دیدارنیوز ـ با توجه به اینکه در روزهای گذشته پیشنهاد مذاکره با ایران از سوی رئیسجمهور آمریکا و وزیر امور خارجه آمریکا مطرح شده است همچنین تناقضاتی که در سخنان دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا و مایک پمپئو وزیر امور خارجه به عنوان دو مقام عالیرتبه سیاست خارجی آمریکا وجود دارد، مساله مذاکره ایران و آمریکا وارد ابعاد گوناگون خود شده است. اکنون زمان آن است که مقامات ایران به صورت رسمی و قطعی، پیششرطها و نظرات خود را اعلام کنند به هرحال تصمیمگیری در این شرایط سخت برای دولتمردان و سیاستمداران بسیار حائز اهمیت است و این وضعیت بیتصمیمی در این شرایط حساسی که ما قرار داریم به نوعی به وضعیت بیثباتی اقتصادی داخلی لطمه میزند و آن را تشدید میکند. شخصیت ترامپ با توجه به غیر قابل پیشبینیبودن آن، هم میتواند فرصت باشد و هم تهدید. با توجه به اینکه ترامپ در آمریکا در ماه نوامبر انتخابات کنگره را پیش رو دارد و این مساله برای ترامپ حیاتی است، تلاش میکند به یک توافق بهتری از اوباما در مذاکره با ایران برسد زیرا همواره اوباما را رقیب و دشمن خود میداند. ترامپ همانطور که در سخنرانیهایش نشان داده، همچنان اوباما را رقیب خود میداند. ترامپ همچنین سعی میکند به جمهوریخواهان میانهرو بگوید که در مذاکره با ایران این گزینه را هم مدنظر دارد و صرفا به یک گزینه تندتر فکر نمیکند. با توجه به مباحث مطرح شده در مورد مذاکره ایران با آمریکا، پیشنهادات تناقضآمیز ترامپ و پمپئو، میانجیگری عمان در مذاکره بین ایران و آمریکا، نگرانی روسیه از نزدیک شدن ایران و آمریکا، مواضع برخی کشورهای عربی نسبت به این مذاکرات و همچنین تحولات پارلمانی در عراق برای انتخاب نخستوزیر، «آرمان» با رحمان قهرمانپور تحلیلگر مسائل سیاسی بینالملل گفتوگویی داشته است که میخوانید.
با توجه به اینکه در روزهای اخیر شاهد بودیم که آمریکا پیشنهاد مذاکره با ایران را داده است این پیشنهاد ترامپ را با توجه به تناقضهایی که در اظهارات ترامپ و پمپئو وزیر خارجه آمریکا مبنی بر مذاکره بدون پیش شرط و با پیش شرط، مشاهده میشود، را چگونه ارزیابی میکنید؟
تردید در پیشنهاد ترامپ رئیسجمهور آمریکا وجود دارد. یک تحلیل این است که با توجه به شناختی که در این یکسال و نیم از شخصیت ترامپ به دست آوردیم ترامپ علاقهمند است که همه را غافلگیر کند و پیشنهادات غیرمنتظرهای دهد و براساس باورهای خود همچنان پیشبینیناپذیر باقی بماند. در مورد پیشنهاد ترامپ برای دیدار با رهبر کرهشمالی پیشنهادش کم و بیش بدینگونه بوده است و بسیاری این مذاکره را باور نمیکردند. در مدت 20 سال گذشته همواره کره شمالی خواهان مذاکره بود اما هیچکدام از رؤسای جمهور آمریکا حاضر به مذاکره نبودند و این موضوع در سطح رئیسجمهوری مطرح نمیشد اما آقای ترامپ به یکباره آمد و با دور زدن همه مسیرهای دیپلماسی متعارف و عادی با رهبر کره شمالی دیدار کرد که این قضیه نشان داد آقای ترامپ از یک الگوی فکری خاصی تبعیت میکند. در بحث دیدار با پوتین هم اینگونه بود، در مورد پیشنهاد ترامپ مبنی بر مذاکره بدون پیششرط با مقامات ایرانی کم و بیش همین عادات رفتاری و شخصیتی ترامپ را شاهد هستیم یعنی پیشنهادی داد که بسیار غافلگیرکننده و تعجببرانگیز بود بنابراین یک تحلیل این است که ترامپ خود میخواهد در این موضوع ابتکار عمل را در دست بگیرد و تحلیل دوم این است که در واقع این یک سناریوی هماهنگ شده با تیم مشاوران ترامپ در کاخ سفید و تیم امنیت ملیاش یعنی جان بولتون و سایر وزرا از جمله پمپئو است. در این سناریو گفته که به نوعی تقسیم کار شده است که پمپئو نقش یک پلیس بد را بازی کند و ترامپ نقش پلیس خوب را بازی کند و این دو نقش را همزمان با هم به پیش ببرند تا به افکار عمومی جهان بگویند که ما طرفدار مذاکره هستیم و اگر ایران مذاکره نکرد حق داریم که برخورد سختی با ایران داشته باشیم. نظر شخصی بنده این است که تحلیل اول بیشتر به واقعیت نزدیک است یعنی به نوعی تقسیم کار هماهنگ شدهای وجود ندارد و آقای ترامپ براساس شخصیت و کاراکتر شخصی خود دنبال این است که مسائل سخت و پیچیده سیاست خارجی را هم خود تمام کند و هم بهتر از اوباما تمام کند. این یک مساله شخصی بسیار جدی برای ترامپ است.
تحلیل شما از اظهارات ترامپ چیست؟
اگر سخنرانیهای ترامپ را تحلیل کنیم متوجه میشویم که دشمن خود را اوباما تعریف کرده است هر کاری که اوباما انجام داده است، ترامپ آنها را نفی کرده است و گفته که بهتر از اوباما میتواند آن کارها را انجام دهد یعنی نشان میدهد که وی نسبت به اوباما یک نوع حساسیتی دارد و میخواهد نشان دهد که بهتر از اوباما است. به هرحال این هم ریشه در مسائل داخلی دارد که ترامپ بهنژادپرستی، مخالفت با سیاهان است در حالیکه اوباما سیاه پوست بود در واقع میتوان گفت که ترامپ از طیف عموم مردم است و اوباما به قشر نخبگان تحصیلکرده دانشگاهی تعلق دارد همه اینها نشان میدهد که ترامپ تلاش میکند در مقابل اقداماتی که اوباما انجام داده، بگوید که من هم میتوانم و حتی بهتر از اقدامات اوباما عمل خواهم کرد. بنابراین در موضوع ایران نیز ابتدا از توافقی که اوباما با ایران امضا کرده بود، خارج شد. اما بعد گفت که حاضر است با ایران مذاکره کند و به توافقی بهتر از توافق اوباما با ایران برسد لذا به نظر میرسد که این ابتکار عمل خود ترامپ است و فکر میکند که این راه برای موفق شدنش بهترین راه است.
با توجه به در پیش رو بودن انتخابات کنگره در آمریکا و همچنین انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در دوسال آینده، آیا میتوان گفت که ترامپ با توجه به این موارد، در پیشنهاد مذاکره با ایران موضع ملایمتری نسبت به ایران در پیش گرفته است؟
این نکته مهمی است مساله انتخابات کنگره در نوامبر برای ترامپ بسیار حیاتی است، به این دلیل که در واقع آن طیف میانهرو و عقلای جمهوریخواه به شدت در مورد حمایت از ترامپ دچار تردید شدهاند و این تردیدها با دیدار ترامپ و پوتین در هلسینکی فنلاند به مراتب بیشتر شده است. به هرحال روسیه در آمریکا جزو خطوط قرمز هست، شاید افکار عمومی نسبت به ایران و کره شمالی، سومالی و کوبا و غیره حساسیت بسیار زیادی نداشته باشند ولی نسبت به روسیه بسیار حساس هستند کما اینکه ما دیدیم افرادی مثل پل رایان، جان مک کین و حتی افردی مثل گینگریچ که از مدافعان سرسخت ترامپ بودند نسبت به این قضیه واکنش منفی نشان دادند. بنابراین ترامپ در شرایط حساسی است و اگر نتواند در انتخابات پیشروی کنگره، حمایت این طیف از جمهوریخواهان را به دست بیاورد عملا تنها خواهد ماند و نه تنها نخواهد توانست برنامههای خود را اجرا کند بلکه شانس وی برای ریاست جمهوری بعدی کمتر خواهد شد. لذا این موضوع درست است که یکی از دلایلی که ترامپ میخواهد نشان دهد که آنقدر هم سرسخت نیست، اعلام آمادگی ترامپ برای مذاکره با ایران است که میخواهد به جمهوریخواهان میانهرو بگوید که این گزینه را هم مدنظر دارد و صرفا به یک گزینه تند فکر نمیکند.
به روسیه و پوتین، رئیسجمهور روسیه اشاره کردید، همانطور که میدانیم روابط ایران و روسیه بر اساس یک مسیر منطقی و همچنین براساس منافع ملی است، اما شاهد بودهایم که روابط ایران و روسیه متاثر از روابط ایران و آمریکا بوده و به نوعی روسیه نگران نزدیک شدن ایران و آمریکا است. در گذشته ما شاهد بودیم که هر زمان روسیه به آمریکا نزدیک شده، از ایران دور شده است و در مقابل با تنش در روابط روسیه و آمریکا، روسیه به ایران نزدیک شده است. به طور کلی نقش روسیه را در تعامل بین ایران و آمریکا چگونه ارزیابی میکنید؟
در گذشته فرض میشد که در بازی روسیه، ایران و آمریکا یک نوع بازی برد و باخت حاکم است یعنی روسیه یا باید به سمت ایران نزدیک شود یا به آمریکا نزدیک شود ولی دیدار پوتین و ترامپ در هلسینکی فنلاند نشان داد که روسیه از محاسبات قبلی خود فاصله گرفته و به دنبال این است که همزمان با هر دو کشور و در سطح کلان با بسیاری از کشورها رابطه داشته باشد. اگر دیپلماسی روسیه را در سوریه تحلیل کنیم نکات بسیار جالبی را نشان میدهد اول اینکه روسیه هم با ایران و هم با ترکیه در چارچوب توافق آستانه همکاری میکند و از طرف دیگر با سازمان ملل همکاری میکند و از طرف دیگر نیز همزمان با اروپا و آمریکا همکاری میکند و تا الان توانسته به طور همزمان در هر سه سطح بازی کند. برخی تحلیلگران معتقدند که رویکرد جدید سیاست خارجی روسیه این است که به همین ترتیب در سطوح مختلف با بازیگران مختلف همکاری کند و برخلاف گذشته به یک سطح اتکا نکند لذا در همین راستاست که ما شاهدیم روسیه هم روابط خود را با ایران حفظ کرده و هم روابط خود را با آمریکا حفظ کرده و در دیدار هلسینکی بهرغم انتظاراتی که برخیها داشتند در واقع روسیه به طور کامل به سمت آمریکا نچرخید یا در موضوع اسرائیل به همینگونه سعی کرده که کاملا در یک طرف نایستد. بنابراین من معتقدم که در شرایط جدید نزدیکی روسیه به آمریکا الزاما به معنای دورشدن روسیه از ایران نیست، بخشی از این دور نشدن میتواند به این دلیل باشد که در سوریه به ما نیاز دارد بخشی هم به این دلیل است که روسیه در سیاست خارجی و به عبارت دیگر در دیپلماسی خود به نوعی تغییر ایجاد میکند و سعی میکند خطمشی گذشتهاش را به نوعی تطهیر کند و بتواند برای افزایش قدرت خود، در عرصه نظام بینالملل همزمان با بازیگران مختلف در سطوح مختلف همکاری کند.
مواضع اعراب به ویژه عربستان سعودی در مورد نزدیک شدن ایران و آمریکا را چگونه ارزیابی میکنید؟
ائتلاف عربستان، امارات و تلآویو برای ایجاد تنش بیشتر در روابط بین ایران و آمریکا سرمایهگذاری بسیار زیادی کردهاند. اخباری که داریم نشان میدهد که هزینه زیادی در واشنگتن کردهاند، حتی معاملات تسلیحاتی زیادی با آمریکا به امضا رسانیدهاند به امید اینکه آمریکا بتواند ایران را در منطقه مهار کند لذا گزینه مذاکره با ایران ولو اینکه به شکل نمادین باشد حتما یک تهدید جدی برای این محور ضد ایرانی در منطقه است به ویژه اینکه به این قضیه نیز توجه کنیم که رفتار آقای ترامپ خیلی قابل پیشبینی نیست، یعنی ممکن است که دیدار فرضی، احتمالی و مذاکره صرفا در سطح کلان نباشد و گسترش پیدا کند و برخلاف انتظاری که اعراب و اسرائیل دارند حتی ترامپ بتواند با ایران بخشی از مشکلاتش را حل کند. لذا این مساله، مساله حساسی برای آنها است و باید دید واکنش آنها چگونه است تا به الان بسیار محتاطانه با این مساله برخورد کردهاند و سعی کردهاند که از کنار آن رد شوند، نادیده بگیرند و آن را جدی نگیرند ولی به هرحال با توجه به کاراکتر و شخصیت آقای ترامپ، قاعدتا این مساله میتواند برای آنها یک نگرانی جدی باشد و بسیاری از هزینههایی را که آنها در یک سال و نیم گذشته پرداختهاند، به نوعی بر باد دهد.
در میان کشورهای عربی، کشور عمان را داریم که اخیرا وزیرخارجه عمان با ترامپ دیدار داشته و در روزهای گذشته نیز وزیر خارجه عمان به صورت رسمی اعلام کرده است که در صورت تمایل ایران و آمریکا، عمان میتواند به عنوان میانجی مذاکره بین ایران و آمریکا عمل کند، این اقدام عمان را چگونه ارزیابی میکنید؟
میتوانیم بگوییم روابط ایران با عمان در میان کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس، از قویترین روابط برخوردار است. عمان و کویت همواره سعی کردهاند که حسن همجواری با ایران را رعایت کنند و علاوه بر این عمان در مقاطع مختلف به نوعی نقش میانجی را بازی کرده و در مساله برجام هم براساس آن چیزی که مقامات ایران میگفتند، در واقع مذاکرات اولیه در عمان انجام شده بود. اما شرایط سال 90 با شرایط حاضر کمی متفاوت است باید دید که تلاشهای میانجیگرانه عمان در شرایط فعلی تا چه حد میتواند جوابگو باشد. به هرحال در مورد خروج ترامپ از برجام میتوان گفت که معادلات را از حالت قبلی خارج کرده است. بدین معنا که در توافق برجام با همه ایراداتی که به آن وجود داشت، به هرحال دو کشور به توافق رسیده بودند و یک چارچوبی مشخص شده بود، اکنون با خروج ترامپ از برجام اولا معلوم نیست که آیا ترامپ به دنبال بازگشت به همان چارچوب است یا یک چارچوب دیگری را مدنظر دارد. مساله فعالیتهای موشکی یا غیره. یعنی درخواستهای آنها خیلی شفاف نیست. آن چیزی که آنها خواستهاند این است که ایران در فعالیتهای دفاعی و موشکی خود تجدیدنظر کند اما ایران با توجه به ماهیت منافع ملی، منطقا با این شرط موافق نیست و اگر پیش شرط نیز این مساله است، اصلا وارد مذاکره نمیشود از طرف دیگر زمانی که ترامپ میگوید من بدون پیش شرط آماده مذاکره هستم ممکن است از این سخن چنین استنباط شود که شاید از موضوع مطرح شده کوتاه آمده است این موضوع هم قابل تأمل است.
لذا فضا باید شفافتر شود تا ببینیم امکان میانجیگری عمان چقدر است. ولی تکرار موضوع مذاکره از سوی ترامپ شاید این تلقی را ایجاد کند که در واقع بخشی از تلاشهای عمان حداقل از سوی آمریکاییها مورد توجه واقع شده است و شاید ترامپ با اتکا به همین گفتوگوها، درخواست خود را تکرار کرده است و در روزهای اخیر نیز ترامپ گفته است «مذاکره با ایران نزدیک است». اینها مواردی است که در حد حدس و گمان است و نمیدانیم در پشتپرده چه مذاکراتی صورت گرفته است.
در عرصه سیاسی عراق هم به تازگی شاهد انتخابات پارلمانی بودیم با توجه به اینکه برای ایران تحولات عراق حائز اهمیت فراوان است این مساله را چگونه ارزیابی میکنید؟
مساله عراق با توجه به 40 پیش شرطی که آقای صدر مطرح کرد، سختتر شده است یعنی اصطلاحا ما چارچوب عراق را چارچوبهای انجمنی مینامیم. مثل لبنان، هلند و پرتغال که چون در این کشورها گروههای مختلف قومی وجود دارد، هر نوع تحول سیاسی بزرگ منوط به اجماع نظر همه این گروههاست یعنی اینگونه نیست که فرض کنیم مثل بسیاری از کشورها حزب برنده یک ائتلاف تشکیل دهد و نخستوزیر و غیره را انتخاب کند. از آنجایی که این کشورها دچار انشقاق هستند، وضعیت شکنندهای دارند و اگر انتخاب نخستوزیر با اجماع همه گروهها نباشد ولو اینکه فرد از نظر انتخاباتی بیشترین رأی را بهدست آورده باشد، باز هم نمیتواند ثبات سیاسی ایجاد کند یا به عبارت سادهتر در این نوع کشورها نخستوزیر یا رئیسجمهور و رئیس مجلس معمولا براساس تعلقات مذهبی تقسیم میشود. در لبنان رئیسجمهور باید مسیحی باشد، رئیس مجلس شیعه و نخستوزیر، سنی. در عراق نخستوزیر شیعه، رئیس مجلس سنی و رئیسجمهور کرد است. این به این معناست که اینها باید به توافقی برسند باید منتظر باشیم تا ببینیم که این توافق چه زمانی حاصل میشود. پیچیدگی مساله عراق در اینجاست. در حال حاضر آقای بارزانی دوباره وارد صحنه شده و اعلام کرده که با شروطی وارد ائتلاف میشود. از یک طرف آقای صدر و از طرف دیگر آقای حیدرالعبادی نیز خواستههایی دارند، لذا وضعیت شفاف نیست. گاهی احساس میشود به انتخاب رئیسجمهور نزدیک شدهاند اما اعتراضاتی صورت میگیرد و ماجرا متوقف میشود یا تغییر میکند. اکنون نیز مساله عراق هنوز تحتالشعاع شرایط بصره و اعتراضات در مناطق جنوبی است و باید دید نتیجه اعتراضات به کجا منجر میشود. اگر بخواهیم در کل جمعبندی کنیم، هنوز صحنه سیاسی عراق، آن شفافیت لازم را ندارد و نمیتوان حدس زد که کدام فرد میتواند نخستوزیر شود و به همین قیاس رئیسجمهور.
