استفاده از ظرفیت چهره‌های بانفوذ در سیاست خارجی (گفت‌وگو با جاوید قربان‌اوغلی، دیپلمات پیشین ایران)

اطمینان بیش از حد به روسیه و چین در مقاطع حساس اشتباه است کما اینکه دیدیم که در طول دوره اوباما این دو کشور به هر ۶ قطعنامه شورای امنیت رأی مثبت دادند. حالا ممکن است برخی از تحریم‌ها را در چارچوب منافع خودشان پیروی نکرده باشند، اما در مجامع بین‌المللی مانند شورای امنیت و آژانس با امریکا همراهی کردند. انتخاب کشور‌ها باید بر اساس منافع ما و شرایط ایجاد شده در جهان باشد اگر این را مد نظر داشته باشیم و بخواهیم از اهرم چینی و روسیه برای تحریک اروپا یا امریکا استفاده کنیم، کار خوبی است.

کد خبر: ۵۶۱۱
۱۳:۲۷ - ۰۳ مرداد ۱۳۹۷
دیدارنیوز ـ بی تردید پیگیری و دستیابی به اهداف اعلانی و عملیاتی کشور خاصه در شرایطی که دولتمردان امریکا عزم خود را برای فروپاشیدن توافق هسته‌ای به عنوان یکی از اهرم‌های اعتمادساز ایران و جهان غرب جزم کرده‌اند، فارغ از هماهنگی و یکدست بودن نهادهای تصمیم‌گیر در سیاست خارجی ایران ممکن نخواهد بود. گزاره‌ای که جاوید قربان‌اوغلی، دیپلمات پیشین کشورمان در گفت‌وگو با «ایران» به آن اشاره می‌کند. او معتقد است برای شنیده شدن صدای ایران در جهان، اجماع نهادهای داخلی پیرامون سیاست خارجی و پیرو آن بهره‌گیری از چهره‌های سمبلیک نظام برای پیگیری اهداف کشور ضروری به نظر می‌رسد.

 مجموعه گسترده‌ای از تلاش‌های دیپلماتیک چه در قالب رایزنی مقام‌های وزارت امور خارجه با مسئولان کشورهای مختلف و چه رایزنی فرستادگان ویژه کشور با سطوح بالای سیاسی کشورهای طرف مذاکره به جریان افتاده است تا در مقطع حساس کنونی پیگیر منافع کشور در چارچوب برجام باشند. این کوشش تا چه اندازه می‌تواند اهداف یاد شده کشور را تحقق بخشد؟

در شرایط بعد از خروج امریکا از برجام و اقدامات بسیار سختگیرانه‌ای که این کشور با بازگرداندن تحریم‌های سنگین و فلج‌کننده دنبال می‌کند، نخستین گام، مجموعه تلاش‌هایی است که دولت در حد توان برای خنثی‌سازی اقدامات تخریبی امریکا در پیش گرفته است. فردی در امریکا بر سر کار آمده که خب پیش از حضورش وعده کناره‌گیری از برجام را داده بود و پس از مسئولیتش هم این وعده را عملی کرد. به هر حال بزرگترین دستاورد دیپلماسی دولت آقای روحانی در چهار سال اول دستیابی به برجام بوده است که نه فقط برای ایران بلکه برای جامعه بین‌الملل هم بسیار حائز اهمیت بوده و به هر ترتیبی باید حفظ شود. بنابراین مجموعه این تلاش‌ها در چارچوب حراست از این دستاورد مهم جهانی معنادار می‌شود. البته من معتقدم ما باید از همان موقع که اوباما رئیس جمهوری پیشین امریکا در حال ترک کاخ سفید بود و ترامپ- که مواضعش پیش از آن  درباره برجام معلوم بود- با فاصله زمانی چهارماهه بعد از انتخابات روی کار آمد، اقدامات دیپلماتیک جدی پیرامون حفظ توافق هسته‌ای را آغاز می‌کردیم. یعنی نباید منتظر می‌ماندیم که این اتفاق بیفتد و بعد اقدامات را شروع کنیم. این البته به این مسأله باز می‌گردد که بعضاً یک فاز تأخیری در مجموعه دولت درخصوص تحولات و نحوه کنش و واکنش به موضوعات دیده می‌شود. در حالی که زمان مواجهه با رویدادها بسیار حائز اهمیت است.

آیا اقداماتی که اینک از سوی ایران در مواجهه با سیاست تخریبی امریکا دنبال می‌شود، با نیازها و هزینه‌هایی که متحمل می‌شود، متناسب است؟

معتقدم سوای تأخیری که در واکنش به رویدادها داریم، هم وزن کاری که امریکا با یک موتور بسیار متحرک دیپلماتیک در اجماع‌سازی علیه ایران انجام می‌دهد، حرکت نمی‌کنیم. خب اقداماتی در سطح فرستادن فرستاده‌ها و چه بسا رایزنی‌های ناپیدا از سوی سفرای ما در کشورهای مختلف مناسب است اما باید توجه داشت که امریکا نشان داده هنوز قدرت بسیار زیادی برای متقاعد کردن کشورها در پیوستن به سیاست تحریم‌های خود علیه ایران دارد. به عنوان مثال یک هشدار ترامپ درباره اعمال تحریم‌های ثانویه، کشورهای بزرگی مانند چین و هند و برخی از کشورهای اروپایی را در ادامه مراودات اقتصادی با ایران متزلزل کرد. این نشان می‌دهد امریکا از قدرت بالایی در دنیا برخوردار است. خب در مقابل این سیاست ما باید دو کار انجام دهیم؛

یک؛ همین اقداماتی که از طریق رایزنی مسئولان مختلف پیگیری می‌شود، دنبال شود اما با بهره‌گیری از ظرفیت‌های سطوح بالاتر از دیپلماسی. ما در این رابطه نباید به سفر و دیدار شمار خاصی در دولت یا فرستادگانی که قبلاً هم مسئولیت‌هایی داشتند بسنده کنیم.  اگر یک برآورد درست داشته باشیم، متوجه می‌شویم  که ما ظرفیت‌های بزرگی در داخل کشور از رجال سیاسی و آنهایی که حتی الان خارج از دولت هستند داریم که این چهره‌ها با اقدامات حتی سمبلیک می‌توانند خیلی کمک کار دستگاه دیپلماسی کشورمان باشند. این خلأ به طور جدی دیده می‌شود و فکر می‌کنم قناعت کردن به یک عده خاصی در مجموعه دولت و یا حاکمیت و در سطح دیگر که به هر حال تجربه‌هایی داشتند و دارند، کافی نیست.

نکته دوم این است که ما در کنار اقدامات دیپلماتیک و اعزام فرستاده‌های ویژه نیازمند تصمیم‌گیری برای اقدامات ویژه در سطوح بالای حاکمیت هستیم. یکسری اقدامات در چارچوب جهت‌گیری‌های سیاست خارجی ما تأثیری به مراتب بیشتر از رایزنی‌های دیپلماتیک دارد. به عنوان مثال الان دنیا نگاه می‌کند که ما رو در روی امریکا ایستاده‌ایم. من معتقدم چنانچه ما اقداماتی در منطقه در قالب تضمین یا تسهیل سیاست‌های منطقه‌ای‌مان در مناطق بحرانی  از جمله سوریه، عربستان، یمن و عراق انجام دهیم، پیام‌های روشن‌تری را به دنیا و حتی امریکایی‌ها خواهیم فرستاد و این به نظر من حتی می‌تواند به عنوان یک رویکرد مطرح شود. منتها همان فرستادگان سمبلیک در سطوحی که مناسب است و قدرت مذاکره دارند باید بروند و این را تبدیل به دستاوردهای سیاسی کنند. به نظرم کار دوم تأثیرش خیلی بیشتر از کار اول است.

یکی از چالش‌هایی که پیرامون تصمیم‌گیری و اجرای سیاست‌های کشور در عرصه سیاست خارجی وجود دارد، فقدان هماهنگی میان نهادهای ذیربط داخلی است که بعضاً با طرح مواضع هزینه ساز از سوی دستگاه‌ها و تریبون‌های غیرمرتبط با دستگاه دیپلماسی همراه است. با وجود چنین دشواری‌هایی چگونه می‌توان سیاست‌های مورد نظر دولت را با هدف کاستن از تنش‌ها و تعمیق همکاری‌های اقتصادی و سیاسی بویژه با کشورهای حوزه غرب عملیاتی کرد؟

این موضوعی است که حاکمیت باید به آن ورود کند و بکوشد تا فرآیند تصمیم‌سازی و اجرایی کردن آن به نحوی باشد که یک صدای واحد از کشور درباره موضوعات سیاست خارجی شنیده شود. چند صدایی برای سیاست خارجی، یک آفت جدی است اگرچه برخی تصور می‌کنند به نفع دولت است و باعث تقویت مواضع خارجی آن می‌شود اما این مربوط به زمانی است که جناح‌های مختلف حاکمیت درباره یک موضع هماهنگ باشند ولی چنانچه این هماهنگی نباشد، در آن صورت ارسال پیام‌های مختلف، می‌تواند همه زحمت‌های وزارت خارجه را بر باد دهد. نکته دوم این است که وقتی کشور به این بلوغ سیاسی رسیده باشد که اجرای اهداف کلان استراتژیک خود را دنبال می‌کند، به وضوح مسئولیت اجرای آن را به نهاد مربوطه مشخص کند. یعنی باید معلوم شود که قوه مجریه مأمور پیگیری این سیاست‌هاست یا نهادهای دیگر. ما در تقسیم نقش‌ها هوشمندانه عمل نمی‌کنیم و این باعث می‌شود همان چندصدایی در ایران شکل بگیرد که از پیامدهای آن این است که طرف مقابل ما نمی‌داند اصلاً باید با چه کسی مذاکره کند.

بنابراین با وجود چنین ناهماهنگی میان نهادهای داخلی نشان دادن ابتکار عمل و بهره‌گیری از ظرفیت فرستادگان ویژه در عرصه سیاست خارجی خیلی در گره‌گشایی در مشکلات سیاست خارجی تأثیرگذار نخواهد بود.

بله؛ نظام جمهوری اسلامی باید به جد در این رابطه تصمیم‌گیری کند. ما همیشه می‌گوییم سیاست خارجی ادامه  سیاست داخلی است. نمی‌توان در سیاست داخلی بسته عمل کرد و در عرصه خارجی خیلی باز. این دو با هم نمی‌خواند. هر که به این دو سیاست نگاه کند، به یکی از این دوتا شک می‌کند.

یعنی شما در داخل نسبت به یک سری از شخصیت‌های سیاسی استانداردهای دوگانه دارید. یعنی یک حرف ثابت از سوی دو چهره متفاوت، برای یکی هزینه‌ساز است و برای دیگری نه. خب اینها برای ما در دنیا مشکل‌آفرین است. اگر یک چهره سیاسی که قبلاً دارای منصب مهمی بوده و برای کشور یک ظرفیت ملی محسوب می‌شود، توان و اعتباری برای اعمال و پیشبرد سیاست‌های نظام دارد باید بدون هیچ بخلی از آن فرد استفاده کرد و نسپردن مسئولیت به او، تلف کردن ظرفیت‌ها و کج سلیقگی است.

شما به لزوم هماهنگ ساختن نهادها در سیاست خارجی که در واقع مسئولیت آن برعهده نهادهای بالادستی حاکمیت است، اشاره کردید. اما بخش‌هایی هم هستند که رسانه‌ها آنها را نمایندگی می‌کنند و اتفاقاً مواضع آنها با واکنش‌های خارجی مواجه می‌شود... برای جلوگیری از چنین رویدادهایی چه باید کرد؟

