دیدارنیوز ـ طبق آمارها در سطح جهان سالانه 40 میلیون کودک مورد تجاوز جنسی قرار میگیرند. آماری که بیانگر اهمیت این مسأله حتی در سطح جهان است. دراین بین هنوز آمار روشن و دقیقی درباره این مسأله در ایران وجود ندارد. اما شاید بتوان اولین اتفاق جدی در این زمینه را مربوط به سال 1313 دانست. جایی که اصغر قاتل که به نوعی اولین قاتل زنجیرهای محسوب میشد به جرم تعرض و قتل 25 کودک به دار مجازات آویخته شد. هرچند درآن زمان این مسأله سبب مطرح شدن لزوم آموزش جنسی به کودکان نشد اما درست 25 سال بعد یعنی در سال 1383 نام بیجه باعث شد تا دوباره این مسأله در افکار عمومی مطرح شود. بیجه هم به جرم تعرض و قتل 17 کودک محکوم به اعدام شد.
اوج گرفتن یک فاجعه
این موضوع در سالهای اخیر با پرونده امیرمهدی در سبزدشت وحسین هشت ساله در زنجان در سال 93 و ماجرای مهدیه 6 ساله که اهل صالح آباد سبزوار بود بهصورت متناوب زنگ خطر را به صدا درآورد. تا اینکه ماجرای ستایش که دختری افغان بود در سال 95 و اهورا در سال 96 به نوعی حجت را برای افکار عمومی و کارشناسان و مسئولان تمام کرد که باید کاری انجام دهند. کاری که پیشگیرانه باشد و جلوی رخ دادن چنین فجایعی را بگیرد. فاجعهای که در زمان مطرح شدن و توصیف آن از سوی مرتکبین، افکار عمومی را بشدت جریحهدار کرد و غم بزرگی را بر دل پدر و مادران ایرانی گذاشت. همه میپرسیدند، چنین رفتاری با یک دختر یا پسر 6، 7 ساله چگونه میشود؟
چالشهای پیش رو
اما در راه انجام این مهم، چالشهایی هم وجود دارد. چالشهایی که هم در بعد اجتماعی و حتی در مرحله عمل مانع محسوب میشوند. دراین باره بهنظر میرسد اولین چالش مسأله آموزش جنسی به کودکان، قانع کردن مخالفان آن است. مخالفان این ماجرا در بین کارشناسان و حتی خانوادهها براین باورند که آموزش این مسأله به کودکانی که به تعبیر آنها «چشم و گوش بسته» هستند میتواند سبب بروز بلوغ زودرس جنسی و حتی باعث گام برداشتن کودکان کمسن و سال بهسمت اینگونه مسائل شود. نظری که بر چارچوبهای اخلاقی یک جامعه دینی و لزوم حفظ حرمتها میان والدین تأکید میکند. براین اساس یک مقاومت افقی یعنی از درون خود خانواده ایرانی در مقابل این مسأله وجود دارد.
چالش دوم پیش روی این موضوع، چگونگی انجام آن است؛ چرا که هنوز این مسأله که چگونه و تا چه حدی و از چه مقطعی به بعد و توسط چه کسانی باید این مسأله آموزش داده شود با سؤالات زیادی همراه است. در تمام جهان این موضوع بعد از مطرح شدن در کتابهای درسی توسط مؤسسات و روانشناسان با شیوههای خاص به کودکان آموزش داده میشود تا اولاً حد و مرز آن مشخص باشد ثانیاً سبب بروز بلوغ زودرس جنسی در کودکان نشود. اما موافقان آموزش مسائل جنسی در مدارس از چند زاویه به این موضوع نگاه میکنند. اول آنکه تا همین امروز هم نادیده گرفتن این مسأله ضربات زیادی به جامعه وارد کرده و سبب فراهم شدن زمینههای تعرض به کودکان شده است. دومین مسأله این است که کودکان و نوجوانان خواه ناخواه با وجود فضای مجازی و سهولت دسترسی به فیلترشکن با بسیاری از این مسائل روبه رو هستند و نیاز به آموزش دارند و دیگر مانند گذشته نمیتوان همه چیز را از آنها پنهان کرد. سومین مسأله هم این است که در صورت سرمایهگذاری نکردن در این زمینه در حوزه آموزش و تربیت مربیان حرفهای و نسپردن کار به روانشناسان باید هر روز منتظر شنیدن خبرهایی همچون ماجرای اهورا و ستایش بود.
این دست از صاحبنظران موافق براین باورند که کودکان و نوجوانان کم سن و سال باید با چند مسأله آشنا شوند:
1- نقاط حساس بدن
2- به چه کسانی باید اعتماد کنند و چه کسانی خیر
3 - چه رفتارهایی تعرض محسوب میشود 4 -در صورت روبهرو شدن با این مسأله و فرد متعرض چه رفتاری باید انجام بدهند.
