دیدارنیوز - «محسن رهامی»، فعال سیاسی اصلاح طلب و نماینده دوره اول و دوم مجلس شورای اسلامی، در رابطه با روند تائید صلاحیتها در طول انتخابات مجلس و ریاست جمهوری در چندسال اخیر توسط شورای نگهبان معتقد است: «زمانی که امام فرمودند مجلس عصاره فضایل است، مقام معظم رهبری رئیس مجلس بودند و افرادی مثل مرحوم بازرگان و سحابی در مجلس حضور داشتند، اما انتخابات امروز دو مرحلهای است و ما از میان کاندیداهای مدنظر شورای نگهبان باید انتخاب کنیم، این مفهوم کامل زیر سوال بردن دموکراسی است».
برای ارزیابی انتخابات در قرن پیش رو و عملکرد اصلاح طلبان در انتخابات ۱۴۰۰ با رهامی به گفتگو پرداختیم که در ادامه میخوانید.
شما در دو دوره اول و دوم مجلس شورای اسلامی نماینده بودید و این دو دوره به گفته بسیاری از فعالان سیاسی درخشش نهاد پارلمان محسوب میشود، چه تفاوتی در مجلس در آن زمان و پارلمان امروز مشاهده میشود؟
بعد از انقلاب امام اصرار داشتند که به سرعت قانون اساسی تصویب و انتخابات برگزار شود در هر استان هر کسی که در پیروزی انقلاب تاثیر داشت و خود پایگاه مردمی داشت به برکت انقلاب و نه با هیاهو به مجلس رفت، من در مجلس اول و دوم بودم. هر استانی در مجلس اول، رجال دست اول خود را به مجلس فرستاده بود، بر همین اساس هم امام (ره) مجلس را عصاره فضایل ملت نامیده بودند. در ادوار یاد شده از مجلس مقام معظم رهبری و هم چنین افرادی مثل مرحوم هاشمی رفسنجانی، مرحوم بازرگان و مهندس سحابی و .. در مجلس حضور داشتند. در نتیجه از یک طرف اشخاص موثری به مجلس رفته بودند و از طرف دیگر این نوع تایید صلاحیت که شورای نگهبان غربال کند و نهایتا نظر سنجی و انتخاب کند، وجود نداشت. امروز انتخابات ما دو مرحلهای است از یک طرف شورای نگهبان انتخاب میکند و سپس به مردم گفته میشود از میان آنها انتخاب کنید و این موضوع مفهوم دموکراسی را به طور کامل زیر سوال میبرد. تاریخ گواه است شرط نمایندگی در مجلس اول خواندن و نوشتن بود، اما در مجلس بی سواد وجود نداشت و همه تحصیل کرده بودند، همه کسانی که حضور داشتند به معنای واقعی کلمه رجل سیاسی بودند.
با این حساب عامل مهم در حضور افراد ناکارآمد در مجلس را روند تائید صلاحیتها میدانید؟
در ادوار اول و دوم پارلمان نمایندگان را فقط از لحاظ قضایی کنترل میکردند تا کسانی که سابقه محکومیت دارند، نتوانند وارد مجلس شوند، اما امروز به این شکل نیست. اینکه آقای کدخدایی گفته اند اگر شورای نگهبان نظارت نمیکرد مردم به قاتلها رای میدادند این واقعا درست نیست و توهین به شعور مردم و توهین به مجلس است. در مجلس اول شورای نگهبان حضور نظارتی و نظارت استصوابی نداشت، ولی هیچ قاتلی وارد مجلس نشد و خود افراد موثر بودند. امام هم در چنین شرایطی بهای زیادی به مجلس میدادند. ما ملاقاتهای خصوصی با امام داشتیم و اگر وقت میخواستیم به ما وقت میدادند و میرفتیم و بحث میکردیم. در واقع فضای عمومی کشور به این صورت بود که نگاهها از لحاظ اصلاح امور بیشتر به مجلس بود و این تعداد از شوراها و نهادهای موازی ایجاد نشده بود.
یعنی به نظر شما نهادهای موازی در کاهش اختیارات دولت هم نقش به بسزایی دارند که این موضوع اعتراضات زیادی را برانگیخته است؟
این اشکال را به ما میگیرند و میگویند شما کار بی ثمری میکنید. وقتی معاون اول رئیس جمهور میگوید من حتی نمیتوانم رییس دفتر خودم را تغییر بدهم چه انتظاری دارید؟ این اشکال وارد است، ولی به این معنا نیست که ما از انتخابات کنار بکشیم. ما فکر میکنیم که اولا اختیاراتی که ۷۰ تا ۸۰ درصد در اختیار رییس جمهور بود به ۳۰% کاهش پیدا کرده است. این ۳۰ درصد ضرب در سرنوشت ۸۵ میلیون ایرانی میشود و از این حیث، همچنان تاثیرگذاری خود را دارد، ولی کمتر تاثیر دارد. اینکه چه کسی رییس جمهور خواهد شد در حفظ و نگهداری همین جایگاه هم موثر خواهد بود. اینکه بنشینیم و تماشاگر باشیم همین میزان تاثیرگذاری آرا مردم که فعلا دو سه نهاد بیشتر نیستند هم از دست میرود. در مجلس گاهی بودن حتی یک نفر مثل مرحوم حسن مدرس میتواند موثر باشد. یک رییس جمهور با پایگاه مردمی که به آرا مردم متعهد باشد میتواند باز هم به همان میزان که هست موثر باشد. امروز شورای عالی انقلاب فرهنگی و شوراهایی نظیر آن را الی ماشاالله داریم که دست مجلس را بسته است. انواع شوراها ایجاد شده و این شوراها مقدار زیادی نقش قانون گذاری و تصمیم نهایی مجلس را میگیرند و این موضوع بیشترین تاثیر را روی عملکرد دولت دارد. طبیعی است وقتی مجلس نمیتواند تاثیرگذاری داشته باشد و محل تاثیرگذاری مجلس هم دولت است، شاهد چنین شرایطی هستیم.
با این تفاسیر مجلس در بخشهایی کارآیی خود را از دست داده و دولت هم باید از برخی قدرتهای در سایه پیروی کند؟
امروز مصوبات شوراهای موازی با تفسیر شورای نگهبان بر مصوبات مجلس حاکم است. میگویند، چون مجمع تشخیص مصلحت نظام و این شورا و آن شورا با نظر مقام معظم رهبری تشکیل شده اند نظر آنها لازم الاجرا است و به این شکل مجلس کارایی خود را از دست داده است و کاندیداها چه در مجلس و چه در دولت فقط با تبلیغات وسیع و خرجهای میلیونی پیروز میشوند. اما در دورههای قبل به خصوص در مجلس، مردم به سوابق فرد و حضور او در انقلاب نگاه میکردند. به عنوان مثال ما سعی میکردیم برای وزارت علوم هم فکری کنیم شاید دهها نفر را مطرح کردیم، ولی میگفتند که فلان نهاد و فلان جریان و فلان مرکز موافق این شخص نیست و این شخص با آقای خاتمی بوده و گفته اند نباشد و فلان شخص با آقای موسوی بوده و گفته اند نباشد حتی به ما بارها تاکید کردند که رییس جمهور نمیتواند وزیر خود را تعیین کند، با وجود همه این عوامل امروز نیروهای موثر انقلاب در حاشیه مانده اند. من این گله را در دیدار با رهبری مطرح کردم و گفتم که اکثر نیروهای انقلاب و کسانی که به شما وفادار بودند، نتوانستند به مجلس بروند یا در انتخابات ریاست جمهوری کاندیدا شوند.
اگر نیرویهای شاخص اصلاح طلب در انتخابات پیش رو رد صلاحیت شوند، جریان اصلاحات چه برنامهای دارد؟
در انتخابات مجلس ثبت نام و همه مراحل را هم طی کردم، اما در انتها چرایی رد صلاحیت را حتی به من اطلاغ ندادند، پس از آن و در همین عید ۹۹ رهبری از خود من پرسیدند چرا شما نرفتید و کاندیدا نشدید؟ من پاسخ دادم که من مراجعه کردم و گفتند نامه شما میآید و من ستادم را هم آماده نگه داشتم. طرفدارانم را تا روز آخر نگه داشتم، ولی تا امروز که در خدمت شما هستیم هیچ نامهای به من که سه دوره هم نماینده مجلس بودم، یک دوره نماینده وزیر بودم، هشت سال رییس دانشگاه بودم، شاید ۷۰ تا ۸۰ درصد از وکلا و قضات تهران شاگرد من بوده اند و سی سال است در دانشگاههای مختلف حقوق درس داده ام، به دست من نرسیده و از دلایل رد صلاحیتم بی خبرم، چرا افرادی مثل من نباید نماینده مجلس شوند؟ این تصمیمات نشان میدهد در بسیاری موارد رهبری هم از رد صلاحیت نیروهای انقلاب و دلایل آن بی خبر هستند.
طی جلساتی که با خاتمی داشتید، به مصادیق درباره کاندیداها ورود کردید؟
در ایامی که کرونا شدت پیدا کرده است توفیق جلسه حضوری کمتری را با خاتمی داشتیم، ولی قبل از شروع این اوضاع در سال ۹۸ جلسات زیادی داشتیم، ولی بعد از شیوع کرونا به دلیل رعایت سن و سال او و من، جلسات قدری غیر حضوری و مجازی تشکیل شده است. جلسات بیشتر حالت تلفنی و مجازی است، ولی فاصله زیادی ندارد، اما هنوز به موضوع مصداقها ورود نکرده ایم.
از دیدگاه شما رئیس دولت اصلاحات هنوز هم تاثیر گذاری سابق را در این جریان دارد و «تکرار» او تاثیر گذار است؟
خاتمی از لحاظ موقعیتی که در مجموعه جریان اصلاحات و در واقع چپ کشور دارد کماکان تاثیرگذاری خود را در این مجموعه دارد. او عامل موثری در ایجاد اجماع در این مجموعه و جامعه است و تکرار او هنوز هم تاثیر دارد. البته طبیعی است که بعد از رحلت مرحوم هاشمی رفسنجانی یکی از ارکان مهم خود را از دست دادیم، ارتباطی که مرحوم هاشمی با مجموعه نظام داشتند و ارتباط او با خاتمی و مجموعه این جریان محوری برای جریان اصلاحات ایجاد کرده بود. بعد از رحلت ایشان در واقع آن حالت اعتدال و مقبولیتی که در بین سایر جریانهای اعتدال هماهنگی ایجاد میکردند را از دست دادیم.
چالشهایی که امروز بر سر راه نهاد اجماع ساز ۳۰+۱۲ وجود دارد چه عواملی هستند؟ به نظر میرسد هنوز برنامه مشخصی برای این نهاد ارائه نشده است؟
یکی از محلهای بحث و چالش، این موضوع است که سی حزب اصلاح طلب هستند که سابقه برخی به دهه شصت بر میگردد. از جمله انجمن اسلامی معلمان و انجمن اسلامی مدرسین و خانه کارگر و... که از ابتدا کار میکنند و در بیشتر استانهای کشور دفتر دارند و سالهای سال تلاش کرده اند و لیست داده اند. این چالشی جدی است که شخصی حقیقی میآید و بدون اینکه به این احزاب وابستگی داشته باشد و بدون اینکه هزینه فعالیت سیاسی در این احزاب را داده باشد در کنار دبیرکل قرار میگیرد و با رای مساوی در تصمیم گیریها نقش بازی خواهد کرد این موجب میشود نقش تاثیر گذاری احزاب کاهش پیدا کند یکی از بحثهای چالشی ما همین مساله است. از طرفی برخی از اشخاص در احزاب حضور ندارند و اگر اینها نیایند ظرفیت اجتماعی اصلاح طلبها بیرون میماند. سوال این است که چرا این افراد حزب تشکیل نمیدهند یا وارد احزاب نمیشوند. بد بودن این روش که اشخاص حقیقی در کنار احزاب کار کنند این است که به تدریج احزاب کارکرد و نقش خود را از دست میدهند، ولی ما باید به سمتی برویم که مثل کشورهای مترقی احزاب فعال باشند و لیست بدهند. البته باید تاکید کنم که شورای هماهنگی جدیدی یا شورای عالی سیاست گذاری به عنوان نهادی اجماع ساز به طور قطعی تعیین نشده است. ما انتخابات ریاست جمهوری قبلی انسجام لازم را داشتیم تا زمانی که در انتخابات مجلس یازدهم بسیاری از نمایندگان جبهه اصلاحات رد صلاحیت شدند و لیستی ارائه نشد و شرکت در انتخابات به شکلی آتش به اختیار اعلام شد و ما هنوز نتوانستیم، این وضعیت را کاملا ترمیم کنیم. اما در جریان جدیدی که تلاش میشود به عنوان نهادی اجماع ساز صرف نظر از ترکیب آن تشکیل شود برای ایجاد اجماع نقش کلیدی خاتمی غیر قابل انکار است.