اگر به موضوع قبل برگردیم، در صورت موافقت ایران در مورد پیشنهاد مطرح شده از سوی آمریکا، چه نکاتی را باید مطرح کرد و بهترین واکنش در برابر حرفهای پمپئو چه خواهد بود؟
حقیقت روشن آن است که در حرفهای پمپئو تناقض واضحی وجود درد که همه تحلیلگران سیاست بینالملل به آن واقف هستند. به گفته خبرنگار سی.ان .ان، آقای پمپئو گفته است که شرط مذاکره با ایران، تغییر رفتار ایران است تا ما بتوانیم با ایران بدون پیششرط مذاکره کنیم. تناقضی که در جمله «بدون شرط آماده مذاکره هستیم» با «12 شرط» خیلی واضح و روشن است. این شرطها، بیشتر شرطهایی برای انجام نشدن هستند چرا که اگر قصد و هدف اصلی استفاده از امکانات و قابلیتهای دیپلماسی برای حل مشکلات باشد، پیش کشیدن یا انداختن سنگهای بزرگ پیش پای طرف مقابل دیگر معنا ندارد. بسیاری از آن 12 شرط مطرح شده بنابه اصول شدنی نیست. اما از طرف دیگر، سخن ایران ماهیت متفاوتی دارد. اینکه ایران میگوید آمریکا به برجام برگردد و به تعهدات خود پایبند باشد، سخن درستی است؛ همانطور که برخی مقامات مثل آقای رحمانی فضلی، وزیر کشور اعلام کردهاند که شرط ایران برای مذاکره این است که ترامپ دوباره به چارچوب برجام بازگردد تا بتوان مذاکره کرد. نکته مهم این است که وقتی آمریکا از یک توافق بینالمللی خارج میشود، در صورت توافق مجدد، مشخص نیست که از آن توافق دوم هم خارج میشود یا خیر. رفتار ترامپ در عین حال که ممکن است یک فرصت باشد، در عین حال تهدید هم هست. زیرا غیرقابل پیشبینی است و آقای ترامپ که خود را یک نابغه میداند، بزرگترین ویژگی خود را غیرقابل پیشبینیبودن در نظر گرفته است. یعنی این غیرقابل پیشبینی بودن ممکن است در بعضی زمانها فرصت باشد و بعضی دیگر زمانها و شرایط، تهدید باشد.
صرف نظر از اینکه در دیپلماسی پیشبینی بودن چقدر مفهوم دارد یا چقدر بیمفهوم است، شرایط در مجموع سخت است و تصمیمگیری آسان نیست. ولی دولتمرد و سیاستمدار بزرگ کسی است که در شرایط سخت سیاسی بتواند تصمیمی شجاعانه و در راستای منافع ملی بگیرد وگرنه منفعل بودن و تصمیم نگرفتن کار سختی نیست. به این دلیل در سیاست، اصل بنیادین این است که تصمیم بد بهتر از بیتصمیمی است و ما باید از وضعیت بیتصمیمی خارج شویم و تصمیم گرفته شده، با صراحت اعلام شود. بیتصمیمی در شرایط حساسی که در آن قرار داریم، به بیثباتی اقتصادی منجر میشود یا آن را تشدید میکند. بنابراین حتما باید کسانی که در منصب کار تصمیمگیری هستند این جسارت را داشته باشند که تصمیم بگیرند و هزینه این تصمیمات را بدهند. مردان بزرگ در شرایط سخت و حساس نشان میدهند که مردان بزرگ و تصمیمسازان بزرگی هستند.
منبع: آرمان/ آزاده رحیمی/۱۶ مرداد ۹۷