طرفینِ مناظره فاصله داشتم. نگاهم متمرکز به گفتار و رفتار مناظره کنندگان بود.
یکی از منظر علم جامعه شناسی، موضوع مورد بحث (شرکت یا عدم شرکت در انتخابات مجلس یازدهم) را میدید و با مدارک و شواهد بحثش به نتیجهی منقبض، بن بست و غیرقابل اصلاح بودنِ ساختار رسید. بدیهی بود که چنین ادلهای در باب یک ساختار چهل و یک ساله، وی را به حضور پرشور پای تازهترین صندوق رای (دوم اسفند ۹۸) نرساند. او "جامعه و حاکمیت" را به اتفاق، ساختاری میدید. (احمد بخارایی)
دیگری که فعالیت رسانهای اش ذیل فعالیت سیاسی او تعریف میشد و نگاهی "حزب محور" داشت، همچنان مألوف به همان شیوههای سنتی اصلاح بود و این مشی و نگاه و رفتار اصلاح طلبی اش بین زمین و آسمان بود. (محمد عطریانفر)
اضطرار شرایط جامعه ایرانی، به خصوص پس از وقایع تلخ آبان ماه در هیات نزاع "دولت ـ ملت"، این دو دیدگاه معارض هم را در کنار هم نشاند که هرکدام به زعم خود، به اضطرارهای جامعهی خود بپردازند تا در صیقلِ بحث، روشنگری حاصل شود.
عطریانفر، آرام و با نام خدای بخشندهی مهربان شروع کرد و تلاش کرد کل نگر باشد تا جزئی بین و موردبین. او که حرف می زد داده هایش برایم به عنوان مخاطبی که در سه متری اش نشسته بود تا زنده و بی هیچ واسطهی رسانهای ببیندش، تکراری و "آن زمانی" بود.
نگاهم به تسبیحش افتاد که از زیرمیز مناظره، در گردش و چرخش بود.
او که حرف می زد و تماشای این "منظره" در مناظره، برایم به مثابه یک حضور نیمه حکومتی و نیمه ملی بود. انگار پنجاه درصدِ عادت یا باورش زیر میز، پیشتر به ثقل مرکزی قدرت پیوند زده باشد و حالا با آن نیمهی دیگر در میزِ عیانِ مناظره حاضر است!
همچنان در جست و جوی راههای بازسازی و اصلاح در درون ساختار است با همان مشی آزمودهی نسیه و نصفه. قبل از مناظره، پیش خود گفتم شاید متاثر از رنج پرخطر و مخاطرهی دادگاه و زندانِ سال ۸۸، او را تعدیل کرده باشد و از آن پس ما با عطریانفرِ دیگری مواجهیم. ولی نه، ظاهرا چهارچوبه اش در دو سوی ۸۸ تغییری نکرده و کلام و نگاهش را همچنان زیر همان سقفِ ایمن میگوید.
موضوع مناظره، پریشان حالی و سرگشتگی و عصبیت و بی اعتمادی جامعه بود. از "بی اعتمادی" به خود تا بی اعتمادی به حاکمیت، ولی بازتابِ حداقلی این حس تلخ جمعی را در چهره و کلام عطریانفر نمیدیدم. هرچه او آرامتر و خونسردتر و مطمئنتر از همیشه نسبت به حضور بیش از نیمی از مردم پای صندوقهای رای حتی پس از حادث شدن این اتفاقات تلخ آبان ماه که به مثابه جنگ ملت ـ دولت بود، میدیدم نگرانتر میشدم و مرا یاد گفتگوهایم با مثلا علی آقامحمدی (مرد هزار پست جمهوری اسلامی ایران) میانداخت که حالا چند سالی است در معاونت و مشاورت امور اقتصادی نظام قرار گرفته است. در مصاحبه با او نکتهای همواره برایم جلب نظر میکرد. احساس یک قدرت اقتصادی برتر را دارد و اینکه قرار است این نظام تا هزارسال دیگر با همین روال بزید! هیچ نگرانی از هیچ سو ندارد!
وقتی عطریانفر حرف می زد، یاد گفتگوهایم با مثلا اسدالله بادامچیانِ موتلفه میافتادم که حس میکرد در امنترین حکومت جهان زندگی میکند. حکومتی که به زعم او شایسته است دیگر حکومتهای دنیا نیز از این شیوهی حکمرانی الگو بگیرند! بادامچیان یک فرق دیگر هم با عطریانفرها دارد، اگر بخواهد تسبیح در دست بگیرد (که احتمالا باورش به عادتش غلبه دارد) برایش فرقی نمیکند که این تسبیح گیری روی میز مصاحبه و مناظره، عیان شده باشد یا زیر میز. برایش زیر و رو یکی است.
در کلام و نگاه عطریانفر، در جست و جوی تازگی و طراوت در اصلاحگرایی بودم که شاید طی یک دههی گذشته پس از آسیب شناسی رفتار اصلاح طلبی درون حزبی یا درون جبهه ای، حالا با نگاهی مجرب و نو در میدان این شرایط جامعه ایرانی حاضر شود، شاید که از آن به عنوان اهرم مستحکم و نجات بخش اصلاحی، کمترین تکانههای نوین نجات را حس کرد، ولی نه، گرفتار در همان چهارچوبهها و سقف اصلاح طلبی حکومتی و نه ملی ماند.
درحالی که طرفِ جامعه شناسِ مناظره، حرف هایش نزدیک به متن جامعه و واقعیتِ حاکمیت بود. در مجاورت اتفاقات خون بار آبان ماه، کلامش را با یاد کشتههای گم و ناپیدای حادثهی اخیر آغاز کرد و انتقال ابراز نگرانی خانوادههایی که فرزندان شان در صحنهی آن رویارویی حاضر بودند و نمیدانند کجایند و چه بلایی سرشان آمده!
برای این جامعه شناس، بحث اخلاقِ دگرگون شدهی جامعه مهم بود و خلق و خوی تندِ حکمرانان. مردم را یک سمت دید، کلِ حاکمیت و رهبرانش را سمتی دیگر. البته بلافاصله به اینجا که رسید، اعلام موضع کرد که از چه منظری این موضوع را میبیند و تاکید کرد: "سیاسی نیستم. اجتماعی ام. "
عطریانفر هم متقابلا در پاسخ به او گفت: "آقای بخارایی انقلابی اند. من انقلابی نیستم، اصلاحی ام" اما این عضو حزب کارگزاران سازندگی وقتی که به آقای خاتمی رسید، قبل از آنکه از او فکتی بیاورد، عین دهههای هفتاد و هشتاد، سراغ تعزیز و تکریمش رفت. در حالی که بخارایی جلوتر از هر دو ایستاده بود و در دفاع از رای "نه" خود، به چرایی و علت عدم حضورش در انتخابات دوم اسفند میپرداخت.
او فرض را بر گسترهی فراگیرِ عدم مشارکت مردم نگرفت، بلکه فراتر از عدد امنِ بیش از پنجاه درصد حضورِ مدنظر آقای عطریانفر در انتخابات، سراغ همان سه چهاردرصد عدم مشارکتی رفت که عطریانفر گفته بود. اینکه اگر پیشتر در انتخابات، عدهای باری به هرجهت شرکتنمی کردند (عدم شرکتِ منفعلانه) این بار "آگاهانه" در انتخاب شرکت نمیکنند. (عدم شرکت فعال)
این جامعه شناس، نگاه عطریانفر و دیگر اصلاح طلبان و احزاب اصلاح طلبی در ایران را دو گانه دید: "اصلاحات در ساختار، اصلاحات برای ساختار"، ولی خود در جست و جوی شق سومِ اصلاح گرایی با رویکرد "اصلاحِ معطوف به تغییر در ساختار" است. همان شقی که این سالها اکثریتِ جامعهی به تنگ آمده ایران از رفتار حاکمیت به همراه این دوگانهی اصولگرا ـ اصلاح طلب، در همین نقطه ایستاده است.
*کارشناس رسانه