دیدارنیوز ـ رسول شکوهی: شاید امروز خیلی ساده به نظر برسد، اما ماجرا چیز سادهای نیست. میتوان خود را جای آن دانشجویان گذاشت. شاید اگر ما هم در آن دوران، دانشجوی انقلابی بودیم همین کار را میکردیم. برای آنکه نمیتوان و نباید منطق امروز را بر تحولات تاریخی بار کرد و مشغول تحلیل و قضاوت شد بهتر است که خودمان را جای دانشجویان آن دوره بگذاریم. دانشجویانی که خودشان را پیرو خط امام نامیدند.
فرض کنید دانشجوی حدودا ۲۲ سالهای هستید که در مبارزات سیاسی توانسته اید پیروز شوید و یک رژیم سیاسی را سرنگون کرده اید. در قلب تحولات یعنی دانشگاه هستید. دانشگاه تهران، صنعتی شریف که آن روزها عنوان آریامهر را داشت یا دانشگاه شهید بهشتی که به آن دانشگاه ملی میگفتند. جوانانی پرشور که با توجه به دیدگاههای خود، مبارزاتی را شروع کردند و توانستند با رهبری امام خمینی یک انقلاب را نهایی کنند. انقلاب؛ پدیده پیچیدهای است.
این دانشجویان دیدگاههای امام(ره) را خوانده بودند. با مرحوم شریعتی انس داشتند. انقلابی گری بخشی از زیست آنها بود و به این راحتیها از آنها جدا نمیشد. بدون تعارف پروپاگاندای چپ روی این افراد هم تاثیر گذاشته بود، ولی چون آنها دارای دیدگاههای اسلامی بوده و زاویهای جدی با مارکسیسم داشتند نمیتوانستند از آن مسیر پیش بروند و بعضا با جریاناتی که اهل این تفکر بودند به مشکلات جدی بر میخوردند.
فضای دانشگاهها در آن دوره نیز به شدت متاثر از فضای سیاسی کشور بود و گروههای فکری مختلف از چپ تا راست و از اسلامی و غیر اسلامی مشغول به فعالیت بودند. کلید واژههای مشترک اکثر جریانات هم آزادی، عدالت، جامعه بی طبقه، مبارزه با امپریالیسم و ... بود. این ایدهها در گفتمان انقلاب هم بود. هر کسی با هر نگاهی که برای انقلاب تلاش میکرد به دنبال این بود که چنین دیدگاههایی را عملی کند. هیچ گروهی را نمیتوان پیدا کرد که با این ایدهها مخالف بوده باشد. طبیعی است که در روش و راهبرد با هم اختلافات جدی داشته باشند، اما اکثر نیروهای انقلابی به دنبال این بودند که چنین ایدههایی را پیاده کنند.
با پیروزی انقلاب بسیاری بر این باور بودند که بخشی از این مطالبات عملی شد. انقلابیون توانسته بودند که با استبداد و دیکتاتوری مقابله کنند. آنها علیه فضای بسته حاکم قیام کرده بودند و توانسته بودند استبداد را سرنگون کنند. آنها با پیروزی در انقلاب ماجرای هزار فامیل را به انتها رسانده بودند و فساد ساختاری را از بین برده بودند. دانشجویان در کنار حاشیه نشینها که بخشی از نیروهای مهم در انقلاب بودند و زاییده دولت پهلوی محسوب میشدند دیگر آن تبعیضها را حس نمیکردند. تصور عدالت و برابری هم تا حدی حل شده بود.
میماند فقط مبارزه با استعمار و امپریالیسم. مسالهای که در تاریخ ایران ریشه دارد. شکافی تاریخی بین ایرانیان و نیروهای خارجی همواره وجود داشته است. بدون تعارف رد پای بیگانگان در اکثر تحولات تاریخی مخصوصا در تاریخ معاصر ایران به خوبی دیده میشود. تا دورهای انگلیس و روسیه و بعد از آن آمریکا. این ماجرا در دوره پهلوی دوم بیش از گذشته خود را نشان داد و انقلابیون بغض و کینه شدیدی نسبت به این کشور داشتند. کودتای ۲۸ مرداد با دخالت مستقیم دولت آمریکا صورت گرفت. آن زمان که دولت ملی مصدق را سرنگون کردند و یک دولت نظامی را سر کار آوردند و سرکوبهای گستردهای را ایجاد کردند. اوج نفرت ایرانیها از آمریکا در این دوره خودش را نشان میدهد. مصدق به خوبی توانسته بود سرمایه اجتماعی قابل قبولی را برای خود ایجاد کند و دست بیگانگان را از منابع ایران قطع کند. اما دولت آمریکا با هزینهای بسیار کم توانست دولت ملی مصدق را سرنگون کند و آنهایی که در آن دوره حضور داشتند و جوانانی که بعدها به صف انقلابیون پیوستند به هیچ وجه نتوانستند با دخالتهای آمریکا در ایران کنار بیایند.
