احسان شریعتی، فرزند روشنفکر مشهور عصر معاصر، علی شریعتی و از اندیشمندان نواندیش اسلامی هم نسل مرحوم داوود فیرحی است. او دورانی را در دانشگاه تهران همکار فیرحی بوده و به خوبی با آرا و افکارش آشناست.
دیدارنیوز ـ سرویس سیاسی: شریعتی با بیان اینکه داود فیرحی با آموزههای سیاسی پستمدرن به مباحث حکومت دینی ورود کرده است توضیح داد: «ایشان از نحله جوان و متأخر پژوهشگران نواندیش حوزه مطالعات اندیشه سیاسی در عالم اسلامی بودند و از آخرین کارهایی که داشتند جمعآوری مجموع ارزشمند تنبیه الامه و تنزیه المله مرحوم نائینی بود که در آخرین دیداری که داشتیم ایشان یک نسخه از کتابشان را به من دادندکه در آن آرا آقای طالقانی را جمعآوری کرده بودند. ایشان تداوم همان مسیر نائینی و طالقانی و نواندیشان با خاستگاه حوزوی و روحانی بودند. پژوهشهای ایشان در دنیای تشیع خیلی اهمیت داشت. ایشان با آموزههای سیاسی مدرن یا بهتر بگویم پستمدرن در رابطه با قدرت، مثل نظرات امثال فوکو به مباحث حکومت دینی ورود کرده بودند. ایشان با نگاه جدیدتری به مقولات مینگریستند. همانطور که خود میشل فوکو در رابطه با انقلاب ایران گفته بود که مشکل در درک از حکومت است نه در اسلام و وقتی میگویند حکومت اسلامی، بخش اسلامیاش نیست که ایراد دارد بلکه تلقی ایرانیان و یا علما از مفهوم حکومت است که ایراد دارد و باید متحول بشود، نه اینکه ما برویم بر روی صبغه و رنگ و آن سویه ایدئولوژیک و دینی حکومت. در نتیجه فقدان چنین متفکرین و اندیشمندان در حوزه اندیشه و فرهنگ لطمه بزرگی وارد میکند و هشداری است که در حال حاضر بحث فقط سلامت نیست بلکه بحث حفظ میراث ارزشها و چهرههای ارجمندی هم هست، کسانی که متأسفانه میبینیم که این روزها و در ماههای گذشته از میان ما رفتند و برای ما و آیندگان خلائی ایجاد شد.»
توجه ویژه مرحوم داوود فیرحی بر مقوله فقه، به نوعی یادآور پروژه فکری مرحوم دکتر شریعتی است. دکتر احسان شریعتی، اما از تفاوتهای آنچه دکتر علی شریعتی کرد با آنچه داوود فیرحی انجام داد، گفت: «دکتر شریعتی در ادامه علامه اقبال لاهوری معتقد به یک نوع اجتهاد ساختاری در بحث حقوق و فقه هست که در نامهاش به علامه صدر هم به مکانیزم آن اشاره کرده است و به جای عقل و اجماع، علم و زمان را در خوانش کتاب و سنت پیشنهاد داده است. این که در بین خود فقها و حوزویان و روحانیت یک تلاش نواندیشانهای بشود، آن یک حوزه مستقلی است که چهرههایی مانند زندهیاد دکتر فیرحی در این زمینه نقش برجسته و درونی ایفا میکنند، ولی بحث دکتر شریعتی پارادایمی و اپیستمیک بود. در واقع دکتر شریعتی صورتبندی معرفتی را نشان داده بود. ولی در این حوزه یک تلاش درونی توسط خود فقها و روحانیون نواندیش انجام میشود که با آنچه دکتر شریعتی کرد متفاوت است. در این زمینه فیرحی یکی از چهرههای برجسته بود.»