شهرزاد همتی
حالا دو روز میشود که در انتهای خیابان ونک، در طبقه دوم مرکز خرید «آینه ونک» کافهای افتتاح شده است که کارکنان آن کودکان مبتلا به اوتیسم و سندروم داون هستند؛ کافهای که به همت آیلین گرامی، مدرس موسیقی که بهقول خودش بیش از ۱۷ سال است به این بچهها آموزش موسیقی میدهد، افتتاح شده است و هنوز در حد قهوه آماده و چای و آبمیوه طبیعی به مشتریان خدمات ارائه میدهد و اگر بشود و همه آنهایی که قول دادهاند سر حرفشان بمانند، بهزودی این کافه به وسایل حرفهای یک کافیشاپ مجهز میشود تا ۳۵ خدمه آن که همه مبتلا به اختلالهای ذهنیاند، بتوانند بهصورت شیفتی آنجا کار کنند و درآمد هرچند کوچکی داشته باشند و از طرفی پذیرش از طرف جامعه را تجربه کنند.
کافه آنقدرها هم که فکر میکنی بزرگ نیست و دورتادورش را سبد و دستههای گلی فراگرفته که متعلق به روز افتتاحیه است. شش، هفت میز دارد که همه پر هستند و بعدا معلوم میشود خانواده این بچهها هستند که کارکردن بچههایشان را در لباس فرم آبی کافه دانتیسم تماشا میکنند. پیانوی کوچکی گوشه کافه قرار دارد که به نوبت یکی از بچهها پشت آن قرار میگیرد و مینوازد و میخواند. حالا زهراالسادات، کوچکترین دختری که در کافه دانتیسم کار میکند، از پشت پیانو بلند شده و مهدی پشت آن مینشیند و آهنگ «لاواستوری» را میزند و میخواند.
محمدجواد ۲۶ ساله است و اوتیسم دارد؛ مثل یک متصدی کافه باشخصیت جلوی ما میآید و خوشامد میگوید و پیشنهاد میکند که آبمیوههای طبیعی کافه را امتحان کنیم، سفارش را میگیرد و جای خود را به آیلین گرامی میدهد. ایده برپاکردن چنین جایی بیش از پنج سال است که در ذهن او شکل گرفته و، اما از یک هفته پیش مصمم میشود که این ایده را بهصورت یک کافه اجرائی کند، بنابراین بهکمک سازمان بهزیستی این مغازه را اجاره میکند.
او میگوید: «من رشته تحصیلیام موسیقی است و مدیر دپارتمان دانشگاه موسیقی هستم. حقیقت این است که من ۱۷ سال است که با این بچهها به نهایت کنسرت گذاشتهام، به شهرهای مختلفی رفتهایم، اما احساس کردم کافی نیست. با اینکه برای شرکت در این کنسرت جمعیت زیادی هم میآمد، اما احساس کردم، یک خلأ وجود دارد. اینها تا کِی میتوانند کنسرت بگذارند؟ تا کی مردم بیایند و چند دقیقه آنها را ببینند و بروند؟ فوقش یک بلیتی میخرند و تمام... این بچهها آرامآرام به لاک خودشان فرو میروند، هیچکس سر کار راهشان نمیدهد.
برای همین سه سال پیش این ایده را دادم که یک محل کار برایشان راه بیندازیم. من ایده را به سازمان بهزیستی دادم ولی تا امروز خیلی جاها رفتم، اما مشکلات زیاد بود. هفته پیش به سازمان اعلام کردم دیگر واقعا میخواهم بچهها را سر کار بفرستم.
این بچهها دیگر بزرگ شدهاند و نیاز به ورود به اجتماع دارند. سازمان بهزیستی خیلی حمایت کرد و توانستم این مغازه را بگیرم و ۱۰ نفر را تحت پوشش قرار دهم». او ادامه میدهد: «اما دیروز اتفاق جالبی افتاد. این ۱۰ نفر که شروع به کار کردند، خانواده ۲۵ نفر از بچههای دیگر آمدند و خواستند که بچههای آنها هم در این کافه مشغول شوند. ما اصلا نمیدانستیم، بازخورد این کافه چگونه خواهد بود. با همه اینها، حالا قرار است ۳۵ نفر اینجا کار بکنند.
من دیدم چقدر بچهها نیاز به کار دارند و برای این بچهها بهصورت شیفتی همه اینجا کار خواهند کرد و درآمد بهصورت مساوی بین آنها تقسیم میشود». او ادامه میدهد: «کارمندان اینجا مبتلا به سندروم داون، سی-پی، اوتیسم، اختلال یادگیری و هرنوع اختلال تکاملی هستند. فعلا در کافه در حد آبمیوه و قهوه سفارش قبول میکنیم، چون حتی دستگاههای حرفهای قهوه نداریم. اما قرار است در ماه رمضان یک باریستا بهمدت یک ماه به این بچهها آموزش بدهد و ما هم از هفته دیگر خریدهایمان را برای کافه تکمیل کنیم و عیدفطر افتتاحیه بزرگی داشته باشیم». درباره واکنش مغازهدارهای پاساژ سؤال میکنیم و گرامی میگوید: «من فکرش را هم نمیکردم که افتتاحیه شلوغ شود. برای همین از مغازهدارها که برای جشن افتتاحیه اجازه گرفتم، به شلوغی اشاره نکردم و آنها روز سهشنبه با انبوهی از جمعیت مواجه شدند و راستش ترسیده بودند، بعد که از ما سؤال کردند داستان از چه قرار است و ما توضیح دادیم، نمیدانید چه رفتار بینظیری داشتند. مدام قهوه سفارش میدهند و بزرگترین دستهگلها را برایمان فرستادند». مادر زهراسادات میگوید: «فرق ما با خانوادههای دیگر بچههای مبتلا این است که از حضور در جامعه نمیترسیم و بچههایمان را به مدرسه عادی میفرستیم و هر روز بیرون میبریم. امیدوارم که مردم برای حمایت این بچهها به کافه دانتیسم سر بزنند و خودشان ببینند که سندروم داون و اوتیسم فقط یک تفاوت است، نه ناتوانی».
گرامی میگوید تا هفته دیگر حتما وسایل این کافه خریداری میشود و او فقط به حمایت مردم نیاز دارد. او میگوید: «از مردم میخواهم این بچهها را ببینند. به کافه بیایند تا این بچهها احساس حضور در جامعه را داشته باشند. کافه دانتیسم در خیابان ونک است و بچههای آن هر وقت یک مشتری تازهوارد داخل میشود با لبخندی بینظیر به استقبالشان میآیند».
منبع:روزنامه شرق/ ۱۳ اردیبهشت ۹۷