دو قطبی دیپلماسی کشور صحت ندارد (گفت‌وگو با نوذر شفیعی، کارشناس مسائل سیاست خارجی)

هر اندازه بازیگران عرصه دیپلماسی با ایران بیشتر باشند، از یکسو بین این بازیگران رقابت ایجاد می‌شود و از سویی قدرت مانور ایران در تعاملات بین‌المللی و در برخورد با بحران‌هایی که با آن‌ها رو‌به‌رو می‌شود بیشتر خواهد شد، اما مهم این است که روسیه و چین تا کجا و تا چه حد حاضر هستند در کنار ایران بایستند و برای همکاری با کشور ما هزینه بدهند.

کد خبر: ۵۰۴۵
۱۳:۰۴ - ۲۵ تير ۱۳۹۷
دیدارنیوز ـ ‌سفر علی اکبر ولایتی به‌عنوان مشاور مقام معظم رهبری در امور بین‌الملل به روسیه که حامل پیام‌های مقام معظم رهبری و رئیس‌جمهور بود بازتاب بین‌المللی زیادی داشت و زمانی توجه به این سفر بیشتر شد که نتانیاهو هم عزم سفر به مسکو کرد. هدف از سفر نتانیاهو به روسیه که تقریبا مشخص است، عبارت است از «تلاش برای متقاعد کردن روسیه به خروج نیروهای ایران از سوریه». اما در خصوص هدف از دیدار ترامپ، قرائت‌های مختلفی وجود دارد، یک قرائت بر آن است که ترامپ به دنبال این است که رضایت کامل روسیه «با اعلام مواضع ضد ایرانی توسط پوتین» را به دست آورد و در عین حال «امتیازات فراوانی در خصوص قضیه کریمه، تحریم‌های اروپا به روسیه بدهد»، یک قرائت معتقد است که ترامپ به دنبال جدایی از اروپا و ایجاد موازنه قدرتی جدید در نظام بین‌الملل به ضرر اروپا برای به حاشیه راندن قاره سبز از مناسبات بین‌المللی است. در راستای سفر ولایتی به مسکو و دستاوردهای آن نوذر شفیعی کارشناس مسائل سیاست خارجی با «آرمان» به گفت‌وگو پرداخته است که در ادامه می‌خوانید.

نظر شما درباره سفر علی اکبر ولایتی به روسیه و دیدار وی با ولادیمیر پوتین رئیس‌جمهوری این کشور چیست؟ از مباحث مطرح شده مبنی بر وجود یک ارگان موازی در دستگاه دیپلماسی کشور و تلقی عده‌ای مبنی تداخل در وظایف ذاتی وزارت امور خارجه چه تحلیلی دارید؟

کشور دارای یک ساختاری است که ممکن است در بخش‌هایی به موازات هم کارهایی ‌صورت بگیرد. دکتر ولایتی به عنوان مشاور مقام معظم رهبری در امور بین‌الملل هستند و طبق نظر ایشان، به ماموریت‌ها و سفرهای خارجی و رایزنی با مقامات کشورهای مختلف اعزام می‌شوند. وزارت امور خارجه و شخص وزیر به‌عنوان بخشی از دولت وظایف اصلی بخش دیپلماسی کشور را بر عهده دارند و متولی رسمی این بخش محسوب می‌شود. بنابراین یک نوع تقسیم کار در دو سطح مختلف صورت گرفته است. مقامات ارشد کشور صلاح را در این دیده‌اند که چنین نقشی در دو شکل مختلف ایفا بشود. این دو سطح از دیپلماسی منافی هم نیست و به موازات مصالح کشور انجام می‌پذیرد. در مورد سفر دکتر ولایتی به روسیه و دیدار وی با پوتین که ایشان حامل پیام مقام معظم رهبری و همچنین رئیس‌جمهور بوده‌اند گفته شده است که با همکاری و هماهنگی وزارت خارجه صورت گرفته است البته سفر اخیر نخستین ماموریت دکتر ولایتی نبوده و او چندین بار از سوی مقام معظم رهبری رایزنی‌های دیپلماتیک با کشورهای مختلف داشته است.
 
بر این مبنا نمی‌توان اذعان کرد این سفرها یک نوع موازی کاری با وزارت خارجه است و ضروری است که در سیاست‌ها و تحلیل‌ها، خلاف این واقعیت مطرح نشود. کارکردهای دکتر ولایتی در این سطح متناقض با کارکردها و وظایف دکتر ظریف نیست. تشخیص امور اصلی و مصالح دیپلماسی کشور با مقام معظم رهبری است و ایشان در این مقطع تشخیص دادند که شخصی مثل دکتر ولایتی حامل پیامی به پوتین باشد بنابراین نباید در جامعه فضای دوقطبی و متضاد در امر دیپلماسی کشور استنباط شود. این دو کارکرد همسو از سوی دو نهاد است که در نهایت به یک نتیجه مشخص ختم می‌شود و این نتیجه هم در راستای منافع ملی است که مورد توجه مقامات ارشد نظام قرار گرفته است. به لحاظ سنتی برخی ماموریت‌های مهم که لزومی بر رسانه‌ای شدن و هیاهو ندارد بر عهده دکتر ولایتی قرار می‌گرفته است و موضوع جدیدی نیست. به طور کلی این یک تشخیص و تصمیم ملی است که نباید منجر به اختلاف و تعارضات سیاسی یا نوعی رقابت سیاسی در داخل کشور شود.

چه تحلیل و نظری درباره روابط دیپلماتیک تهران و مسکو دارید و نوع رابطه و سطح این روابط را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

کشور ما اکنون تحت فشار است و شاهد این هستیم که اروپایی‌ها آنطور که انتظار می‌رود در قضایای مختلف با ایران همکاری و همراهی مناسبی ندارند. از این منظر ابتدا باید سفر دکتر ولایتی را به مسکو حایز اهمیت دانست و از سوی دیگر و در پاسخ به سوال مطرح شده، باید اینگونه توضیح داد که در این شرایط چین و روسیه اگر به پیام‌ها و رایزنی‌های مقامات کشورمان پاسخ عملی و مثبت ارائه دهند ایران می‌تواند این تنگنای وارد شده توسط آمریکا را پشت سر بگذارد. بحث بعدی پیامی است که اروپایی‌ها باید به ایران بدهند به‌ویژه پس از خروج آمریکا از برجام اروپا تمایل همکاری بیشتری در این رابطه دارد. نکته دیگر که لازم است طرح شود این است که رایزنی‌های دیپلماتیک ایران با روس‌ها و یا چینی‌ها به‌عنوان دو عضو اصلی شورای امنیت سازمان ملل و دو کشور طرف ایران در برجام می‌تواند به غربی‌ها پیامی دهد و آن پیام، عدم انزوای ایران است و همین امر می‌تواند اروپایی‌ها را ترغیب کند تا روابط دیپلماتیک و اقتصادی و تجاری خود با ایران را ادامه یا گسترش دهند.

یعنی معتقد هستید باید نوعی قدر‌نمایی و حمایت از ایران را به رخ طرف مقابل کشید؟

هر اندازه بازیگران عرصه دیپلماسی با ایران بیشتر باشند، از یکسو بین این بازیگران رقابت ایجاد می‌شود و از سویی قدرت مانور ایران در تعاملات بین‌المللی و در برخورد با بحران‌هایی که با آنها رو‌به‌رو می‌شود بیشتر خواهد شد اما مهم این است که روسیه و چین تا کجا و تا چه حد حاضر هستند در کنار ایران بایستند و برای همکاری با کشور ما هزینه بدهند. بنابراین ما باید یک نگاه بلند مدت در همکاری با مسکو داشته باشیم و در کنار آن حساب ویژه‌ای هم برای پکن باز کنیم. در عین حال متاثر از یک چشم انداز بلند مدت سیاست‌ها و برنامه‌هایی را در داخل کشور و در منطقه به اجرا بگذاریم. نکته مهم این است که آیا اگر روسیه و چین بر طبق یک برنامه مشخص با ایران همکاری کنند این همراهی می‌تواند تا رسیدن به یک نقطه مطلوب و نهایی ادامه پیدا کند یا ایران متاثر از وعده‌های چین و روسیه وارد یک بازی خواهد شد که در میانه راه این دو کشور با یک نگاه ابزاری به موضوع تغییر موضع داده و ایران را در یک تنگنا و موقعیت بدی قرار می‌دهند؟ مسئولان ما در نگاه به آینده و فراز و فرودهایی که ممکن است پکن و مسکو داشته باشند و باید دقت عمل داشته و همواره مواضع این دو کشور را رصد کنند.

در جامعه ایران و بین نخبگان، تحلیلگران، سیاسیون و اصحاب رسانه همواره یک نگاه بدبینانه و مملو از سوءتفاهم و در عین حال یک فضای بی‌اعتمادی نسبت به روس‌ها و مواضع و عملکرد آنها وجود داشته و دارد که این امر ناشی از یک سابقه بد تاریخی مسکو در نزد ایرانی‌هاست. از این منظر رابطه ایران و روسیه را شرح دهید.

این حرف می‌تواند درست باشد اما اگر ما بخواهیم گذشته را مبنای ارتباطات و روابط فعلی خود کنیم، نمی‌توانیم در موقعیت فعلی بهره‌ای ببریم. به عنوان مثال درست است، روس‌ها به لحاظ تکنولوژیک ضعف‌های عمده‌ای دارند، شاید نتوان در پروژه‌های نظامی روی جنگ افزار‌های روسی حساب باز کنیم به‌خصوص در تکنولوژی و استفاده‌ از هواپیماهای روسی که جامعه ایران خاطرات بدی از هواپیمای ساخت روسیه دارد. نکته دوم اینکه روسیه گاهی در ارائه و در اختیار نهادن همین تکنولوژی نصفه و نیمه خود به ایران دچار خلف وعده شده و خوب عمل نکرده است و در شرایط مختلف مواضع و عملکردهای مناسبی در قبال ایران نداشته ‌است که نمونه‌ای از آن نیروگاه اتمی بوشهر و یا در بحث تحویل سیستم موشکی اس300 است که به خوبی عدم تعهد و پایبندی به قراردادها و مذاکراتش با تهران را نشان داده است. به همین علت وجود نگرانی و حس عدم اطمینان به روس‌ها همواره در جامعه ما وجود داشته که با توجه به سوابق آنها طبیعی جلوه می‌نماید. اما بحث این است که دایره سیاست خارجی ایران شرایط خاصی دارد و انتخاب شرکای سیاسی در سطح جهان برای ما با توجه به موارد خاصی صورت می‌گیرد. بنابراین در چنین شرایطی ناچار هستیم با توجه به شرایط موجود برنامه‌ریزی کنیم. از آنجا که فاصله روشنی با اروپا داریم، به نظر چاره‌ای جز چرخ به سمت چین و روسیه نداشته باشیم. اساسا کشورهای باقی مانده از بلوک شرق و خاصه روسیه، جذابیت و کشش لازم برای ارتباط صمیمانه و تنگاتنگ را ندارند و کشورهای مختلف تمایل چندانی برای ارتباطات ویژه با مسکو از خود بروز نمی‌دهند.

همزمان با سفر دکتر ولایتی به مسکو شاهد بودیم که نخست وزیر رژیم صهیونیستی به همراه وزیر خارجه این رژیم هم رایزنی‌های را با مقامات مسکو داشته‌اند. این رفت و آمدهای مداوم مقامات صهیونیستی به روسیه آیا می‌تواند تاثیری در روابط بین ایران و روسیه بگذارد و اساسا در این رابطه نخست وزیر رژیم اشغالگر قدس به دنبال چه چیزی است؟

به طور کلی دیپلماسی یعنی همین دیدارها و رایزنی‌ها. یکی از اهداف دیپلماسی تامین نظر کشورهای هدف در راستای منافع ملی هر کشور است. اکنون توپ در زمین روسیه است و انتخاب هم با آنهاست. در این شرایط هم ایران و هم رژیم صهیونیستی می‌خواهند که روسیه را به طرف خود جلب کنند تا در جهت منافع ملی آنها قدم بردارد. شاید همین موضوع نکته مثبتی برای روس‌ها باشد ولی در عمل ممکن است اتفاقات دیگری بیفتد. این سوال وجود دارد که اگر کرملین مجبور به انتخاب و اتخاذ یک تصمیم استراتژیک باشد، چگونه تصمیم خواهد گرفت؟ از طرف دیگر رابطه آمریکا و رژیم صهیونیستی موجب می‌شود که نگاه دیگر کشورها به آن تابعی از نگاه به آمریکا باشد.

بحثی هم روزنامه مطرح و فرامنطقه‌ای «الحیات» مطرح کرده ‌است، مبنی بر اینکه پوتین از بشاراسد علیه ایران ضمانت‌هایی گرفته است! و نکته دیگر اینکه قرار است طی روزهای آینده پوتین و ترامپ در هلسینکی فنلاند دیدار کنند که در این میان به گفته «الحیات» نتانیاهو نخست وزیر رژیم صهیونیستی به ترامپ پیام داده است که در سه مورد با پوتین تصمیمات قاطعی اتخاذ کنند که مورد اول آن به ایران مربوط می‌شود به موضوع رابطه ایران وسوریه. یعنی به نوعی پوتین در این رابطه با غرب و آمریکا دست به یک معامله و همکاری بزند تا نقش ایران را در سوریه پساجنگ کمرنگ کرده و حتی بی‌اثر نماید. تحلیل شما چیست؟

در این رابطه دو نکته را نباید فراموش کرد که اولا رابطه روسیه و آمریکا به این زودی‌ها رو به بهبود نخواهد رفت. این دو کشور اساسا رقیب هم هستند و اگر تحولی در روابط آنها حاصل بشود، بیشتر تاکتیکی خواهد بود حتی اگر این را بپذیریم که روس‌ها در انتخابات 2016 و روی کار آمدن ترامپ نقشی ایفا کرده‌اند. نکته مهم این است که حضور جمهوری اسلامی ایران در سوریه هیچ ارتباطی با روسیه نداشته و نخواهد داشت. این دولت قانونی سوریه بوده است که از ایران درخواست کرده وارد مناقشه خود با معارضان و تروریست‌ها بشود و هم اینکه اگر قرار باشد ایران در سوریه حضور نداشته باشد به تصمیم دولت بشار اسد مربوط می‌شود و کشور ثالثی در این مورد به‌خصوص نقشی ایفا نخواهد کرد.
 
لذا به نظر می‌آید که ممکن است در رابطه با خروج ایران از سوریه بین ترامپ و پوتین گفت‌وگوها و رایزنی‌هایی صورت پذیرد که این می‌تواند در بدو امر برای هر دو طرف خوشایند باشد ولی در عرصه عمل روابط کاخ سفید و کاخ کرملین به سمت حل مسائل استراتژیک و اساسی طرفین پیش نخواهد رفت و نه روس‌ها به سادگی قادرند از ایران بخواهند که نیروهایش را از سوریه خارج کند گو اینکه علی اکبر ولایتی در همین سفری که به مسکو داشت حضور ایران در سوریه را «صرفا مستشاری» قلمداد کرده بود. در نهایت مساله‌ای که ممکن است بین سران آمریکا و روسیه در رابطه با حضور ایران در سوریه مطرح شود این است که بحث عدم همکاری روس‌ها با ایران در این زمینه مطرح شود. روسیه امکان درخواست خروج کامل ایران از سوریه و یا تنها گذاشتن بشار اسد را نخواهد داشت. در هر صورت در عرصه دیپلماسی برگه‌هایی در دست کشورهاست که می‌توانند در شرایط مختلف و به اشکال متنوعی از آن بهره ببرند. ممکن است به طور موقت و یا به لحاظ تاکتیکی مسائلی در این زمینه مطرح شود اما در عرصه عمل چنین امکانی به سختی روی خواهد داد و جامه عمل پوشیدن بسیاری از مذاکرات و گفت‌وگو‌ها در عالم واقع کاری بسیار دشوار و ممتنع است.

آیا این احتمال وجود دارد که بشاراسد ناگهان تغییر موضع داده و به اردوگاه غرب بپیوندد و همچون کیم جونگ اون رهبر کره شمالی دچار تحول شده، از اتحاد و همکاری با جمهوری اسلامی ایران دست کشیده و با منافع و مواضع آمریکا همراه شود؟

اساسا کشورها امنیت واقعی خود را با امنیت مجازی خود معامله نمی‌کنند. باقی ماندن بشاراسد مدیون نیروهای مقاومت و شهدای مدافع حرم بوده است. روس‌ها در هوا بودند و از راه هوایی اقداماتی را در سوریه انجام می‌دادند ولی نیروهای مقاومت و مبارزین علیه تروریسم داعش در زمین و در خاک می‌جنگیدند. بنابراین تاثیرگذاری اصلی بر نیروهای مقاومت در روی زمین و رخ‌به‌رخ با تروریست‌ها داشته‌اند. اگر اسد تصمیم بگیرد که به اردوگاه غرب بپیوندد و ایران را از معادلات سوریه خارج نماید، ابتدا خودش و نظام سیاسی‌اش را قربانی خواهد کرد زیرا روسیه هیچگاه روی حضور بشاراسد در قدرت تاکید نداشته و قولی مبنی بر بقای «جمهوری سوریه» به شرط بقای اسد نداده است. لذا برای مسکو بحث نظام سیاسی دمشق و همچنین باقی ماندن روسیه و نیروهای کرملین در سوریه حایز اهمیت است. بنابراین اگر افرادی مثل بشاراسد بخواهند در قدرت باقی بمانند و بقای سیاسی داشته باشند هیچگاه نباید جانفشانی‌ها و رشادت‌های نیروی مقاومت و شهدای سرافراز مدافع حرم را فراموش کنند زیرا این عزیزان با اهدای خون خود محور مقاومت را در منطقه زنده و پویا نگه داشته‌اند.

منبع: آرمان/۲۵ تیر ۹۷
ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
نظر: