دیدارنیوز ـ
روژیا یکتا: تنگه هرمز یکی از شاهرگهای مهم نفت جهان محسوب میشود. بدین معنا که میزان بالایی از نفت این منطقه از کشورهای تولیدکننده به کشورهای مصرف کننده ارسال میشود. طبق آخرین آمار در سال ۲۰۱۷ روزانه حدود ۱۸ میلیون و ۵۰۰ هزار بشکه نفت خام و میعانات نفتی توسط نفتکشهای غولپیکر از این تنگه ترانزیت شده است. در واقع ۳۰ درصد از نفت منتقل شده در کشورهای دنیا از طریق تنگه هرمز ترانزیت شده و به دست کشورهای مصرف کننده رسیده است، بنابراین هرگونه اقدامی که باعث بسته شدن این تنگه شود و امنیت منطقه را از بین ببرد، مسلما حجمی از این ۱۸ میلیون بشکه نمیتواند انتقال یابد، اما این امر شوک بزرگی به کشورهای وارد کننده نفت وارد نمیسازد، زیرا که نفت دیگر کالای استراتژیک محسوب نمیشود، اما اتفاقی که روی میدهد، اثری است که بر روابط و سیاست خارجی ایران با این کشورها برجای میگذارد.
بدین معنا؛ این اقدام باعث میشود که روابط ایران با کشورهایی که از این تنگه استفاده میکنند، دچار مشکل شود، زیرا این امر بر اثرگذاری ایران بر منطقه خوب نیست و باعث ایجاد تنش بیشتر با کشورهای همسایه از جمله عربستان خواهد شد.
مهدی مطهرنیا، کارشناس روابط دیپلماسی و استاد دانشگاه در خصوص تاثیر بستن تنگه هرمز بر دیپلماسی ایران در گفتوگو با
دیدارنیوز گفت: «دیپلماسی ایران همواره از بستن تنگه هرمز به واسطه آنچه یک برداشت کلاسیک در عرصه سیاست خارجی ایران وجود دارد که بر اساس آن نفت کالای استراتژیک جهانی محسوب میشود، بهره برده است، بر همین اساس در دهههای گذشته از بستن تنگه هرمز بهعنوان یک تهدید بینالمللی استفاده کرده است».
وی در ادامه اضافه کرد: «پس از معرفی کردن سپاه بهعنوان گروه تروریستی از سوی ایالات متحده آمریکا بار دیگر بستن تنگه هرمز به عنوان یک تهدید از سوی ایران و برخی از گروهها و افراد مطرح شده است، اما اینکه ایران با بستن تنگه هرمز خود را بیشتر در محاصره قرار میدهد یا موجب ایجاد خلل در انتقال نفت بازارهای جهانی میشود، جای پرسش دارد».
این کارشناس روابط بینالملل در این خصوص یادآور شد: «نفت دیگر کالای استراتژیک به حساب نمیآید، بهویژه این معنا برای ایالات متحده آمریکا تا حدود زیادی صادق است. آمریکا امروز بالاترین تولیدکننده نفت جهانی محسوب میشود و به نفت خاورمیانه نیازی ندارد، اما به دلیل آنکه برای رقابت با رقبای خود یعنی چین، اتحادیه اروپا و دیگر قدرتهای بزرگ بتواند نقش فرادستی داشته باشد، چیرگی بر جغرافیای ژئوپلتیک منطقه و به واسطه جایگاه نوهارتلند (فلات ایران و هلال آن از تنگه هرمز تا خلیج عدن) برای این کشور به هر تقدیر اهمیت دارد، بنابراین بستن تنگه هرمز بیش از آنکه در واقع عکسالعملی خردورزانه در برابر عملکرد ایالات متحده آمریکا باشد، بهانه مناسبی برای حضور بیشتر این کشور در میان تنگه هرمز و خلیج عدن خواهد بود».
مطهرنیا در این رابطه تصریح کرد: «همانطور که مورد اشاره قرار دادم، مسئله مورد اشاره خود بهعنوان کارت دعوتی برای حضور بیشتر ایالات متحده آمریکا در منطقه با مشروعیت فراوانتر و نوعی پشتیبانی بیشتر از متحدان منطقهای و بینالمللی ایالات متحده آمریکا خواهد بود. بدین ترتیب آمریکا هم حضور خود را در منطقه فشردهتر خواهد کرد و به واسطه تضمین عبور نفت برای متحدان خود تا حدود زیادی آنها را با خویش همراه میسازد و هم با ایجاد منطق اصطکاک با ایران، زمینههای برخورد نظامی مشروع را در چهارچوب اعمال بستن تنگه هرمز به دست خواهد آورد».
