خانم عادله غلامزاده عکاس و نویسنده قصه های گیلگی است . عکس ها و قصه های او متاثر از فضای سرسبزی است که در آنجا زندگی می کند .این هنرمند جوان ...
خانم عادله غلامزاده عکاس و نویسنده قصه های گیلگی است .
عکس ها و قصه های او متاثر از فضای سرسبزی است که در آنجا زندگی می کند .این هنرمند جوان
در یکی از روستاهای شهرستان آستانه اشرفیه واقع در شرق استان گیلان زندگی می کند.خانم غلامزاده در مورد انگیزه ی خود از
فعالیت های هنری می گوید:
از جایی که یادم هست،حدود یازده سال داشتم که داستان نوشتم، البته به زبان فارسی، و بعد از خانه تکانی ِ منزل، داستان ها موند زیر بارون و از بین رفت، از اونجایی که برای ارائه ی آثارم جایی رو نداشتم و کسی رو نداشتم که راهنمایی م کنه، نوشتن رو رها کردم،اما بعد از چند سال شروع کردم گهگاهی به نوشتن ِ نثر و قطعه ی ادبی، و در این سالها، خواهرم همیشه مشوق من بود تا ادامه بدم و از قلم چرخوندن خسته نشم،بدلیل همین فعالیت های هنری مون، کم کم مجله خریدیم و رادیو گوش دادیم تا از لحاظ فکری خودمون رو رشد بدیم و دیدگاه مون رو وسعت بدیم.
در طی این سالها، خواهرم من رو تشویق کرد که در مسابقات مجله و جشنواره های رادیو شرکت کنم که یادگاری های خوبی از اون دوران برای ما باقی مونده، و حتی تشویق شدم آثارم رو برای چاپ در مجله ارسال کنم.
مجله ای بود به نام (جوانان امروز) به سردبیری آقای مجید فلاح شجاعی، که برای اولین بار آثار من و خواهرم اونجا چاپ شد و حتی اولین عکسم که به چاپ رسید، در مجله ی جوانان امروز بود که انگیزه ای شد برای من تا بیشتر عکس بگیرم و برای دوستانم ارسال کنم که هم تشویق و دلگرمی شد برای من و هم تونستم از نقد ونظرهای دوستان بهره ببرم تا بتونم بهتر از قبل عکاسی کنم.
عادله غلامزاده در ادامه می گوید: اون زمان که تازه نوشتن رو شروع کرده بودیم، تصمیم گرفتیم که برای بالا بردن سطح آگاهی مون به مطالعه روی بیاریم، به کتاب فروشی رفتیم که باب آشنایی شد با استاد عباس مهری آتیه و ایشون ما رو به نشست های ادبی که در اداره ی فرهنگ و ارشاد برگزار می شد ، دعوت کردند و الفبای شعر رو به ما آموختند، در مورد سبک های مختلف شعری و داستان با ما صحبت کردند و با نقدهایی که بر آثار دیگر دوستان و آثار ما انجام میدادند، باب جدیدی از هنر به روی من گشوده شد و افتخار شاگردی ایشون رو دارم.
همون انجمن گروهی مجازی داشت که باز هم اتفاق خوبی رو برام رقم زد با آقای حسینعلی صادقی سرشت ، هنرمند کیاشهری آشنا شدم، و در همین بین، گفتگویی با آقای پرویز فکرآزاد رو در مجله ی دیلمان خوندم که تونستم با کانال گیله آشنا بشم و داستان ها با گویش های مختلف بشنوم و از اون زمان تونستم در کنار شعر و داستان فارسی، داستان نویسی گیلکی هم تجربه کنم، که به واسطه ی جناب صادقی سرشت تونستم با آقای پرویز فکرآزاد آشنا بشم و آثارم رو برای گیله قصه ارائه بدم.
ایشان در مورد فعالیت های نمایشی خود می گوید: به مناسبت پنجمین سال تولد گیله قصه که در انزلی برگزار شد، دوستان نمایشنامه ای رو ارائه و اجرا کردند که من در اون نمایش نقش مولّا خألأی رو داشتم(خاله دعانویس) و اون روز هم برای من بسیار دلچسب بود.
و همکارهای دیگری هم با گیله قصه داشتم، صحبت جای شخصیت های کارتونی و اجرای نمایش رادیویی که آقای فکرآزاد زحمت نویسندگی ش رو کشیدن.
در تاریخ۹۹/۹/۹ به کمک آقای صادقی سرشت تونستم کانال تلگرامی افتتاح کنم و عکس هام رو در کانال عکسمکث به اشتراک بذارم.
در ادامه از خانم غلامزاده خواستم تا یکی از نوشته های خودشان را اجرا کنند: