ابراهیم رئیسی هشتمین رئیس جمهوری ایران شد. اما اینبار آمار آرای باطله و سفید انتخابات ریاست جمهوری شگفتی آفریده است. از طرف دیگر رای عبدالناصر همتی نیز بسیاری از اصلاح طلبان را شوکه کرده است.
دیدارنیوز ـ سرویس سیاسی: انتخابات ریاست جمهوری دوره سیزدهم به پایان رسید و ء ابراهیم رئیسی با فاصله زیاد برنده این انتخابات شد. با این حال نکته مهم و جالب توجه این انتخابات آرای سفید و باطله است که در رده دوم شمارش آراء قرار دارد.
البته این انتخابات پر از شگفتیها و اتفاقات حیرت انگیزی بود که در تمام دوران بعد از انقلاب سابقه نداشته است. شگفتی این انتخابات با عدم احراز صلاحیت افراد مشهور از طیفهای مختلف شروع شد و امروز با آرای بالای باطله به پایان رسیده است.
از سوی دیگر شاهد هستیم که محسن رضایی در رتبه سوم و عبدالناصر همتی در رده چهارم شمارش آراء قرار دارد. برای بررسی چنین نتایجی با دو کارشناس مسائل حوزه سیاسی رحمن قهرمانپور و محمدجواد هاشمی دیدار گفتگو کرد.
رحمن قهرمانپور، کارشناس حوزه سیاسی و متخصص کمپینهای انتخاباتی در خصوص علل پیروزی ابراهیم رئیسی با آرای نسبتاً بالا میگوید: «پیروزی آقای رئیسی با روندی که در انتخابات وجود داشت دور از انتظار نبود. بحث نارضایتی از عملکرد اقتصادی آقای روحانی و اختلافات داخلی اصلاحطلبان (راس با بدنه اصلاحات)، مسائل مهمی بودند که مانند سال ۹۲ بدنه اصلاحات که بسیج انتخاباتی ایجاد کرده بود، اینبار شکست خوردند. این بار اختلافاتی در راس و بدنه وجود داشت، حتی این اختلاف به راس اصلاحات هم کشیده شد و نهاد اجماع اصلاحات نتوانست وارد شود. به نظر من اصولگراها از ۴ سال پیش درس گرفته بودند و روی انتخابات به لحاظ عینی کار کردند. کمپینی که آقای رئیسی داشت نسبتاً خوب بود. همین که رقبا نتوانستند ایشان را از استراتژی اصلیاش (استراتژی ورود نکردن در دعواها) یعنی کمپین خوبی داشته است و آنها نتوانستند این استراتژی را بهم بزنند. همچنان نشان میداد آنها خوب کار کردند. بر همین اساس مشخص بود که رای قطعی منفی آقای رئیسی کمتر است.»
قهرمانپور در خصوص آرای باطله بیان میکند: «آرای باطله عنوان دقیقترش آرای اعتراضی است. منتهی آرای اعتراضی با آرای سلبی و تحریمی فرق دارد. رای اعتراضی یا سفید میدهد یا رای میدهد، ولی تصمیم نمیگیرد به چه کسی رای بدهد. اما رای سلبی این است که طرف رای میدهد فقط یک نفر انتخاب نشود. الان طبق آماری که اعلام شده به نظر میرسد آرای مرددی که داشتیم دو الی سه روز قبل از انتخابات ۱۰ الی ۱۳ درصد مردد بودند و رای اعتراضی داده شده نه سلبی. نکته دوم این است که بسیاری از طرفداران آقای احمدی نژاد که گفته بود شرکت میکنم و رای سفید میدهم، ممکن است روند او را طی کردند. بخش اندکی شاید طرفداران آقای جلیلی بودند که کنار کشیدن او به نفع آقای رئیسی برای آنها قانع کننده نبوده است. در هر حال این آراء نشان میدهد که کمپینها به قدری ضعیف بودند که نتوانستند آرای مردد را به یک جمع بندی برسانند. البته باید بحث شود معنای جامعه شناختی این داستان چیست؟ برخی مطرح میکنند که کارمندهایی مجبور به رای دادن هستند. چنین حرفی تحلیل ساده انگارانه است که فکر کنیم طرف در شناسنامهاش صدتا مهر رای دارد و نگران است که صد و یکمین مهر زده شود. البته ممکن است عدهای باشند در کادر اداری که بیایند و رای سفید بدهند. اما این حجم از آرای باطله در معنای انتخاباتی و تکنیکالش این است که درصدی از رای دهندگان علیرغم کمپینها نتوانستند تصمیم بگیرند و این بی تصمیمی میتواند بین اصلاح طلبان، طرفداران آقای احمدی نژاد، کسانی که از رد صلاحیت آقای لاریجانی به نوعی ناراحت شدند و یا ... بوده باشد که آرای باطله را شکل دادند.»
این کارشناس مسائل سیاسی در مورد اینکه شاید به دلیل انتخابات شوراها آراء باطله برای ریاست جمهوری بیشتر شده است، چون برخی فقط به شورا میخواستند رای بدهند و مجبور به شرکت در انتخابات ریاست جمهوری شدهاند یا به هر دلیلی در این انتخابات شرکت کردهاند، بیان میکند: «از آن تحلیلهای عجیب و غریب است. در موقع رای پرسیده میشود میخواهید به شورا یا ریاست جمهوری رای دهید. سالها است که ما مینویسیم و میگوییم رای گیری دستی به صورتی که من اسم یک نفر را بنویسم، باید جمع بشود. شما باید اسامی را داشته باشید و با یک مهر، اسم فرد مورد نظر را مهر بزنید. چنین صحبتهایی ناشی از ضعفهای نظام انتخاباتی ما است. این نیست که شما بگویید به ۱۰ میلیون نفر مثلاً اجباری گفتند که شما بیایید، در انتخابات ریاست جمهوری شرکت کنید. یا مثلاً این سه میلیون کسانی بودند که به اجبار به آنها برگه انتخابات ریاست جمهوری دادند. نه به نظر من آنها افرادی بودند که در نهایت نتوانستند تصمیم بگیرند. یعنی اصلاح طلبان نتوانستند به آنها بگویند که شما بیایید به آقای رئیسی نه بگویید. از سوی دیگر موضوعاتی مثل آموزش و پرورش و فرهنگ در مناظرات نبود و آنهایی که به چنین موضوعاتی توجه میکردند احساس کردند صدایشان شنیده نشده است. همچنین به دلایل مختلف اعم عدم احراز صلاحیت، اختلافات اصلاح طلبان، مناظرهها، انصراف آقای جلیلی به نفع رئیسی و... چنین آمار باطله و سفیدی شکل گرفته است و چهار میلیون آمار رای باطله و سفید نیز رای بزرگی است. حال تصور کنید در خیلی از کشورها شرق اروپا رئیس جمهوری با حدود دو میلیون نفر رای انتخاب میشود، به همین دلیل بحث آرای اعتراضی اینجا مهم میشود. جنس رای اعتراضی با جنس رای سلبی متفاوت است. وقتی که در هند رای گیری الکترونیکی شد دیگه مردم نمیتوانستند رای سفید بدهند، چون فقط اسامی قرار گرفته بودند. بعد دادگاه عالی هند شش الی هفت سال قبل حکم داد که باید به لیست اسامی گزینه هیچکدام نیز اضافه شود که بعد این آمار را میشمارند و اعلام هم میکنند تا آن کاندیداها بدانند که جایگاه اجتماعیشان کجاست.»
در مورد این موضوع که چرا عبدالناصر همتی از محسن رضایی نیز رأی کمتری آورده، میگوید: «من فکر میکردم همتی نفر دوم میشود، ولی تردید داشتم. بخشی از این اتفاق به عملکرد آقای رضایی برمیگردد. بخش دیگر به عملکرد کمپین آقای همتی برمیگردد. کمپین آقای همتی بیش از حد سیاسی شد و افرادی که در کمپین همتی بودند با احترامی که برایشان قائل هستم درک فنی از موضوع نداشتند. کما اینکه کمپین آقای مهرعلیزاده کار را به سمت بیانیه خوانیهای ژورنالیستی که فقط برای قشر خاصی بود، برد. با این تصور اشتباه که اگر ما بتوانیم رادیکالهای اصلاح طلب را پای کار بیاوریم میتوانیم همه را بسیج کنم، فکر اشتباهی بود. در بستر انتخابات اختلافی که در داخل اصلاح طلبان وجود داشت عمیقتر از آن بود که این استراتژی جواب بدهد. یا مثلاً کمپین آقای همتی بین آرای مردد و آرای اصلاح طلب مدام در حال نوسان بود. در صورتی که استراتژی درست این بود که آقای همتی اول آرای اصلاح طلب را بدست میآورد و بعد سراغ آرای مردد برود. در حالی که در مناظره دوم آقای همتی رفت سراغ آرای مردد بدون اینکه وعده بدهد. با این حال آقای رضایی پایگاه رای مشخصی داشت و گفتیم قاعده اینگونه است که وقتی کمپینها نمیتوانند موثر باشند مردم به شناخت قبلی