چرا مهاجران مساله امروز و فردای ایران هستند؟

پژوهشگر سیاست‌گذاری مهاجرت در انجمن دیاران در یاداشتی نوشت: مهاجرت پدیده‌ای پیچیده با تبعات گسترده روان‌شناختی، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی- امنیتی است. بازیگران، چه افرادی باشند که اقدام به مهاجرت می‌کنند چه جامعه پذیرای آنان و چه دولت‌های کشور‌های مبدا و مقصد در معرض پیچیدگی‌ها و تبعات این پدیده هستند. جمعیت ۲۷۲ میلیونی مهاجران در جهان امروز بیش از جمعیت اکثریت قریب به اتفاق کشور‌های جهان است و بررسی رسانه‌های کشور‌های توسعه یافته اهمیت آنان در تنازعات نیرو‌های سیاسی و اجتماعی را آشکار می‌سازد.

کد خبر: ۸۹۶۰۵
۱۱:۵۴ - ۱۳ ارديبهشت ۱۴۰۰

دیدارنیوز ـ امیرحسین چیت‌ساززاده در ادامه نوشت: «ایرانیان هم در چند دهه اخیر به‌صورت جدی با پدیده مهاجرت مواجه بوده‌اند. این مهاجرت در هر دو شکل خروج دوستان و آشنایانشان به‌دلایل مختلف از کشور و ورود شهروندان کشور‌های همسایه به خاک ایران در اثر وقوع جنگ و فقدان امنیت، تاثیر پایداری در نگرش ایرانیان نسبت به جهان خارج از جغرافیای زیستی و ذهنی‌شان داشته است.

در این یادداشت می‌کوشم تا به تبیین این موضوع بپردازم که چرا در قرن جدید شمسی مساله پذیرش مهاجران از اهمیت قابل‌توجهی برای ایران برخوردار خواهد بود.

شاید برای بسیاری از مخاطبان این سوال مطرح باشد که در میان مشکلات سخت معیشتی که مردم ایران در این دوره از سر می‌گذرانند، تامل و تلاش برای حفظ حقوق مهاجران و بهبود زیست آنان در ایران چه جایگاهی دارد؟ از نگاه اقتصادی پاسخ به این سوال دو وجه دارد: از یکسو ایران کشوری است که در نیم قرن گذشته به‌واسطه وجود منابع نفتی سرشار، اقتصادی نسبتا تک‌محصولی بوده است.

اقتصاد‌های تک‌محصولی متکی بر استخراج منابع طبیعی و کسب درآمد از طریق صادرات آن هستند. در این کشور‌ها عمده نیاز‌های مردم با شیوه‌های مختلف با استفاده از پول پر قدرت نفتی تامین می‌شود و صنایع با انواع حمایت‌های دولتی توسعه پیدا می‌کنند.

این حمایت‌ها که نوعی از توزیع رانت است به پشتوانه وجود درآمد‌های سرشار حاصل از فروش منابع طبیعی قابل تداوم است. در این اقتصاد‌ها به علت کمترین نیاز جهت تامین درآمد بر اساس تعامل همه جانبه و پایدار به خارج از کشور، ارتباطات کند، بوروکراسی سنگین و خلاقیت و نوآوری، چندان محلی از اعراب ندارد و تنها چیزی که برای سیاست‌گذاران اهمیت ندارد تمرکز بر تسهیل کسب‌وکار و مساعد ساختن فضای اقتصاد کشور برای افزایش درآمد شهروندان است.

به‌نظر می‌رسد این شرایط برای ایران قابل دوام نیست، چه از منظر تحریم‌های فعلی که امکان فروش نفت را از کشور گرفته است و چه به‌واسطه جایگزینی پرسرعت انرژی‌های نو در جهان به‌جای سوخت‌های فسیلی که به تدریج در دو دهه آینده ارزش سوخت‌های فسیلی را با کاهش جدی مواجه خواهد کرد.

در واقع اقتصاد ایران در آستانه تغییری بزرگ است. دیگر درآمد‌های سرشار نفتی وجود نخواهند داشت تا با کمترین زحمت برای دستیابی به آن، بتوان با توزیع نامتوازنش رضایت حداقلی بخش‌های مختلف جامعه را کسب کرد؛ بنابراین سیاست‌مداران و سیاست‌گذاران اقتصادی کشور برای غلبه بر بحران کاهش درآمد‌های ارزی کشور، چاره‌ای جز استفاده از سایر ظرفیت‌های اقتصادی ایران نخواهند داشت. از نظر نگارنده این ظرفیت‌ها در جغرافیا و سابقه فرهنگی-تمدنی ایران نهفته است.

آینده اقتصاد ایران به شکل ناگسستنی وابسته به تجارت، ترانزیت و گردشگری خواهد بود و هر کدام از این شیوه‌های درآمدزایی مستلزم گشودگی فرهنگی و تجاری ایران و ایرانیان حداقل نسبت به کشور‌های همسایه و مردمانشان خواهد بود. توجه به حقوق مهاجران و بهبود زیست آنان در ایران می‌تواند نخستین گام در تحقق این گشودگی و حرکت به سوی افق ترسیم شده باشد.

از سوی دیگر تحولات جمعیتی کشور در دو بعد اقتصاد کشور را در آینده متاثر خواهد کرد. اولا عدم رعایت نرخ جایگزینی جمعیت کشور به علت عدم تمایل خانواده‌ها به فرزندآوری و مجرد ماندن بخش زیادی از متولدین دهه ۶۰ که به تدریج از سن باروری درحال عبور هستند، اقتصاد کشور را دچار کمبود نیروی کار در بخش‌های مختلف خواهد کرد. البته باید توجه کرد هم‌اکنون نیز به‌رغم باور عمومی، براساس آمار رسمی در سطوح پایین شغلی با کمبود کارگر ساده مواجه هستیم و این مساله در دو دهه آینده به شدت تشدید خواهد شد.

برای پر کردن این خلأ چاره‌ای جز رسمی‌سازی و پذیرش حضور کارگران و متخصصان خارجی در اقتصاد ایران نخواهد بود. ثانیا پیر شدن تدریجی جمعیت و ورود متولدین دهه ۶۰ به میانسالی و پیری، هزینه‌های حمایتی دولت در بخش‌های بهداشت و درمان و حمایت از بازنشستگان را به‌صورت قابل‌توجهی افزایش خواهد داد. این هزینه‌ها تنها با پرداخت حق بیمه توسط شاغلان ایرانی دو دهه آینده قابل تامین نخواهد بود و نیاز به دریافت مالیات و حق بیمه از کارگران و متخصصان خارجی گریزناپذیر خواهد بود.

روند‌های ذکر شده در بالا در کنار فقدان سیاست مشخص در کشور در راستای مهاجرپذیری و فرهنگ بیگانه‌ستیزی و بیگانه‌هراسی ایرانیان که خود را در روابط خارجی پر چالش با کشور‌های مختلف جهان متجلی ساخته است، اهمیت توجه به مهاجران را آشکار می‌کند. واقعیت موجود در مورد مهاجران در ایران بدین شکل است که به‌رغم حضور چند دهه‌ای جمعیت چند میلیونی مهاجران افغانستانی و عراقی در ایران که قرابت فرهنگی و اجتماعی بالایی با ایرانیان دارند، اما همچنان بخش‌های مهمی از جامعه به فاصله‌گذاری با آنان می‌پردازند و عمده سیاست‌گذاران و سیاست‌مداران ایرانی آرزوی بازگشت مهاجران به کشورشان را در سر می‌پرورند. آنان مسیر تحقق این آرزو را در ایجاد محدودیت‌های بی‌شمار برای زندگی روزمره مهاجران در ایران می‌دانند تا این افراد مجبور به خروج از ایران شوند.

اما باید توجه کرد که آینده جمعیتی و اقتصادی کشور به‌زودی واقعیت پذیرش حضور مهاجران را بر ما تحمیل خواهد کرد. از این رو بهتر است ما با آینده‌نگری به استقبال این واقعیت برویم. در این راستا می‌توان با اتخاذ سیاست ادغام قانونی و فرهنگی- اجتماعی در قبال مهاجران افغانستانی و عراقی حاضر در ایران، به تدریج ذهن و روح ایرانیان در سطوح مختلف اجتماعی را برای گشودگی اقتصادی و فرهنگی نسبت به مردمان کشور‌های همسایه آماده کنیم. علاوه بر این باید با تدوین سیاست‌های مهاجرتی منعطف، زمینه را برای بهره‌گیری از نیروی کار مازاد این کشور‌ها و گسترش تجارت با آنان را از طریق تسهیل و افزایش مراودات فراهم کنیم.»

برچسب ها: مهاجران
ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
نظر: