دیدارنیوز -
مرضیه حسینی: رای مردم به دولت تدبیر و امید آقای روحانی و مشارکت آنها در انتخابات مجلس و حمایت از لیست امید را شاید بتوان آخرین بارقههای امید مردم به تحقق مطالبات و بهبودی وضعشان از طریق عرصه سیاسی دانست.
گفتمان اصلاحطلبی از آغاز خود را با تاکید بر سه اصل تئوریزه کرد و با دادن وعده تحقق این سه اصل از طرف مردم مورد وثوق قرار گرفت. تاکید بر گسترش جامعه مدنی و ضرورت آن، دموکراتیزه کردن عرصه سیاسی و ایجاد امکان مشارکت سیاسی ـ اجتماعی مردم به گونه ای که حقوق شهروندی به تمام افراد و گروههای اجتماعی تعمیم یابد و تلاش برای برقراری عدالت اجتماعی از شیوههای غیرپوپولیستی، اصولی بودند که اصلاحطلبان ضمن تاکید بر آن مردم را به حمایت از خود در کازارهای انتخاباتی فراخواندند.
دولت تدبیر و امید نیز مشروعیت خود را از همین برنامه میگرفت و با مصرف اعتبار اجتماعی اصلاحطلبان، مردم را به ایجاد تغییری اساسی در حیات اجتماعی و سیاسیشان به رای دادن به آقای روحانی و نمایندگان مجلس و لیست امید ترغیب کرد. گذشت زمان اما نشان داد که گفتمان اعتدال گرایی ظرفیت چندانی حتی در اندازههای گفتمان اصلاح طلبی برای تغییر ندارد.
شرایط اجتماعی و سیاسی ایران در دوران پسااحمدینژادی، حضور جریانی کنشگر را که توان ارج نهادن به تفاوتها را داشته باشد و در جریان حاکم موجود مضمحل نشود، ضروری کرد. جامعه ایرانی برای برونرفت از بحرانهای موجود، این ضرورت را در شعارهای دولت اعتدالی دید و به این امید به جریان اعتدال رای داد. گفتمان اعتدالِ دولت امید که یکی از نقاط قوت خود را ترکیب نمایندگان مجلسِ منسوب به جریان اصلاحطلب میدید، با رویکرد میانهرو به مسایل کشور، وعده گذار از وضع موجود به وضعیت مطلوب را داد، مقرر شد که پارلمان با هماهنگی با دولت، ضمن کاستن از مخاصمه دولت و ملت و تنشزدایی از سیاستهای ایران در عرصه جهانی، امید را جامعه تزریق کرده و در مطالبه حقوق انسانی و شهروندی مردم بکوشد. وضعیت تعادل و اعتدال اما، با کنشگری متفاوت است زیرا در این حالت برخورد بین آرا و نیروها با هدف چیرگی یک گفتمان مشخص که قادر به ایجاد تغییر بنیادین باشد، به وجود نمیآید.
به نظر میآید دولت تدبیر وامید، بیش از آنکه کنشگر باشد از همان ابتدا واکنشگر بود زیرا مدام بر نفی تفاوت در خاستگاه خود تاکید کرده و بر وجود اشتراکات با گفتمان غالب، صحه میگذاشت. به نوشته امین بزرگیان، نیروی سیاسی میانهرو چون از ابتدا بنا بر تفاوت و تغییر نداشت، با گذشت زمان در برخورد با پدیدهها و وقایع اجتماعی ـ سیاسی علیه خود عمل کرده و پس از مدتی ناتوان از بهبود، در وضعیت موجود حل شد. حال اینکه آیا اساسا میتوان در میانه پدیدهها ایستاد و از موضع میانه و اعتدال جهان را تاویل کرد و این پرسش که دولت و کارگزارانش از توان خود برای تغییرچشم میپوشند یا اساسا توانی برای حل و فصل مسائل ندارند جای بحث دارد.
نطق پروانه سلحشوری در روز 13 شهریور ماه که از تریبون مجلس ایراد شد و مخالفتهای شدیدی را علیه او در میان بعضی از اصحاب رسانه، محافل و شخصیتهای سیاسی و همچنین نمایندگان مجلس برانگیخت، به واقع چیزی جز انجام وظایف نمایندگیاش و اشاره به شعارها و وعدههای انتخاباتی دولت نبود. مطالبه همهپرسی و رجوع به آرای مردم با هدف تلطیف کردن نظارت استصوابی شورای نگهبان بر انتخابات، کوتاه کردن دست نظامیان از پهنه سیاسی و اعتراض به برخورد تند نیرویهای نظامی و انتظامی با زنان و دختران به خاطر چند تار مو و دفاع از حق آزادی و شهروندی مردم و همچنین انتقاد از رویه سیاست خارجی و همچنین صدا و سیما، در زمره بدیهیترین وظایف نمایندگان مجلس است آن هم نمایندگانی که با ادعای دفاع از حقوق مردم و به اسم نمایندگان لیست امید به مجلس راه یافتهاند.
یکی از بدترین واکنشها را روزنامه کیهان به صحبتهای سلحشوری نشان داد و با بدترین الفاظ، توهینهای بسیار زشتی به این نماینده مردم کرد و البته چونان همیشه کسی متعرض او نشد. گروهی از نمایندگان مجلس نیز از سلحشوری به خاطر انجام وظایف نمایندگیاش شکایت کردند. دلیل این واکنش منفی نمایندگان و عدم حمایت آنها از سلحشوری و دونماینده اصلاحطلب دیگر چیست؟
پاسخ به این پرسش در عملکرد نمایندگان مجلس و عدم تحقق مطالبات مردم از جانب آنها نهفته است. منافع مردم به راحتی قربانی ترس نمایندگان از ردصلاحیت در ادوار بعدی شده و آنها را به انفعال و بی عملی وامیدارد.