البته باید به این موضوع هم توجه داشت که در مصوبه اخیر مجلس در رابطه با تغییر قانون انتخابات، نقش احزاب نادیده گرفته شده است؟
این مصوبه هنوز به شورای نگهبان نرفته و نظری نگرفته است. مجمع تشخیص مصلحت نظام مصوب کرده است که انتخابات باید به سمت احزاب برود و احزاب برگزار کننده باشند و با محوریت احزاب باشد در همه جای دنیا همین است و نمیتوان نظام جمهوری تاسیس کرد و مدعی جمهوریت شد، ولی حزبی فراگیر و پاسخگو نداشت. ما این روش را در هیچ کجای دنیا نداریم ما باید به این سمت برویم. اگر چه دوستان ما در مجلس در حال انجام حرکتی هستند تا نقش احزاب را بی اثر کنند باید بدانند اشخاص هرگز پاسخگوی مطالبات مردم نیستند. احزاب شاید سالها در صحنه سیاسی نباشند و روی برنامههای خود کار کنند تا در فرصتی که به آنها میدان داده میشود برنامه خود را پیاده کنند. این عادت سیاسی بدی است که هر رییس جمهوری در ابتدای کار خود میگوید من به هیچ حزب و گروهی وابسته نیستیم. یکی از اعتراضاتی که ما در انتخابات مجلس یازدهم داشتیم این بود که بسیاری از دبیران کل و اشخاص موثر اصلاح طلب توسط شورای نگهبان رد صلاحیت شدند. صرف حزبی بودن افراد میتواند در پاسخگویی بعد از حضور در صحنه سیاسی عاملی مثبت باشد؛ بنابراین تا این چالش حل نشود نمیتوان گفت نظام جمهوری بر اساس قواعد جمهوریت است.
با این تفاسیر به نظر شما این مصوبه توسط شورای نگهبان تصویب خواهد شد؟
آنطور که من شنیده ام توسط مجمع تشخیص به مجلس تذکر داده شده است که این مصوبه با سیاستهای اصل کلی اعلام شده رهبری و قانون در تضاد است. من فکر نمیکنم این مصوبه به انتخابات ۱۴۰۰ برسد ضمن اینکه این حرکت مجلس یازدهم بیشتر حرکتی عوام گرایانه و پوپولیستی است و به مبانی، دموکراسی و جمهوریت پایبند نیست. مثلا طرح از بین بردن اسرائیل در بیست سال در فضای سالگرد شهادت سردار سلیمانی جز ضرر برای آینده و امنیت کشور، جنبه پوپولیستی دارد. هیچ کشوری نمیتواند دولتش را مجبور کند که ظرف بیست سال قدرتی را از بین ببرد. یا اینکه مجلس طرح بدهد که هر روز در مجلس یک جز قرآن بخوانیم خب اگر شما میخواهید قران بخوانید در مساجد بخوانید چرا به مجلس آمده اید؟ چرا بیت المال را هدر میدهید؟ روشها بیشتر عوام گرایانه و پوپولیستی است و نشان میدهد که هیچ طرح منسجم و حساب شدهای که در حزب و اتاق فکری کار شده باشد برای حل معضلات یومیه کشور وجود ندارد. در این هفت ماه که چنین نبوده و مصوبه مربوط به انتخابات نیز از همین جنس است و چند نفر شبانه متنی را مینویسند و فردا به عنوان طرح ارائه میدهند. رییس جمهور گفته است که دهها لایحه ما در نوبت تصویب در مجلس است و مجلس دچار سونامی طرح شده است. طرح یعنی چند نماینده دور هم جمع میشوند و متنی را مینویسند و امضا میکنند و میآورند و اکثرا فاقد پشتوانههای علمی و کارشناسی است.