فضای ضد آمریکایی برای دانشجویان بیشتر از دیگر اقشار بود، چون چهار ماه بعد از کودتا در جریان سفر ریچارد نیکسون معاون وقت رئیس جمهور آمریکا به ایران سه دانشجوی معترض در داخل دانشگاه تهران به شهادت رسیدند. بعدها ماجرای کاپیتولاسیون هم این وضعیت را تشدید کرد. این حس که آمریکاییها از ایرانیها برتر هستند و ایرانیها باید به آنها خدمات بدهند و آنها مواهب کشور را غارت میکنند در بین افکار عمومی وجود داشت. همچنین دخالتهای گسترده آمریکا در شئون حکومت پهلوی نیز بسیار مشخص است. جابجایی نخست وزیرها و دخالت آمریکا در انتصاباتی از این دست جزو مسائلی است که بارها از جانب سران حکومت پهلوی و در خاطرات آنها قابل مشاهده است.
در چنین فضایی انقلاب اسلامی پیروز شد. به صورت کلی میتوان گفت که فضای ضد آمریکایی به یک پارادایم تبدیل شده بود و آن هم سه عامل داشت: جهان دوقطبی و جنگ سرد، جنبشهای آزادی بخش در سطح جهان، پروپاگاندای چپ روسی علیه آمریکا. همانطور که گفته شد عملکرد آمریکا در مواردی مانند کودتای ۲۸ مرداد این فضا را تشدید میکرد. در ایران نیز به صورت ویژه فضای ضد آمریکایی وجود داشت و انقلاب اسلامی آن را تشدید کرد.
در چنین شرایطی، انقلاب پیروز میشود و تجربه کودتا هم در حافظه تاریخی ملت و مخصوصا دانشجویان وجود دارد. ترس از اینکه انقلاب هم به مانند دولت مصدق با دخالت خارجی دچار یک کودتا شود با انقلابیها بوده است. طرفداران حمله به سفارت آمریکا توسط دانشجویان به این نکته تاکید دارند که برای فهم بهتر اقدام دانشجویان باید این نکات را مد نظر قرار داد و نمیتوان بدون توجه به این مسائل، اتفاق مذکور را تحلیل کرد.
موافقان حمله به سفارت آمریکا به این نکته اشاره میکنند که چند روز پس از پیروزی انقلاب اسلامی، گروهی چپ گرا و مسلح که احتمالا از سازمان چریکهای فدایی خلق بودند به سفارت آمریکا در تهران حمله میکنند که با عدم تایید این اقدام از جانب امام و اقدام به موقع ابراهیم یزدی و کمیته انقلاب ماجرا ختم شد. آنها میگویند که انقلابیون با اینکه این ایده همواره در افکار عمومی مطرح میشد که بعد از شاه نوبت آمریکا است اما تا جایی که آمریکا مشکلاتی را برای انقلاب به وجود نیاورده بود، کاری نکردند.
آنها به این نکته اشاره میکنند که در اکثر نا آرامیهای ماههای اول انقلاب، رد پای دخالت خارجی دیده میشود. شکافهای قومی در برخی نقاط مانند کردستان و ترکمن صحرا و ... باعث برخی نا آرامیها شده بود که دخالت خارجی در آنها دیده میشد. سفر شاه به آمریکا و پذیرفتن او از سوی دولت آمریکا و باقی تحرکات این دولت در ایران باعث شد که اعتراضات به سفارت آمریکا در ایران بالا بگیرد. یکم آبان ۵۸ تجمع گستردهای در مقابل سفارت آمریکا در تهران شکل گرفت.
موافقان حمله به سفارت آمریکا میگویند که پازل دعوای تاریخی بین دو کشور با این اقدامات تکمیل شد و دیگر این اتفاق واکنشی طبیعی به اقدامات دولت آمریکا بود. آنها بر این باور هستند که دیر یا زود این اتفاق میافتاد و اگر دانشجویان این کار را نمیکردند گروهی دیگر دست به این اقدام میزدند. ابراهیم اصغرزاده نفر اول و مبتکر این جریان بارها در اظهار نظراتی به این نکته تاکید کرد که در چنین شرایطی گروههای دانشجویی به این جمع بندی رسیدند که در یک اقدام اعتراضی باید پیام خود را به جهان برسانند، اما اینکه در ادامه، حمایتهای عجیب مردمی و گروههای سیاسی از این جریان صورت گرفت و امام خمینی(ره) نیز از این اقدام دانشجویان حمایت کرد باعث شد که پیش بینیهای آنها تغییر کند و به تعبیری کار از دست دانشجویان خارج شد.
طرفداران این اقدام بر این باورند که به هر صورت باید جلوی اقدامات مداخله جویانه آمریکا در ایران گرفته میشد و اگر این اقدام صورت نمیگرفت شاید با کودتایی علیه انقلاب روبرو میشدیم. این گروه بر این باورند که حمله به سفارت در چهارچوب یک حرکت مردمی و اعتراضی، اقدامی لازم بود ولی حاکمیتی شدن آن و ادامه دار شدنش و پیش رفتن فضا با محوریت گروگانها کار را از دست دانشجویان خارج کرد.