ویدئو/ محمدمهدی مجاهدی: با یک وضعیت امتناع و عدم امکان اولویتبندی مسائل در کشور مواجه هستیم
به نظر میرسد که ما در مقام تحلیل سیاسی اجتماعی و در مقام سیاستگذاری، این بحرانها را حتی اگر ابعادشان خیلی پیچیده شده باشد و بزرگ، باید فراموش نکنیم که هنوز تحلیل و هنر سیاستگذاری، خرد کردن این مسائل بزرگ و اجزای آنها است به نحوی که قابل حل و فصل باشند و البته قابل فهم باشند. من گمان میکنم که ما هنوز در مرحله فهم شبکه پیچیده مسائل، مشکل داریم که میتوانیم ذیل سر فصلهای مبهمی مثل مسئله ایران یک جایی برایشان پیدا کنیم. اما هنر تحلیل این نیست که مسئله را غیر قابل رؤیت یا غیر قابل حل، صورتبندی کند. هنر تحلیل این است که مسائل را به اجزایش خرد کند و باز این مسیر خرد کردن را ادامه دهد تا جایی که به اجزای قابل حل و فصل برسیم.
دیدارنیوز ـ محمدمهدی مجاهدی استاد علوم سیاسی دانشگاه در گفتگوی تفصیلی با
دیدارنیوز به شبکه درهم تنیده مسائل در کشور اشاره کرد و گفت: من فکر میکنم اسم مشکلاتمان را طوری نگذاریم که بترسیم به آنها نزدیک شویم. مثل همان کسی که اسم بچهاش را رستم گذاشته بود. بعد که بزرگ شده بود، جرأت نمیکرد صدایش کند. درست است بحرانهایی داریم و مسائل و معضلات در هم تنیده و شبکهای شده داریم که وقتی میخواهیم از یک گوشه شروع کنیم و یکی را حل کنیم، دهها مشکل و بحران دیگر صدایشان در میآید که ما هنوز اینجا هستیم چطور میخواهید آن را حل کنید. به زبان استعاری میخواهم بگویم حل هر کدام از آنها به حل دیگری منوط شده است. ما با یک وضعیت امتناع و عدم امکان اولویتبندی مواجه شدیم که هر نوع سیاستگذاری را غیر ممکن میکند. یعنی از هر جا میخواهیم شروع کنیم میبینیم اولویتهای دیگری باقی مانده است. اما اگر منظورمان از ابر بحران، شبکه در هم تنیدهای از مسائل است، من خیلی مشکل ندارم. اما واقعیت این است که به نظر میرسد که ما در مقام تحلیل سیاسی اجتماعی و در مقام سیاستگذاری، این بحرانها را حتی اگر ابعادشان خیلی پیچیده شده باشد و بزرگ، باید فراموش نکنیم که هنوز تحلیل و هنر سیاستگذاری، خرد کردن این مسائل بزرگ و اجزای آنها است به نحوی که قابل حل و فصل باشند و البته قابل فهم باشند. من گمان میکنم که ما هنوز در مرحله فهم شبکه پیچیده مسائل، مشکل داریم که میتوانیم ذیل سر فصلهای مبهمی مثل مسئله ایران یک جایی برایشان پیدا کنیم. اما هنر تحلیل این نیست که مسئله را غیر قابل رؤیت یا غیر قابل حل، صورتبندی کند. هنر تحلیل این است که مسائل را به اجزایش خرد کند و باز این مسیر خرد کردن را ادامه دهد تا جایی که به اجزای قابل حل و فصل برسیم و بعد به شکل معکوس در چرخه سیاستگذاری شروع کنیم و ببینیم که در حد امکانمان با چه زمانبندی میتوانیم به مرور از مسائل حل شدنی شروع کنیم و به مسائل بزرگتر برسیم. یکی از مغالطات در سیاستگذاری این است که برای حل کردن، دنبال مهمترین مسائل میگردیم. فراموش میکنیم که مهمترین مسائل معمولاً شبکهای از مسائل بی اهمیت هستند. به تجربه مشخص شده که اگر شما به دنبال مسائل قابل حل بگردید و شبکهای مسائل قابل حل را پیدا کنید و شروع کنید یک به یک آنها را حل و فصل کنید آن زمان ملاحظه خواهید کرد که آن مسائل بزرگ و یا به تعبیر برخی همکاران ما ابر بحران ها، کم کم ناپدید میشوند. دیگر آن ابعاد غول آسای ابر مسئله را از دست میدهند و قابل حل و فصل و هضم و تحلیل میشوند.