دیدارنیوزـ مرضیه حسینی: اگر به مکالمه دختر و پسری که قصد آغاز رابطهای را دارند گوش دهید یا شاهد هزاران چتی باشید که دخترها و پسرها در فضای مجازی انجام میدهند، اگر به پروفایل بیشتر پسرها و دخترهایی که در گروههای مشترک حضور دارند دقت کنید و یا اگر شاهد صحبتهای زنان و مردان فامیل در خصوص خواستگاری و ازدواج شخصی در فامیل یا همسایه باشید، به نکات مشترکی در تمام این مکالمات برمیخورید. یکی از مهمترین این اشتراکات، اهمیت پولداری پسر و زیبایی دختر به عنوان شرط اصلی دوستی، ازدواج سفید و موقت و دائم است.
آداب مخزنی:
«ببین داداش دخترا همهشون آهنپرستان! اگه میخوای مخشو بزنی با یه ماشین گرون قیمت برو و همون دفعه اول دعوتش کن به یه رستوران شیک، برا دومین قرار یه کادوی گرون بخر! حتی شده پول قرض کنی این کارو بکن! تو مراحل بعدی تو دیگه لازم نیست کار زیادی بکنی، خود دختره ول بکن نیست. تازه اگر گیر داد ماشینت کجاست یه جوری بپیچونش».
مکالمه دو دختر:
- «عزیزم، دیشب والنتاین کادو چی گرفتی؟ شام کجا رفتین؟ پسره گدابازی که درنیاورده بود؟ هرچی برات خرج کرده باشه کمه! والا! دختر به این خوشگلی!
- وا نازی جون! مگه میتونه کم بذاره! خودش میدونه چقدر حساسم رو مهمونی، با دوستای من رفته بودیم «کافه رستوران کاخ» بعدشم یه دوری تو اندرزگو زدیم. کادو هم یه ساعت خیلی خوشگل برام خرید، ببین!»
گذار عشق به مناسک و کادو
دو مکالمه بالا نمونهای از مناسبات روابط دختر و پسر در جامعه ما و در بین طیف زیادی از افراد است. به نظر میآید نوعی معامله و بده بستان در این مناسبات و حتی در بسیاری از روابط زن و شوهری دیده میشود. بدین معنی که در جامعه مصرفی ما و در میل عمومی به تجمل و پول، عشق و روابط عاطفی نیز به مناسک و آیینها تغییر شکل داده، به همین دلیل است که روزهایی مانند والنتاین و یا روز تولد و آشنایی، بهویژه برای دختران بسیار مهم است. از نظر عشاق امروزی، کسی که کادوی گرانقیمتتری میدهد یا مهمانی میگیرد و دختر مورد علاقهاش را بیشتر مسافرت میبرد، عاشقتر است.
شیوع مصرف گرایی، و اهمیت داشتن پول و ماشین و خانه برای پسران، و زیبایی و خوشاندامی برای دختران، سبب شده است که عشق از یک مفهوم و تجربه لذتبخش عاطفی به معنایی تجاری و کالایی، گذار کرده و ارزشگذاریهای جدیدی بر روابط زنان و مردان حاکم شود.
یکی از دوستانم که در شهرستان معلم درس ادبیات در مدارس دخترانه و پسرانه است، با تاسف و اندوه زیاد برایم تعریف کرد که وقتی داشته با آب و تاب داستان لیلی و مجنون را برای دانشآموزان توضیح میداده، آنها شروع کردهاند به مسخره کردن لیلی و مجنون و شوخیهای رکیک، اینکه مجنون احمق بوده که عاشق شده، باید چندتا دوست دختر میگرفته و حال میکرده، دخترها هم در واکنشی مشابه گفته بودند که عشق به چه دردی میخوره؟ اگه پول باشه و دوست پسرت بتونه نیازهای مالیت رو برطرف کنه، عاشقشم میشی تازه اگه نشدی هم مهم نیست.
بنابراین در ارزشگذاری جدید از مفهوم عشق، دیگر مهم نیست که عاشق در راه عشق چه فداکاریهایی میکند، حتی چنین افرادی از جانب دیگران به عنوان دیوانه و خلوچل مورد تمسخر قرار میگیرند. آنچه مهم است میزان پولی است که فرد برای نشان داد عشقش خرج میکند.
در روابط عاطفی کالایی شده، تعهد و وفاداری اهمیت چندانی ندارد افراد، همزمان با چند نفر در رابطه هستند و هر بخش از نیازهایشان را با یک نفر مرتفع میکنند. ذات رابطه در جامعه جدید بسیار کوتاه شده، گویی افراد امروز جوراب لازم دارند، جوراب میخرند و فردا حس میکنند به کلاه نیاز دارند و به سراغ خرید کلاه میروند. به همین سرعت دوست پسرها، دوست دخترها و معشوقگان خود را عوض میکنند.
به همان اندازه که پولداری مرد برای زنان و دختران مهم است، زیبایی زن نیز برای مردان حایز اهمیت بوده و اولویت اول در انتخاب را داراست، گویی زیبایی زن کالایی است که در برابر پولدار بودن مرد معاوضه میشود.
این دوگانه و کلیشه جنسیتی به اندازهای قدرتمند است و البته ریشه در تاریخ فرهنگ ما دارد، که گویی پولدار بودن ویژگی ذاتی مرد و زیبایی، صفت ذاتی زن است. همواره از مرد انتظار میرود پول و ماشین و کار خوب داشته باشد و از زن خواسته میشود زیبا، دلربا، کدبانو و باسلیقه باشد.
در میان دوستانم چه پسر و چه دختر، افراد بسیار شایستهای وجود دارند که لایق یک رابطه عاطفی و عاشقانه و یک ازدواج بسیار خوب هستند، اما مردی که بی پول است و دختری که زیبا و خوش اندام نیست، شانس کمی برای یافتن همسر یا عشقی دلخواه دارد زیرا مرد، پولی برای خرید زیبایی قابل فروش زن ندارد.
در چنین فضایی مردان همواره به دنبال پول و زنان به دنبال کسب زیبایی هستند. در جامعه مصرفی که همه چیز به شکل کالا قابل خرید و فروش است، هر کس بتواند بیشتر خرید کند، دارای منزلت بیشتری است؛ به همین اعتبار، مردانی که میتوانند با زنان بیشتری بخوابند و در واقع زنان بیشتری را مصرف کنند، بهویژه از جانب همجنسانشان، مردانی موفق و جذاب به حساب میآیند. همچنین، زنانی که قادر باشند مردان بیشتری را به اصطلاح تیغ بزنند و پول و کادوهای گرانتری دریافت کنند، زنانی با سیاست محسوب میشوند که قواعد بازی را بلدند. بدیهی است در این بازار، زنان زیبا قدرت چانهزنی بیشتر و شانس «تور کردن» مردان خوشتیپتر و پولدارتر بیشتری را دارند.
این دوگانه زن زیبا ـ مردپولدار، تنها مختص به جامعه ما نیست، بنا بر آمار مجله «روانشناسی امروز»، در آمریکا ۳۱ درصد از زنان میگویند برایشان مهم است که همسرشان زیبا باشد. این رقم برای مردان ۵۶ درصد است. همچنین بر اساس پژوهش مجله «پول»، ۵۸ درصد از زنانی که در خصوص اولویت مرد مورد نظرشان مورد پرسش قرار گرفتهاند، داشتن پول و موقعیت اجتماعی را اولویت اول دانستهاند. در حالی که تنها ۲۵ درصد از مردان، مقدار پول زن مورد نظرشان برایشان اهمیت داشته است.
سخن آخر:
این کالایی شدن روابط عاطفی که در یادداشتی دیگر بدان خواهیم پرداخت، در حوزه روابط جنسی نیز قابل مشاهده است. بخشی از آنچه بحران جنسی در ایران مینامیم در واقع محصول این «گذار از عشق به کالا» است.