دلیل دیگر این واکنش برخی از اصحاب رسانه و نمایندگان مجلس، ضعف سنت دموکراتیک و عدم باور به آن نزد این مخالفین و در کل اندیشه و نظم سیاسی موجود است.
سلحشوری پیشتر در سایر نطقهایش نیز، به پیوند وثیق دموکراسی و توسعه اشاره کرده و گفته بود بدون دموکراسی، تحقق عدالت، حقوق شهروندی، توازنقدرت و شکلگیری جامعه مدنی ممکن نیست. این ضعف دموکراسی در ایران سنتی تاریخی است که دولت را بر سر طبقات اجتماعی قرار داده و کنشکری مردم و گروههای اجتماعی را به حاشیه رانده است.
سلحشوری در حالی بر ضرورت هدایت منابع برای حل کلان بحرانهای معیشتی به جای گیر دادن به زنان و دختران و تمرکز بر اقدامات نظامی اشاره کرد که هیچ چشمانداز روشنی از آینده و برای تداوم مسیر وجود ندارد. نوعی پریشانی و درماندگی بر فضای اجتماعی حاکم شده و در حالی که صحبت از کوپنی شدن کالاهای اساسی است، مردم از ترس خطر موهوم قحطی و کودتا، ساعتها در صف خرید انبوه ارزاق و کالا میایستند. روزنامه کیهان در عوض توجه به این دغدغه عقلایی، خانم نماینده را در حال دست به دست شدن در میان شیوخ عرب در صورت عدم تمرکز منابع اقتصادی بر ساخت موشک و تفنگ و ترقه، تصویر میکند. در این توهین بیشرمانه کیهان کوشیده ضمن رجوع به جنسیت خانم سلحشوری او را به عنوان یک زن و نه یک کارگزار سیاسی تحقیر و تخریب کند.
انتقاد ایشان نسبت به عملکرد صدا و سیما و نظارت استصوابی هم ناظر بر انسداد سیاسی نسبی در داخل است. انباشت مطالبات سیاسی در بین مردم و روشنفکران سبب شده که جریانی مشخص در حاکمیت از دادن کوچکترین امتیاز و امکان تحقق این مطالبات بهراسد و نگران باشد و در صورت ایجاد فضای بازتر، ناچار به دادن امتیازهای سلسلهوار شود به ویژه اینکه جریان مذکور در فقدان اپوزیسیونی قدرتمند، هراسی از چالشی برانداز ندارد. این جریان همچنین به خوبی میداند که فقدان سرمایه اجتماعی، اعتماد عمومی در بین مردم، وفاق ملی و افق امیدبخش، مانع از تبدیل نارضایتیهای مردمی به کنش جمعی دموکراتیک میشود. در نتیجه ضمن تلاش برای حفظ وضع موجود، تغییر سیاسی مورد نظر خانم نماینده را معلق میکند.
خانم سلحشوری نیز مانند بسیاری از اصلاحطبان میداند که طبقه متوسط با ناامیدی از ناکارامدی دولت امید، ملاحظهکاری شدید رئیس جمهور و بیعملی اصلاحطلبان مجلس، احتمالا در انتخابات آینده و انتخابات مجلس حضور کمرنگی خواهند داشت. فرودستانِ سرخورده نیز با غلتیدن فزاینده به زیر خطر فقر در حالی که دولت برنامهای برای آنها ندارد، به ظهور پوپولیستی دیگر از جنس احمدینژاد میاندیشند و آرزوی بازگشت امثال او را دارند.
به همین اعتبار، شاید بتوان نطق سلحشوری و همفکرانش را در کنار دغدغه سیاسی و فردی، به نوعی تلاش برای احیای اعتبار از دست رفته اصلاحطلبان نیز به حساب آورد. در حالی که اصلاحطلبان به محافظهکاری، دولتی شدن، افتادن به ورطه رانت و فساد و بیعملی متهم هستند و بخش عمده مشروعیت خود نزد مردم را از دست دادهاند، سلحشوری بر اصلاحات ساختاری تاکید میکند که راه آن لزوما از مسیر شرکت در انتخابات نمیگذرد.
پرسش اساسی این است که مطالبات سلحشوری و همفکرانش که همپوشانیهایی با مطالبات کروبی در نامه اخیرش از یک طرف و خواست توده مردم و برخی از روشنفکران از طرف دیگر دارد، میتواند تبدیل به خواست عمومی و گفتمان غالب بدل شود؟ و آیا اگر این مطالبه علیرغم مخالفتهای جدی، ادامه یابد قادر خواهد بود در نظم سیاسی موجود اثر گذشته و روند دموکراتیزه شدن را تسریع کند؟
آینه شکستن هنر نیست. سلحشوری و امثال ایشون دارن درد رو میگن که یکی به فکر درمان بیفته وگرنه هرکی هرچی بگه بذارید پای وطن فروشی و ضدیت با نظام روزی میرسه که از خواب بیدار میشید و همه چی رو تموم شده می دونید. اصلا فرض کنیم خانم سلحشوری واقعا وطن فروشه. طبق فرموده قرآن حرف رو بشنوید و قسمت های بهترشو بگیرید. اگه واقعا حرف های ایشون درسته چرا داغ میکنید و بجای حل مشکل به ایشون میتازید؟؟؟ این زن یه شیرزنه حتی اگه با نظام ضدیت داشته باشه بازم داره دردها رو میگه. از انتقاد نترسید و به حل مشکلات برسید