به نظر شما اتاق فکر مجلس یازدهم در خارج از نهاد پارلمان است؟
طبیعی است که نمایندگانی که به مجلس رفته اند به تنهایی تائید صلاحیت نشدند و محافلی از آنها حمایت کرده است، محافلی که اتاق فکرهای کارشناسی پشت آنها نیست و دغدغه منافع کشور را ندارند. نمایندگان منافع گروههای حامی آنها را پی میگیرند و این طرح یکی از بهترین مصداقها است که اگر ما میخواستیم در منطقه حالتی از مظلوم نمایی برای اسرائیل ایجاد کنیم و بخواهیم دولت جدید آمریکا را در مقابل عمل انجام شده قرار بدهیم، بهترین کاری که میشد به این دولتها هدیه داد همین بود که به آنها بگوییم ایران قانون تصویب کرده است که میخواهد این کشور شما را نابود کند. اگر ما قرار هم بود که نابود کنیم، کسی نباید میفهمید که میخواهیم چنین کاری کنیم. اگر با کسی دعوا دارید که اعلام نمیکنید یعنی حداقل تعقل و حکمت همین است. به نظر میرسد محافلی میخواهند فضای کشور را در این وضعیت نگه دارند تا حداقل زمانی که روحانی بر سر کار است، در آمریکا فضایی ایجاد نشود که دولت بتواند کاری کند. طلبهای ما از دولتها بر زمین مانده و حتی دوستان ما، چون عراق هم نمیتوانند پول ما را بر گردانند. ما با همه تلاشهایی که میکنیم پول نقد نفت و گاز فروخته شده خود را نمیتوانیم پس بگیریم. اگر منافع کشور مطرح باشد FATF باید در دستورکار باشد.
آیا قصد حضور در انتخابات ۱۴۰۰ را دارید؟
من در دوره اخیر بعد از ملاقات با مقام معظم رهبری ثبت نام کردم تا روزی که روحانی تایید صلاحیت شد و من نامهای به شورای نگهبان نوشتم و به نفع روحانی، کنار رفتم. در فضای فعلی هم همین سوال برای همه دوستان ما مطرح است. اگر بدانیم موثر خواهیم بود و میتوانیم دَرصدی در رفع مشکلات کشور موثر باشیم کنار نمیکشیم. مجموعه اصلاحات باید به یک جمع بندی برسد مثل آمریکا که پیش از انتخابات، کمپینهایی تشکیل میشود و به نتیجه واحدی میرسند. اگر چند نفره وارد شویم ماجرای سال ۸۴ تکرار میشود. نداشتن کاندیدا واحد در سال ۸۴ اشتباه ما بود. در مورد حضور من هم کارهایی از مدتها شروع شده است و جلسات مستمری هست و اگر فضا فراهم شود به عنوان کاندیدای واحد به میدان خواهم آمد و کمپینهایی تشکیل شده است.
علی لاریجانی چطور؟ امکان دارد او گزینه اصلاح طلبان باشد و در مورد او اجماعی صورت بگیرد؟
در این دوره همه تلاش بر این است که سرمایه اصلاحات روی فردی اصلاح طلب سرمایه گذاری شود. امروز بحث پیدا کردن یک اصولگرای معتدل در این جریان مطرح نیست.
اما گفته شده لاریجانی با خاتمی دیدار کرده است؟
تا جایی که من میدانم چنین دیداری نبوده است. خبرها به ما میرسد و من میدانم که او انتخاب ما نیست. شاید چنین اخباری بین کارگزاران باشد که میگویند اگر جریان اصلاحات نتوانست کاندیدا بدهد به سراغ یک کاندیدا میانه برویم. چرا باید سرمایه خود را جای دیگری خرج کنیم؟ تلاش ما این است که اگر رایی داریم کسی را بفرستیم که پیاده کننده آرمانهای اصلاحات باشد. برنامه اصلاحات در دوره خاتمی پیاده شده و جواب داده است. همه معتقدند که ما در دوران اصلاحات رشد خوبی داشتیم و فضای سیاسی خوبی در داخل کشور وجود داشت و ارتباط خوبی با دنیا پیدا کرده بودیم. تقریبا اگر دوران جنگ را که حالتی استثنایی وجود داشت کنار بگذاریم و قیاس نکنیم، چون دولت جنگ و دولت امام بود بهترین دوره اداره کشور به لحاظ فرهنگی و روابط بین المللی دوران اصلاحات بود. اگر ما بتوانیم میخواهیم، همان برنامهها را تکمیل کنیم و ادامه بدهیم و ارتباط خود را با دنیا اصلح کنیم.
پس علی لاریجانی گزینه کارگزاران است؟
بله اخباری رسیده که تائید میکند احتمالا لاریجانی از سمت حزب کارگزاران وارد میدان انتخابات شود.
به موضوع کاندیداها اشاره شد ارزیابی شما در کاندیدا نظامی چیست؟
جریان اصولگرا جریانی منسجم نیست و دیدگاههای متعددی در آن وجود دارد. اصولگرایان سنتی تلاش میکنند فردی میانه مثل لاریجانی را بر سر کار بیاورند. نظر آنها ائتلاف با جریان معتدل اصلاحات است تا به جریانهای تندرو میدان ندهند. ولی جریان تندرو که تلاش میکند با ایجاد فضایی، طرفداران خود را به صحنه بیاورد و فکر میکند نیازی نیست که در تهران سه چهار میلیون رای دهنده وجود داشته باشد و حضور مردم برای آنها زیاد ملاک نیست. در دیدگاههای سران اصولگرا جایگاه مردم چندان اهمیتی ندارد. مرحوم مصباح یزدی و بخشی از بزرگان جریان اصولگرا نوعا عقیده داشتند که مردم جایگاهی تشریفاتی دارند و ولایت فقیه برای مشروعیت نظام کفایت میکند و نیازی نمیبینند تا مردم پای صندوقها بیایند، ولی این دیدگاه که نظامیان مشکلات را یک ساله حل خواهند کرد، درست نیست. همانطور که دیدیم در دولت احمدی نژاد بیشتر مسئولان نظامی بودند و در وزارتهای مختلفی، چون نفت حضور داشتند کدام مشکل کشور حل شد؟! آنها کشور را با تندروی خود در معرض تحریمهایی جدی قرار دادند به صورتی که چند سال از عمر دولت روحانی صرف شد تا این تحریمها برداشته شود. بحران اجرایی در دست رییس جمهور نیست. ما امروز در تحریم هستیم و تا زمانی که رابطه خود را با دنیا اصلاح نکنیم نمیتوانیم، پولمان را از چین بگیریم و برای این مساله فرقی ندارد که رییس جمهور ما یک ژنرال باشد یا یک آخوند یا شخصی که کت و شلواری باشد. بحرانهای داخلی به برنامه ریزی و سرمایه گذاری نیاز دارد و ایران به وسیله نظامیان قابل اداره نیست.
برخی گمانه زنیها هم خبر از حضور احمدی نژاد و مهیا شدن شرایط برای او میدهند، به نظر شما کاندیداتوری او امکان پذیر است؟
اگر فضا عوام گرایانه باشد و شعارهای پوپولیستی جواب بدهد همینطور است. امروز مسابقه عوام گرایی در جریان است؛ احمدی نژاد به جنوب شهر میرود و فردا قالیباف در میان مردم است. سعی میکنند روشهای هم را تکرار کنند. وقتی سیاستهای کلان و اصولی اجرا نمیشود و یا اجازه اجرا پیدا نمیکند، شیوههای پوپولیستی بر سر کار میآید. مساله یارانهها که هنوز هم نمیتوان آن را جمع کرد چه مشکلی از کشور حل کرد؟! میشد این پولها را سرمایه گذاری و اشتغال ایجاد کرد. کروبی قبلا این مساله را مطرح کرد من برای او توضیح دادم که این طرح را ارائه نکنید پول مستقیم به دست مردم دادن مردم را متوقع بار میآورد و بیکاری به همراه دارد و به بسیاری از بحرانها و تورم، دامن میزند. دولت احمدی نژاد این طرح را از دست او گرفت و ۴۰ تومان را مطرح کرد کروبی ۵۰ تومان گفته بود. کارخانجات و بیمههای بیکاری و بیمههای مناسب برای افراد بی بضاعت میتوانستند از این پولها بهره ببرند. وقتی در مجلس آدمهای موثر کنار میمانند و فضای کار، پیدا نمیکنند شعارهای پوپولیستی شنیده میشود. ما دو دوره دولت احمدی نژاد را تجربه کردیم و کشور تا آستانه جنگ و نابودی پیش رفت اگر روحانی موفق به فسخ تحریمهای سازمان ملل نمیشد مشخص نبود چه بر سر کشور میآمد.