تمام حواشی یک سند
در چند سال اخیر با مطرح شدن برخی از مسائل در ارتباط با کودک آزاری ، موضوع لزوم تدوین سندی ملی در این زمینه به ویژه ضرورت آموزش صحیح و آگاه سازی کودکان نسبت به مسائل جنسی نیاز جدی و اساسی است که باید از سوی متولیان آموزشی و تربیتی به آن توجه ویژه ای شود به عبارتی نبود چنین سندی در بحث آموزش به کودکان این زمینه را برای رشد معضلات و آسیبهای اجتماعی فراهم می کند و این امکان را به متجاوزان می دهد که بدون نگرانی و مجازاتی به کار خودشان ادامه دهند. به هرحال به اعتقاد کارشناسان با توجه به اتفاقات دو سال اخیر در حوزه کودک آزاری آموزش در تمام مراحل سنی باید صورت بگیرد. به سن خاصی نمیشود اشاره کرد. از دوران پیش از دبستان، دبستان، دوران بلوغ، جوانی، میانسالی و حتی سالمندی این آموزشها لازم است. البته خانواده ایرانی بهدلیل باورهای سنتی، هم با محدودیتهای اخلاقی برای آموزش به کودکان خود روبه رو است و هم نحوه درست آن را نمیداند و به همین دلیل از آن دوری میکند و گاه به انتظار نهادهای آموزشی مینشیند که آن نهادها هم به نوعی این مسأله را به نهاد خانواده دوباره پاس میدهند و بار را روی دوش خانواده میگذارند.
آموزش خصوصی، خوب اما گران
اما یک اتفاق مثبت در دوسال اخیر رخ داده و آن گسترش و رشد مؤسساتی است که تلاش دارند به کودکان این مسائل را آموزش دهند و والدین میتوانند با سپردن کودکان خود به این مؤسسات و ثبتنام آنها نسبت به آگاهی کودکان خود در این زمینه تا حدودی مطمئن شوند. دراین مؤسسات به کودکان نحوه برخورد با افراد غریبهای که سعی میکنند کودکان را لمس کنند یا پیشنهادهایی به آنها میدهند آموزش داده میشود. ضمن اینکه با شکل درست و غیرمستقیم برخی کارکردهای اعضای بدن و لزوم حفاظت از آنها به کودکان آموزش داده میشود. اما به هر صورت این نهادها از والدین مبالغی هم دریافت میکنند. تاآنجا که این مبالغ برای سه جلسه آموزشی به بیش از صد هزارتومان میرسد. مسألهای که خانوادههای کم بضاعت را برای ثبتنام کودکان مردد یا حتی منصرف میکند. این در شرایطی است که خانوادههای کم بضاعت دراین زمینه آسیبپذیری بیشتری داشتهاند و به همین علت شاید بهتر است که حمایتهایی دراین زمینه صورت گیرد.
سایه فراموشی روی کودک آزاری
در کنار همه این بایدها و نبایدها یک مسأله برای صاحبنظران نگران کننده است! آن هم اینکه این همه نگرانی و بحث دراین باره با فروکش کردن این حادثهها تا حادثه بعدی به فراموشی سپرده میشود. به شکلی که این مسأله هم به یک موج تبدیل میشود و با هر خبر درباره آزار و اذیت یک کودک موج شروع به حرکت میکند؛ نگرانیها فریاد زده میشود، هنرمندان واکنش نشان میدهند، مسئولان از لزوم سرمایهگذاری در زمینه آموزش سخن میگویند و سپس دوباره همه چیز به روز اول بازمیگردد و این سیکل معیوب ادامه مییابد و میان هزاران دغدغه اجتماعی دیگر گم میشود.
به هر ترتیب آزار و اذیت جنسی کودکان در جامعه ایرانی با توجه به اخبار و حوادث روبه گسترش است و این یک واقعیت محض است. بویژه اینکه با گسترش معضلات اجتماعی بحران بیش از گذشته به این حوزه تسری مییابد و بدنه آسیب پذیر کودکان را تحت تأثیر قرار میدهد. شاید باید این باور درون هر ایرانی نهادینه شود که با این شرایط قربانی بعدی میتواند کودک خود او باشد و برای همین باید هرکس به نوبه خود گام بردارد. آنچنان که همگان لزوم آموزش و پیشگیری از چنین فاجعهای را درک کنند و در وسع خود کاری کنند.
منبع: ایران/رضا فرخی/۱ مرداد ۹۷