حجتالله میرزایی، معاون برنامهریزی و توسعه شهری شهرداری تهران است و بهعنوان یکی از هفت گزینه پیشنهادی شورای شهر برای شهرداری تهران مطرح شده است. میرزایی ۴۷ سال دارد و در مقایسه با شش گزینه دیگر سن پایینتری دارد. او این روزها مشغول تهیه و تدوین برنامه سوم شهرداری تهران است. با این گزینه شورای شهر برای شهرداری تهران درباره اولویتهای پایتخت گفتوگویی کردهایم که در ادامه میآید.
دیدارنیوز ـ حجتالله میرزایی، معاون برنامهریزی و توسعه شهری شهرداری تهران است و بهعنوان یکی از هفت گزینه پیشنهادی شورای شهر برای شهرداری تهران مطرح شده است. میرزایی ۴۷ سال دارد و در مقایسه با شش گزینه دیگر سن پایینتری دارد. او این روزها مشغول تهیه و تدوین برنامه سوم شهرداری تهران است. با این گزینه شورای شهر برای شهرداری تهران درباره اولویتهای پایتخت گفتوگویی کردهایم که در ادامه میآید.
نتایج مطالعات آیندهنگاری نشان میدهد که در آینده، تهران سالخوردهتر، زنانهتر و سبکهای زندگی متنوعتر میشود. به اعتقاد شما مدیریت شهری در مواجهه با چنین تحولاتی چه رویکردهایی باید در پیش بگیرد؟
اینکه شهرداری باید این کلانروندهای اجتماعی را به طور جدی برای اصلاح سیاستهایش در حوزه اجتماعی مورد توجه قرار دهد، یک اصل کلیدی است. تاکنون شهرداری با اتکا به منابع خودش در سطح بسیار نازلی بدون مبنای تئوریک، مناسکی را برگزار کرده یا منابع را در اختیار گروههایی قرار داده که این مناسک و مناسبتها را برگزار کردهاند. شهرداری امروز ۳۵ فرهنگسرا، ۳۵۰ سرای محله و ۶۴ خانه فرهنگ دارد؛ همچنین نزدیک به ۳۵ سالن سینما دارد که به جز سالنهای سینما که از ظرفیت مقبولی برخوردار است، بقیه آنها نقشی در زندگی فرهنگی مردم ندارند و بههیچوجه سیاستگذاری و برنامهریزی و سازماندهی برای اینکه فعالیتهایشان وارد زندگی روزمره مردم شود و بتواند بخشی از نیازهای اجتماعی بخشی از گروههای خاص را برطرف کند، وجود نداشته است. درحالیکه این فضاها میتواند و باید تبدیل به کانون فعالیتهای فرهنگی- رفاهی و سرگرمی برای سالمندان و اقشار خاص جامعه باشد و از ظرفیتهایی که سالمندان برای اداره امور شهر و ایجاد پیوند بیننسلی بین آنها و اقشار جوان دارند، میتوان استفاده کرد.
بسیاری از جوانان دانشجویی که در تهران تحصیل میکنند، به دلایل متعددی با فقر شدید مصرف فرهنگی مواجه هستند؛ ولی از آن طرف فرهنگسراهای ما امروز از جمعیت خالی و تهی است. این درست است که ما در سطح شهری باید فضای نشاط و زندگی اجتماعی را افزایش بدهیم و تقویت کنیم؛ اما بخش بزرگی از این فضاها که امروز با عنوان فرهنگسراها ساخته شده، از جمعیت تهی هستند. کار مهمی که باید بکنیم، آشتیدادن جمعیتی که در محدوده و دایره نفوذ این فرهنگسراها و سرای محلات هستند، با این فضاهای فرهنگی است و بخش بزرگی از نیازهای فرهنگی و اجتماعی روزمرهشان را از این مکانها میتوانند بردارند و بخشی از تواناییها و منابع معرفتی و معنوی که دارند، در اختیار دیگر شهروندان قرار بدهند.
درباره روند جهانی افزایش حضور زنان و تقویت این روند در کلانشهر تهران نظرتان را نگفتید. شهرداری برای زمینهسازی برای حضور زنان چه میتواند و چه باید انجام دهد؟
جامعه ما هنوز بهشدت مردانه است، یکی از پایینترین نرخهای مشارکت زنان در بازار کار و اقتصاد را داریم که چیزی حدود ۱۶ درصد است که باید تا سه برابر دستکم افزایش پیدا کند. اتفاق مهمی که باید بیفتد، اولا تغییر سیمای مدیریتی شهر و شهرداری از مردانه به یک سیمای متعادل است که زنان سهم درخور توجهی داشته باشند؛ ضمن آنکه در کنار آنها، جوانان اعم از زن و مرد باید سهم درخورتوجهی داشته باشند.
به نظر من ما در سه سال آینده هم در دولت و هم در شهرداری به طور متوسط سالی نزدیک به ۳۰ درصد از همه مناصب مدیریتیمان را باید به زنان و جوانان تحویل بدهیم و سیمای مدیریت را تغییر بدهیم. زنان و جوانان هر دو گروهی هستند که در تولید معرفت سهمشان بهشدت پایین است؛ یعنی همه منابع تولید معرفت اعم از کتابهای درسی، فیلمهای سینمایی، تئاترها و روزنامهها حتی و سایر موارد سهم این دو گروه بهشدت پایین است و حتی در زمینه سیاستگذاری اجتماعی-فرهنگی و فعالیتهای اقتصادی هم همینطور است. سیاستگذاری برای تحول در این بازار کار یک امر سهل و ممتنع است؛ یعنی درعینحال که کاملا شدنی است و یک اراده و عزم جدی را نیاز دارد؛ اما اگر از آن مغفول شویم، به یک امر نشدنی تبدیل میشود.
بهتازگی دستوری مبنی بر استفاده ۳۰ درصدی از مدیران زن در شهرداری به پیشنهاد شما صادر شد؛ اما برخی معتقدند باید در شهرداری افزایش نهادهایی مانند معاونت زنان را نیز شاهد باشیم. آیا شیوه افزایش نهادهایی به نام زنان را در این زمینه مؤثر میدانید؟
متأسفانه باور نادرستی در کشور ما وجود دارد که اگر میخواهیم به زنان میدان بدهیم، باید به طور کاذب برای زنان تشکیلات و پست درست بکنیم که آن هم عمدتا در حوزهای که مربوط به خود زنان است، صورت بگیرد. این تشکیلات هم ناپایدار و هم ناکارآمد است؛ یعنی تأثیری ندارد. من درعینحال که با تشکیلات ناکارآمد زنان در حوزه زنان مخالفم، سخت معتقدم که سهم زنان در پستهای تخصصی اعم از شهرسازی، برنامهریزی، منابع انسانی، مالی و اقتصادی و حتی عمرانی باید به طور جدی افزایش پیدا بکند.
بحث فناوری هم یکی از کلانروندهایی است که حوزههای مختلف شهری را کاملا متحول میکند. برای استفاده از ظرفیتهای فناوریهای نوین در شهرداری چه برنامهای مدنظرتان است؟
درحالحاضر ۳۰ تا ۳۵ درصد دانشگاهها و نزدیک به ۴۰ درصد دورههای تکمیلی در تهران است. نزدیک به ۶۰ درصد همه مراکز پژوهشی کشور در تهران مستقر است. بیشترین سطح ارتباط در اقتصاد جهانی در تهران است و بیشترین برخورداری از شرکتهای دانشبنیان، استارتآپها و کسبوکارهای نوین هم در تهران است.
اگر فقط فضا باز شود، یعنی فضای کسبوکار مناسبی برای فعالیتهای مبتنی بر اقتصاد مدرن یا اقتصاد مبتنی بر دانش فراهم شود، فکر میکنم خود به خود اینها جای خودش را باز میکند. یکی از اقداماتی که میشود انجام داد این است که ما در ضوابط شهری، فضا یا پیشبینی لازم برای توسعه فضاهای کسبوکار فناورانه را انجام دهیم. ما پهنهبندیهای تجاری، صنعتی، خدماتی و اداری داریم، اما الان نیاز به پهنهبندیهایی داریم که این نوع فعالیتها که نه الزاما تجاریاند، نه اداری و نه صنعتی در شهر بتوانند پا بگیرند.
واقعیت این است که تهران در عین اینکه فرصت خیلی بزرگی برای فعالیتهای نوین و کسبوکارهای نوین یا گروههای خلاق دارد، اما به همان اندازه هم میشود گفت که با مخاطره انتقال نیروهای دارای دانش و صاحب نبوغ و خلاقیت مواجه است. در واقع تهران یک پل انتقال سرمایه مالی و سرمایه خلاق در کشور به سمت کشورهای مقصد یا سایر سرزمینهاست. آنچه باید اتفاق بیفتد، این است که فضای ماندگاری، جذب و انباشت این سرمایه خلاق و دارای نبوغ را در تهران فراهم کنیم. یک بخشش اقدامات حمایتی است و بخش دیگر طراحی و سیاستگذاری است و یکی هم مراجعه جدی شهرداری به دستگاههای دولتی برای این کسبوکارهای نوین تا اینها بتوانند در حل مسائل کمک کنند؛ اقدامی که یک بازی برد_ برد خیلی مؤثر برای هر دو طرف است.
شما از کلان روندها گفتید. آیا برنامه شما برای شهرداری تدوین شده و اگر شده مهمترین محورهایش چه است؟
سه مسئله اصلی تهران، حملونقل ناکارآمد- ترافیک سنگین، آلودگی محیط زیست و سطح پایین ایمنی است. البته مسئله نابرابری فضایی بین مناطق مختلف شهر هم جدی است. ما یک مسیر راهبردی داریم تحت عنوان حکمرانی هوشمند و دو حوزه عمل خیلی مؤثر و مهم که میتواند مسیر را برای حل این چهار مسئله هموار کند که یکی از آنها نظام اقتصاد و مالیه شهری است و یکی هم بازسازی نظام اجتماعی شهر است. معتقدیم بخش بزرگی از آنچه امروز در تهران با آن مواجه هستیم هم به انباشت سرمایه نیاز دارد هم به مشارکت جدی مردم در اداره امور شهر و هم به مجهزشدن شهرداری به ابزارهای هوشمند و قدرت کنترل شهری و به هیچ وجه نباید مدیریت شهری متوهم شود که فقط با هوشمندسازی شهری و آن هم فقط با بهکارگیری زیرساختهای فناوری اطلاعات میتواند مسائل شهر را حل بکند. انباشت سرمایه یا جذب سرمایه جدید برای این لازم است که هم بتوانیم شهر را هوشمند کنیم، هم سیستمهای حملونقل جدید راه بیندازیم و هم سیستمهای حملونقل را تجهیز کنیم. این مهمترین کاری است که شهرداری آینده باید انجام بدهد. حل آن هم مستلزم همان دو نکته اصلی است که گفتم؛ سازمان اجتماعی و اقتصاد مالیه شهری.
چارهای نداریم جز اینکه دو مسیر راهبردی یعنی هوشمندسازی و اصلاح نظام حکمرانی را در دستور کار قرار دهیم. حفظ نظام حکمرانی هم با هر دو اینها ارتباطی بسیار نزدیک دارد. ما نظام حکمرانی را اصلاح میکنیم تا شفافیت بیشتر شود؛ برای اینکه مخاطرات سرمایهگذاری و فعالیت اقتصادی جدید کمتر بشود. برای اینکه اعتماد مردم به مدیریت شهری افزایش پیدا کند. ما نمیتوانیم به زور به مردم بگوییم به ما اعتماد کن؛ مگر اینکه نشان بدهیم مدیر قابلاعتمادی هستیم. مهمترین کاری که مدیریت شهری میتواند بکند، این است که شفافسازی کند، سازوکارهای مشارکتی را به طور واقعی به کار بگیرد نه مشارکت تزئینی و البته انضباط مالی خودش را بهشدت افزایش دهد.
راهکار شما برای خودداری از اتکا به منابع درآمدی مبتنی بر شهرسازی و به نوعی فروش تراکم و پرداخت بدهیهای انباشته شده شهرداری چیست؟
یک بخش این است که شهرداری کمک کند به اینکه اقتصاد شهری متحول شود و در واقع کسبوکارهای نوین و کسبوکارهای مبتنی بر فناوریهای نوین سهمشان در اقتصاد بیشتر شود که شهرداری میتواند در این کار نقش مؤثری داشته باشد؛ هم به عنوان یک تقاضاکننده بزرگ به این خدمات بهشدت نیاز دارد و هم به عنوان یک تنظیمگر میتواند در فضای کسبوکار شهری مؤثر باشد. امروز هیچ ارتباطی بین مالیه شهرداری و حتی بازارهای سرمایه ملی وجود ندارد؛ اگرچه بازار سرمایه در کشور ما توسعهیافته نیست و سهمش در اقتصاد محدود است، اما حتی با همین بازار توسعهنیافته هم اقتصاد شهری هیچگونه مناسبتی ندارد. بخشی از درآمدهای شهری قاعدتا و مثل همهجای دنیا باید مبتنی بر عوارض و مالیات شهری باشد؛ همان چیزی که در تهران ایجاد نشده و این سهم خیلی محدود در حد دو، سه درصد است. البته این به منزله گرانکردن شهر نیست بلکه ایجاد یک نظام مالیه مبتنی بر عوارض است که دو تا ویژگی را بتواند مورد توجه قرار دهد؛ یکی قدرت پرداخت مردم و یکی میزان بهرهمندی از خدمات شهری. مردم به اندازهای که قدرت خرید و قدرت پرداخت بیشتری دارند، از خدمات شهری بیشتر منتفع میشوند؛ پس باید سهم بیشتری در عوارض داشته باشند، درحالیکه امروز یک نابرابری و بیعدالتی خیلیخیلی بزرگ در مالیاتستانی شهری وجود دارد و عملا میتوانیم بگوییم که سهم مردم فقیر در این مالیات محلی خیلی بالاست.
این نظام هم غیرعادلانه و هم ناکارآمد است و سهمش در اقتصاد شهری بهشدت پایین است. این باید تغییر پیدا کند. ضمن اینکه بخشی از ردیفهای درآمدی شهرداری بهشدت منسوخ مانده است؛ مثلا دو در هزار عوارض تلفن، که تلفن مستقیم یا تلفن ثابت امروز سهم چندانی در زندگی مردم ندارد و بعد درآمد حاصل از آن، آنقدر کوچک است که میشود نادیدهاش گرفت، درحالیکه میشود به جای آن، ابزارهای ارتباطی متعددی مثل موبایل یا حتی آنتنهای ماهوارهای را که وجود دارد، جایگزین کرد و شهرداری میتواند از آنها عوارض اخذ کند که در گذشته نگرفته است. بخشی دیگر که میتوان به آن توجه کرد تولید و عرضه دادههای ارزشمندی است که شرکتهای دارای کسبوکار نوین میتوانند از آن استفاده بکنند. این جزء ظرفیتهای جدیدی است که شهرداری باید خیلی جدی به آن فکر کند.
دیگر هم متعهدکردن دولت به پرداختن سهمش در تأمین مالی شهر در مالیه شهرداری است. بخشی از این سهم مربوط به خطوط مترو است که اصلا، قانونا بر عهده دولت است و دولت تاکنون از آن استنکاف ورزیده است. در ۱۴ سال گذشته بهدلیل اختلافهایی که بین دولت و شهرداری وجود داشته، دولت از پرداخت آن سر باز زده و سهم خودش را در توسعه شبکه مترو نداده است. حداقل کمکی که میتوانسته بکند انتشار اوراق مشارکت، در اوراق بدهیها به شهرداری و ضمانت سرمایهگذاریهای خارجی یا تأمین مالی خارجی بوده برای اینکه شهرداری بتواند از این منبع مالی استفاده کند که در این زمینه هم همکاری نکرده است؛ بنابراین ما باید وارد یک دیپلماسی خیلی جدی و فعال با دولت شویم. در واقع این شهر غیر از اینکه باید از منابع قانونی مصرحی برخوردار باشد، یک بدهی دیگر هم از دولت دارد بابت خدماتی که بهعنوان پایتخت از آن استفاده میکند و این میزان باید بین ۲۰ تا ۴۰ درصد از مالیه شهری را دربر بگیرد، درحالیکه این میزان الان صفر یا نزدیک به صفر است.
حدود ۳۰ تا ۴۰ درصد باید به نظام عوارض محلی اختصاص پیدا کند و بین ۲۰ تا ۴۰ درصد به کمکهای دولت اختصاص یابد و بقیهاش هم درآمد حاصل از فروش کالا و خدمات و همینطور تأمین مالی، فاینانس و سرمایهگذاری است که شهرداری میتواند در فعالیتهای اقتصادی مشارکتی جذب کند؛ این قاعدهای است که همهجای دنیا وجود دارد و حتما باید به این سمت حرکت کنیم، وگرنه بههیچوجه امکان اداره شهر تهران وجود ندارد.
بهتازگی در سایتی قراردادهای شهری را بارگذاری کردید که اتفاق متفاوت و تأثیرگذاری است، چقدر در حوزههای دیگر مدیریت شهری میتوانیم از این مدل استفاده کنیم تا مردم آنجا هم غریبه نباشند؟
آن سایت هنوز در مرحله ابتدایی فعالیتش است و به نظر من میتواند خیلی از حوزههای دیگر فعالیت شهرداری را دربر بگیرد. آن مسیر کاملا درستی بود که آقای نجفی آغاز کرد و با قدرت تمام باید مدیریت شهری جدید یعنی شهردار جدید و شورای شهر آن را پیش ببرند. به نظر من هیچچیز غیرشفافی در شهرداری وجود ندارد، یعنی هر فعالیت مالی، اقتصادی، مدیریتی و... آنجا باید بارگذاری شود و قابلیت رصدکردن توسط شهروندان را داشته باشد؛ برای مثال همه خریدها و همه فروشها، همه انتصابات، سفرهای خارجی، همه واگذاریهایی که انجام میشود، فروش املاک، خرید املاک یعنی حتی آن چیزی که بهعنوان بودجه غیرنقدی گفته میشود، همه تخصیصهایی که صورت میگیرد چه پیشبینیهای اولیه و چه تخصیصهای نهایی که انجام میشود و هر آن چیزی که در شهرداری هست به نظر من قابل رصدکردن است. مجوزهایی که صادر میشود، امتیازهای خاصی که به افراد داده میشود، از مجوز طرح ترافیک تا تغییر کاربریها، به نظر من همه این چیزها باید کاملا شفاف باشد و شهروندان بدانند که اینجا واقعا یک مدیریت شیشهای وجود دارد.
مردم در این هشت ماه گذشته یعنی از زمان انتخاب مدیریت شهری پنجم روی رفتار شهرداری و تقریبا تمام رفتارهایی که در این دوره در شورای شهر و شهرداری انجام میشود بسیار حساس شدهاند، آنها نظارت میکنند و شبکههای اجتماعی آن را منعکس میکنند؛ این به نظر من یک موهبت خیلی بزرگ برای شهرداری در این دوره است. در سیاستگذاری به نظر من باید رأی مردم بهطور جدی مورد توجه شهرداری قرار بگیرد؛ یکی با ایجاد شوراهای نخبگان در حوزههای مختلف و دوم استفاده از چیزی شبیه به رفراندوم یا فراخوان عمومی در امور شهری.
درباره مسئولیت مهمتان که تدوین برنامه سوم است هم بگویید چه اولویتهایی دارد و چقدر اجرائی شده است؟
برنامه سوم شورای شهر، چهار یا پنج اولویت اصلی را برای شهر تعیین کرده و چند تا را برای شهرداری؛ برای شهر مهمترین اولویتهایی که تعیین شده حفظ محیط زیست است که شامل کاهش آلودگیها، حفظ باغات، توسعه فضای سبز و بهبود نظام حملونقل ترافیک است که قطعا توسعه شبکههای حملونقل و روانشدن و کارآمدی بیشترش را دربر میگیرد. یکی دیگر کاهش ناامنی محیطی و افزایش ایمنی و تابآوری شهری در مقابل حوادث طبیعی و در نهایت کاهش نابرابری فضایی در مناطق مختلف شهر است که در کنار اینها حل مسئله مالی شهری، هوشمندسازی، پاسخگوکردن شهرداری و اصلاح ساختار منابع انسانی بهعنوان مهمترین مسائل شهرداری معرفی شده است.
شورای شهر خیلی هوشمندانه سعی کرده که در دام برنامههای جامع که اولویتها مشخص نیست، نیفتد و با تعیین چند اولویت کلیدی تمرکز مشخصی در سالهای آینده روی حل این مسائل اساسی شهر صورت بگیرد. اساسا هیچجای دنیای امروز برای یک دوره پنجساله یک برنامه ۶۰۰ صفحهای نمینویسند. معنی برنامه این است که یک چیزهایی برای ما اولویت دارد و اینها را در سطوح بالاتری برمی کشیم و چیزهایی اولویت کمتری دارد که در طول یا عرض این برنامههای اولویتدار باید اینها را اجرائی کنیم که به نظر من شورای شهر از این جهت خیلی هوشمندانه عمل کرده است.
به نظرتان تهران را میتوان پایلوت گفتوگوی ملی گذاشت؟
برای حفظ و نجات تهران از مخاطره بزرگی که با آن مواجه است، هیچ راهی جز گفتوگو و ائتلاف فراگیر نداریم و این تنها مسیر نجات ماست. معتقدم مهمترین مسیر راهبردی آینده شکلگیری این ائتلاف است. این ائتلاف با گفتوگو، اعتمادسازی و جلب مشارکت آغاز میشود، اما این آغاز راه است و یک راه خیلی طولانی را از طریق هماندیشی خیلی جدی برای حل مسائل شهر در آن ائتلاف باید پیگیری کنیم.
منبع: روزنامه شرق/۱۵ اردیبهشت ۹۷