خودشان برمیگردند. پس اولین دلیل رای آقای رضایی این بود که او بعد از آقای رئیسی شناختهترین نامزد بود. دوم این بود که آقای رضایی در بین لرها یک پایگاه رای قومی (گرایش زبانی الزاماً و نه گرایش سیاسی) دارد و هر زمانی که او بیاید آنها رای میدهند. دلیل سوم هم این بود که آقای رضایی یک وعده روشن و مشخصی داشت مثل یارانه ۴۵۰ هزار تومن و حقوق دائمی به زنان خانه دار و... که طبیعتاً برای بخشی از طبقات پایین جامعه جذابیت دارد همانطور که ۸۴ هم داشت. ولی خب مشخص شد این رایها این دور خیلی زیاد نخواهد بود که به هر حال در سبد رای آقای رضایی دیده شد. اگر قرار بود شگفتی خاصی رخ میداد مثلاً باید در استانهای شمال غرب و ترک نشین باید یک موجی به نفع آقای همتی راه میافتاد که آقای مهرعلیزاده هم نتوانسته بود چنین موجی ایجاد کند. یا در روزهای آخر صدای مخالف اصلاح طلبان حداقل ساکت میشدند و بقیه محکم دفاع میکردند که این اتفاق هم نیفتاد، بنابراین نتیجه امروز خیلی دور از انتظاری نبود. ولی آرای باطله و سفید برای خود من جالب بود و فکر نمیکردم در این حد باشد.»
سید محمدجواد هاشمی، کارشناس علوم سیاسی در خصوص آرای انتخابات میگوید: «برای من آرای ماخوذه رای قابل تاملی است. علیرغم تبلیغات زیاد برای رای ندادن این رای در این چارچوبی که حتی اشخاص متعدد از فیلتر شورای نگهبان نگذشتند و تنوع کاندیدا نداشتیم و با همه تبلیغاتهایی که بود و اعلام اعتراض نسبت به وضع موجود عدد حدودا ۳۱ میلیونی برای مشارکت در انتخابات بسیار قابل تامل در مقابل تحریمیها است. چند اتفاق مهم در این انتخابات رخ داد که یکی از آنها این است که به رغم همه مخالفتها این سطح از مشارکت ایجاد شد و به معنی این است که سیستم با همه مسائلی که در این دوره مطرح شد بیش از ۵۰ درصد رای جذب کرده است.»
در ادامه هاشمی بیان میکند: «نکته دیگر هم در رابطه با همتی و حامیان او است. مردم در این دوره اعتبار سیاسی قابل توجهی برای این جریان قائل نبودند و آنهایی که قبلا با یک جمله میتوانستند تحرکات اجتماعی ایجاد کنند این دوره این توان را نداشتند. رای همتی نشان میدهد که هر کس از بدنه آگاه اجتماعی جدا شد، اعتبار سیاسی خود را از دست میدهد. اگر از مسائل و مشکلات و اهداف مردم آگاهی نداشته باشید، اعتبار سیاسی خود را از دست میدهید.»
همچنین هاشمی میگوید: «نکته دیگری که باید به آن اشاره کرد هیولاسازی و ترساندن مردم است، اینکه گفته میشد اگر فلان فرد رای آورد همه چیز بهم میریزد حرف دقیقی نیست. عدد قابل تاملی هم رای باطله است و آن را هم میتوان در چارچوب انتخابات فهمید و نوعی از اعتراض را میتوان در این آرای باطله فهمید. هر چند با رای ندادن تفاوت دارد و نوعی از اعتراض است که مردم خود آن را یافتند و به آن جهت دادند و باید نسبت به آن توجه ویژهای کرد. به دلیل عدم توفیق حسن روحانی در وعدههایش و همچنین عدم جذب رای طبقه متوسط توسط همتی باعث شد که او نتواند رای قابل توجهی کسب کند. شاید بتوان گفت که همین میزان رای هم رای همتی نبود و این رای برای خاتمی و بهزاد نبوی و دکتر سروش و بخشی از اصلاح طلبان بوده است. این نکته نشان از افول اعتبار سیاسی این جریان دارد.»
واژه باید خود باد، واژه باید خود باران باشد/ چترها را باید بست / زیر باران باید رفت / فکر را، خاطره را، زیر باران باید برد / با همه مردم شهر ، زیر باران باید رفت