این استاد دانشگاه در ادامه افزود: «ایالات متحده آمریکا تلاش کرده است برای افزایش باند پرپهنای امکان رودررویی با ایران، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را ذیل ماده ۲۱۹ قانون مهاجرت و امنیت آمریکا قرار دهد تا بدون مجوز کنگره، رئیسجمهور آمریکا بتواند به راحتی فرمان حمله نظامی به ایران را صادر کند».
وی درباره افزایش پتانسیل چانهزنی ایران در نتیجه بستن تنگه هرمز ابراز کرد: «در دهههای گذشته این مسئله بهعنوان اهرم قدرت بود، اما از سال ۲۰۱۰ به بعد یعنی حدود یک دهه گذشته تاکنون، دیگر این اهرم قدرتی جهت اعمال فشار برای رایزنی محسوب نمیشود. زمانی این معنا صدق پیدا میکرد که نفت کالای استراتژیک بود و راههای انتقال آن جز از تنگه هرمز یا نبود یا صرفه اقتصادی نداشت و تمام توان کشورهای متفاوت متوجه استفاده و بهرهبرداری از نفت خلیجفارس و عبور آن از تنگه هرمز به کار میرفت».
این کارشناس روابط بینالملل درادامه اظهار داشت: «امروز دیگر این مولفه و شاخصهها وجود ندارد و بستن تنگه هرمز بهعنوان یک اهرم تبلیغاتی برای پاسخگویی به افکارعمومی در صحنه داخلی ایران بیشتر مورد توجه قرار میگیرد».
مطهرنیا در خصوص چگونگی رابطه ایران با کشورهای همسایه مانند عربستان و امارات در صورت بسته شدن تنگه هرمز تاکید کرد: «لبهها به هر تقدیر لبههای اصطکاک است و بهانه ایجاد وحدت منطقهای بیشتر در جهت محاصره منطقه ای تهران از منظر عملیاتی را فراهم میکند، گرچه ممکن است درصدی از بستن تنگه هرمز در امتیازات به دست آمده کشورهای منطقه و قدرتهای بزرگ تاثیر بگذارد، اما باید در یک وزنکشی در ترازوی منافع و مضرات بستن تنگه هرمز، دقت لازم را به عمل آورد».
دولتها برای حفظ منفعت یک ملت تعیین میشوند، بنابراین از آنها انتظار میرود رفتاری جز این را ملاک عمل قرار ندهند. مردم به هیچوجه توقع ندارند که دولتمردان بر اساس احساس یا منافع گروهی و جناحی وارد عرصه بینالملل شوند.
بستن تنگه هرمز نیازی به توانمندی گسترده ندارد، این امر با بکارگیری ابزارهای لازم امکانپذیر است، اما آنچه که باید مورد توجه مسئولان و گروه و افرادی که برای پاسخ به رفتارهای ظالمانه آمریکا عجله دارند، مورد توجه قرار گیرد، این است که جای متضرر و منتفع تغییر نکند.
ایران در جریان جنگ هشت ساله با عراق بارها تهدید به "بستن تنگه هرمز" کرد که در نهایت نتیجه انجام این کار تحت عنوان "جنگ نفتکشها" ایجاد راهرویی آبی میان خلیج فارس و دریای عمان توسط ناوگانهای آمریکایی بود که در نتیجه آن، حضور نیروهای نظامی آمریکا و متحدانش در آبهای منطقه زیر عنوان اسکورت نفتکشها به تثبیت رسید و همین بهانهای شد برای بمباران پایانه نفتی خارک و هدف موشک قرار گرفتن هواپیمای مسافربری ایرانایر با ۲۹۰ سرنشین که منجر به سقوط و کشته شدن مسافران آن شد.
آنچه مسلم است، این موضوع است که نفت دیگر کالای استراتژیک به حساب نمیآید، عربستان و امارات به قصد رهایی از وابستگی به تنگه هرمز، هر یک چارهای اندیشیدهاند. اولی برای صادرات نفت خود خط لولهای به سوی دریای سرخ کشید و دومی خط لولهای را تا بندر فجیره در کرانه دریای عمان احداث کرده است.
در عین حال آمریکا همواره اعلام کرده است که بسته شدن تنگه هرمز را هرگز تحمل نخواهد کرد. این تنها سیاست دولت ترامپ نیست. دولت اوباما نیز امنیت تنگه هرمز را از "خطوط قرمز" خود خوانده بود، با این حال گروهی در داخل کشور، اولین راه مقابله با دشمنان را همین امر میدانند و هر بار که رفتاری، آنها را نگران یا ناراحت میکند بر انجامش اصرار میورزند، راهی که از ابتدا تا انتهای آن کاملا روشن و مشخص است.