چنانچه رسانه‌ها وابسته به دولت و نهادهای رسمی حاکمیت نباشند، مواضع آنها در چارچوب آزادی بیان قابل دفاع است اما وقتی نشریه‌ای و رسانه‌ای به نهادی وابسته است و تمام بودجه‌اش از همان نهاد تأمین می‌شود اما مواضعی ضد رویکرد رسمی سیاست خارجی مطرح می‌کند، برای دیپلماسی و کل کشور هزینه‌ساز و تنش‌زاست و مدیریت کردن پیامدهای آن کار آسانی نیست. به عنوان مثال رسانه‌ای که قطعاً غیرمستقل است وقتی تیتر می‌زند فلان کشور هدف بعدی موشک‌های یک جریان است، خب این مواضع برای کشور هزینه‌های سنگین دارد و دستگاه دیپلماسی ما اگر برای موضع این نشریه مورد سؤال قرار بگیرد، به دلیل وابسته بودن آن نشریه به یک نهاد حاکمیتی براحتی نمی‌تواند این مسأله را حل کند.

اینجاست که باید گفت اختلاف سلیقه در داخل هر چقدر هم که وجود داشته باشد، باید در سیاست خارجی به یک وحدت نظری رسید و در جایی این موضوع را حل کرد. در کشور ما  شورای عالی امنیت ملی محل مدیریت این اختلافات پیش‌بینی شده است. منتها باید دید که آیا حرف این شورا شنونده‌ای دارد و آیا اساساً اجماعی در شورای عالی امنیت ملی پیرامون این موضوع وجود دارد؟

از جمله اختلاف نظرهایی که در عرصه سیاست خارجی وجود دارد، اختلاف نظر پیرامون سیاست‌های مورد پیگیری دولت نسبت به کشورهای حوزه شرق و غرب و انتقاد از سهم اعتباری است که کشورهای شرقی در سیاست خارجی ایران دارند. ارزیابی‌تان از این اختلاف نظرها چیست؟

معتقدم کار با همه این کشورها اشکالی ندارد اما باید با هوشیاری، واقع‌بینی و تمرکز بر خواسته‌های منافع ملی خودمان از تمام ظرفیت‌های موجود استفاده کنیم. اطمینان بیش از حد به روسیه و چین در مقاطع حساس اشتباه است کما اینکه دیدیم که در طول دوره اوباما این دو کشور به هر 6 قطعنامه شورای امنیت رأی مثبت دادند. حالا ممکن است برخی از تحریم‌ها را در چارچوب منافع خودشان پیروی نکرده باشند اما در مجامع بین‌المللی مانند شورای امنیت و آژانس با امریکا همراهی کردند. انتخاب کشورها باید بر اساس منافع ما و شرایط ایجاد شده در جهان باشد اگر این را مد نظر داشته باشیم و بخواهیم از اهرم چینی و روسیه برای تحریک اروپا یا امریکا استفاده کنیم، کار خوبی است. منتها رفتن به دامن یکی و فراموش کردن آن جناح دیگر خطایی است که در طول چند سال گذشته مرتکب شدیم. معتقدم در مقطع کنونی در عین نگه داشتن چین و روسیه باید به کم کردن اختلافات با اروپا هم توجه ویژه‌ای داشت.
 
امنیت اروپا برای آنها بسیار حائز اهمیت است و اگر موضوعاتی مانند فعالیت موشکی ایران آنها را نگران می‌کند، باید در قالب یک سری گفت‌وگوهای سازنده این دغدغه‌ها را رفع کرد. اما تا چنین موضوعی مطرح می‌شود به دلایلی که پیش از این اشاره داشتم، یک جریانی در داخل شروع به فرافکنی و داد و فریاد می‌کند و مانع تحقق این مذاکرات که می‌تواند اختلافات اروپا و امریکا را حداقل درباره ایران تعمیق کند، می‌شود.

حتی در مورد ترامپ هم همین طور است. وقتی آقای ترامپ با وجود همه تنش‌هایی که ایجاد کرده، می‌گوید من منتظر روزی هستم که از سوی ایران به من تلفن شود، یعنی دارد سیگنال می‌فرستد، نمی‌گویم باید به آنها زنگ بزنیم ولی چنانچه چراغ سبزی هم آمد، براحتی با یک فحش کیهانی به استقبال آن نرویم.
 
منبع: ایران/مریم سالاری/۳ مرداد ۹۷
ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
نظر: