برخورد سلبی و انهدامی با کولبران جواب نمی‌دهد(گفت‌وگو با کمال اطهاری، پژوهشگر اقتصاد توسعه)

کمال اطهاری معتقد است: کولبری، دستفروشی و پدیده‌هایی از این دست، آسیب اجتماعی نیستند بلکه محصول آسیب‌های نهادی هستند و فقط با اصلاح نهادها، از صحنه اقتصاد زدوده می‌شوند.

کد خبر: ۳۵۷۱
۱۲:۰۴ - ۰۲ تير ۱۳۹۷
دیدارنیوز ـ بسته شدن مرزهای کولبری در غرب کشور و تاکید بر لزوم مبارزه با قاچاق از طریق سد کردن معاش حداقلیِ مردم کم‌درآمدِ استان‌های غربی، اعتراضاتی را در شهرهای مرزی در پی داشته‌است. روزهای پیاپی مغازه‌داران بانه‌ای و مریوانی، کرکره‌ها را پایین کشیدند و به برخوردهای سلبی اعتراض کردند. نمایندگان مردم کردنشین در مجلس نیز از دولت درخواست کردند که رویکرد خود را تغییر دهد و با کولبری برخورد سلبی و قهری نداشته باشد؛ البته در روزهای گذشته، نشانه‌هایی از تغییرات ساختاری مشاهده شد و آیین‌نامه هیات دولت تحت عنوانِ «نحوه‌ی واردات توسط کولبران»، نهم خرداد ماه، به استانداری‌ها ابلاغ شد که براساس آن «بازارچه‌های غیررسمی موقت» به رسمیت شناخته شده تا از این پس کولبران در نواحی مرزی بتوانند از تخفیفات گمرکی البته با اعمال شرایط و محدودیت‌ها، بهره‌مند شوند؛ با این‌وجود به نظر نمی‌رسد نگاه کلی دولت به پدیده کولبری تغییر کرده باشد.

کمال اطهاری (پژوهشگر اقتصاد توسعه) با تاکید بر کژکارکردی‌های سیاست‌های کلان اقتصادی، راه‌حل را در اصلاح و تغییرات نهادیِ مبتنی بر دانش می‌داند و معتقد است انحصارطلبان به خاطر منافعی که در حفظ شرایط موجود دارند، نمی‌خواهند توسعه به مفهوم امروزی آن در جامعه فراگیر شود.

بسته شدن مرزهای کولبری در غرب کشور و به موازات آن، ممنوعیت «ته‌لنجی» در استان‌های جنوبی برای  مبارزه با قاچاق و قاچاقچی، راه معاش حداقلی مردم مناطق مرزی را سد کرده‌ است. شما این رویکرد را چطور تحلیل می‌کنید؟ خانواده‌های بزرگی در روستاهای بوکان یا مثلاً مریوان هستند که همه مردان خانواده فقط از طریق کولبری روزگار می‌گذرانند که فرصتِ امرار معاش از آنها گرفته شده و هیچ فرصت جایگزینی هم وجود ندارد؛  کسانی هستند که می‌گویند خودم، پدرم و برادرانم همه از راه کولبری، نان درمی‌آوردیم. ارزیابی شما از این تصمیم چیست؟

موضوعاتی مانند «کولبری» یا «ته‌لنجی»، از وجوه بسیاری  مثل اسکان غیررسمی یا دستفروشی هستند. اینها به نوعی در حیطه اقتصاد غیررسمی قرار می‌گیرند و در مقابل آن سیستمِ نهادها و قوانینی قرار می‌گیرند که به صورت رسمی، استقرار یافته‌اند؛ اما این پدیده‌های غیررسمی، نشان‌دهنده‌ی ناکارآمدیِ سیستم نهادی و سیاست‌گذاری‌های دولت‌ها هستند و همانطوری که نمی‌توان با دستفروشان برخورد سلبی کرد یا آنها را از صحنه‌ی اقتصاد محو کرد یا نمی‌شود با ساکنانِ سکونت‌گاه‌های غیررسمی مقابله کرد، نمی‌توان با کولبری یا ته‌لنجی برخورد سلبی و در واقع «انهدامی» کرد. برخوردهای دولت، انهدامی‌ست؛ در واقع به جای انهدام، باید آن نهادهایی را که موجبِ یک همچین جریاناتی در اقتصاد ایران شده‌اند، اصلاح کرد؛ بعد از اصلاح، این نهادها به صورتِ خود به خود از بین می‌روند. در همه جوامع هم همینطور است؛ ممکن است بعد از اصلاح نهادها، یک بخش کوچکی باقی بمانند که آنها جزو آسیب‌های اجتماعی محسوب می‌شوند اما الان، در حال حاضر این پدیده‌ها،  آسیبِ کژکارکردی هستند. از یکسو، نهادهای ناقصِ اقتصادی و اجتماعی باعث بروز این پدیده‌ها شده‌اند و از سوی دیگر، «انحصارطلبی» در حوزه‌های اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی، مانع از بالندگیِ دانش و مانع بلوغ و تکاملِ نهادی در ایران شده‌است. انحصارطلبان رانت خود را از عدم توسعه در ایران می برند؛ چراکه اگر توسعه شکل بگیرد، کسانی که شایستگی دارند و تلاش کافی می کنند، می‌توانند از مازاد اقتصادی بهره‌مند شوند. گلوگاهِ مازاد اقتصادی که اساساً پول نقد هست را انحصارطلبان گرفته‌اند و از آن طرف هم مانع رشد اقتصاد مولد می‌شوند؛ از سوی دیگر هم با برقراری انحصارگرایی در حوزه‌های دانشگاهی و احزاب، مانع از بالندگی دانش می‌شوند. الان جهان وارد «اقتصاد دانش» شده و دانش عامل اصلی توسعه به شمار می‌رود، همانطور که در عصر صنعتی شدن «ماشین آلات» عامل اصلی توسعه به شمار می‌رفت.
 
بالندگی دانش به گشایش فضای فرهنگی و سیاسی وابسته است و بدین ترتیب، مانعِ اصلیِ توسعه در ایران و باعث اصلیِ اسکان غیررسمی، کولبری و دستفروشی، انحصارطلبان هستند که مانع از توسعه‌ی همه‌جانبه‌ی ایران شده‌اند و باعث شده‌اند که تحریم‌ها بر ایران موثر بیفتد چراکه جامعه‌ای که در حال بالندگی اقتصادی باشد، حتی اگر مثل چین و ویتنام، مخالف ایدئولوژیک آمریکا باشد و با آن کشور جنگیده باشد، تحریم در آن موثر نخواهد بود، جامعه‌ی بالنده، روئین‌تن است ولی جامعه‌ای که این مختصات را دارا نباشد، با تحریم به لرزه می‌افتد. شما دیدید که اندکی تحریم، نرخ ارز را به چه روزی انداخت و بازهم متاسفانه همان سیاست‌هایی دنبال می‌شود که به‌جای آن که به ریشه‌یابی مشکلات بپردازد، می‌آید سیاست‌های غیرریشه‌ای را در پیش می‌گیرد؛ مثلاً دستفروشی را «قلع و قمع» می‌کند تا صاحب مغازه سودشان کم نشود.

یعنی فقط صورت مساله را پاک می‌کند؟

بله؛ فقط در پی پاک کردنِ صورت مساله است. دولت باید از این نوع برخوردها دست بکشد. آن اراده کافی و دانش کافی را نشان بدهد و خود این اراده و دانشِ کافی، تحریم‌ها را کم‌اثر می کند و مردم را متحد می‌کند چراکه آن طرف به راستی دیوانه‌وار عمل می‌کند. در عمل ثابت شده که مردم آنقدر هوشمند هستند که اگر با آنها «شفاف» صحبت شود، برای فداکاری آماده‌اند. همین مردم فکر می‌کنید در انقلاب به چه دلیل دنبال رهبری‌ای بودند که بتواند «استقلال» را به ارمغان بیاورد؛ این چیز کمی نیست. خیلی از ملت‌ها این را نمی‌خواهند؛ طالب این استقلال نیستند؛ این آرمان را ندارند. بنابراین نباید جامعه را از اهداف توسعه‌ای و از آینده ناامید کرد.

پس به اعتقاد شما، کولبری در استان‌های غربی، یک «ضرورت» است و آن را نمی توان یک آسیب اجتماعی به شمار آورد.

بله؛ کولبری یک آسیبِ نهادی است؛ آسیبِ اجتماعی نیست و کولبران دارند با اتخاذ این شیوه‌ی زیستی، کم‌کاری‌های دولت را جبران می‌کنند. دولت نتوانسته در برنامه‌های توسعه، برنامه‌ای که معیشت حداقلیِ مردم مرزنشین را فراهم سازد، پیاده بکند و این مردم خودشان به برنامه‌ریزیِ معیشتی اقدام کرده‌اند و اتفاقاً کولبری از بسیاری جهات در موقعیت کنونی، مفید است چراکه مردم کم‌درآمد می‌توانند حوایج زندگی خود را نه با ارز گران که با قیمت مناسب و ارزان به دست بیاورند و در این شرایط تحریم، این راه برای مردمِ کم‌درآمد که اکثریت جامعه هستند، مفید است. دولت باید برود سراغِ اینکه ضعف‌های نهادی خود را برطرف کند؛ هم و غم خود را باید روی این بگذارد که کیفیت کالای ایرانی را بالا ببرد؛ این کیفیت بالا که با توسعه‌ی «دانش» ممکن است، با توسعه‌ی بخش مولد اقتصاد، ممکن است، باید در صدر اولویت‌ها قرار بگیرد؛ دولت این کار را نمی‌کند ولی در عوض مثلاً تحت فشار انحصارطلبان می‌آید وام‌های ارزان را به «خواصی» می‌دهد که برای خودشان، اسامی عجیب غریب هم برگزیده‌اند؛ برای مثال بساز و بفروش هستند اما اسم خودشان را گذاشته‌اند «توسعه‌گر»؛ دولت به اینها، وامِ ارزانِ چهاردرصدی می‌دهد اما بخش اساسی اقتصاد که بخشِ صنعت است، مغفول مانده؛ سیستم بانکی اصلاً به این بخشِ اساسی وام نمی‌دهد؛ اگر سیستم بانکی به صنعت وام ارزان بدهد، بخشِ مولدِ اقتصاد به حرکت می‌افتد و می‌تواند کالایِ قابل رقابت تولید کند. از لحاظ نهادی، دچار این مشکل هستیم که شرکت‌های دانش-بنیان چون نظام نهادی ایران ناقص است و به اقتصادِ دانش مجهز نیست، کارکرد ندارند.
 
اصطلاحی به نام «لباس فضایی ایران» داریم؛ شهرک‌های علمی مثل لباس فضایی هستند، افراد و دانشمندان تا از آن خارج می‌شوند به این خاطر که محیط بیرون آماده نیست، از پا می‌آفتند و در نهایت، مجبور به مهاجرت می‌شوند. باید این محیط اصلاح شود تا فرار مغزها که نتیجه سیاست‌های انحصارطلبانه‌ی جناح انحصاری و سیاست‌های ناقص دولت برای توسعه‌ی اقتصاد دانش است، رخ ندهد. خُب طبیعی‌ست که اگر این ساماندهی‌ها انجام شود، جماعت خودبه‌خود حول این محور جمع می‌شوند و ارتزاق می‌کنند؛ مگر کولبری یا دستفروشی کار آسانی است که اگر شرایط جایگزین آماده باشد، کسی التفات نکند و باز هم  با رغبت سراغ این دست مشاغل برود؟ همان «اجباری» که در اسکان غیررسمی هست، در کولبری هم هست؛ طرف بدون آب و برق و خدمات اولیه در یک تلاش ده یا بیست ساله، صاحب خدمات شهری حداقلی می‌شود؛ اینها را نمی‌شود قلع و قمع کرد؛ نمی‌شود انهدامی برخورد کرد؛ انهدامی برخورد کردن، تیشه به ریشه‌ی خود زدن است.

این برخوردهای انهدامی در مناطقی که در دهه‌های گذشته، درگیرِ تبعیض جغرافیایی گسترده بوده‌اند و از امتیازات بسیار کمتری بهره‌مند شده‌اند، آیا خودش راهی برای گسترشِ فقر، تبعیض و آسیب‌های اجتماعی نیست؛ آیا این برخوردها خودشان «فقرزا» نیستند؟

 ببینید وقتی که نهادها ناقص باشد و دولت‌ها در پی اصلاحِ این نواقص برنیایند، مسلماً جامعه در معرض خطر قرار می‌گیرد. اتحاد جماهیر شوروی بدون هیچ حمله‌ی خارجی از درون و با سرعت بسیار عجیبی فروپاشید؛ آن بلوکی که مقابل آلمان نازی تاب آورده بود، به سرعت فروپاشید. چرا این اتفاق افتاد؛ فقط به این دلیل که «اصلاحات نهادی» را دیر و با تاٌنی بسیار آغاز کرد و این اصلاحات را اصلاً «جدی» نگرفت و به جای این، به عملیات انهدامی در پیرامون خود و حملاتی از این دست، دست زد. ما باید از تاریخ درس بگیریم؛ توقف کولبری حتی به صورت موقت و برخورد با آنها، به نظر مسائل کوچکی‌ست اما عواقب بسیار وخیمی دارد چون نشان‌دهنده این است که آن اراده سنجیده و دانش توسعه در ایران پرورده نشده و همین هم باعث می شود که خارجی‌ها جرات تحریم پیدا بکنند؛ اگر اراده کافی برای حرکت رو به جلو وجود داشت، مسلم بدانید که برای تحریم به این ترتیب عمل نمی‌کردند.

مثالش پهلوانی‌ست که اختیار و قدرت از دست داده و میان کوچه و خیابان، تلو تلو می‌خورد و بی‌حواس است؛ در این شرایط، حتی بچه‌ها هم به او سنگ می‌اندازند؛ با اینکه پهلوان بوده یک زمانی؛ اما امروز همه به او سنگ می‌اندازند.

بازهم می‌گویم؛ یک عامل، نبودِ دانش کافی و وجودِ «خودداناپنداری» در دولت است و عامل دیگر هم، جناح انحصارطلب است که مانع پیشرفت است. این دوعامل روی‌هم، مانع توسعه است. اگر این عوامل رفع شود، هم جامعه آرامش پیدا می‌کند و هم یک کشور کوچک جرات نمی کند در بازار ارز دخالت کند و ما هم از ترسِ قطع واردات نتوانیم حرفی بزنیم. دولت باید بداند سیاست‌هایی که فقط راه‌های فرارِ کوتاه‌مدت است، جواب نمی‌دهد؛ به طور شتابزده آمدند «مسکن مهر» را ایجاد کردند و یا باز به صورت شتاب‌زنده آمدند خیلی‌ها را از شمول قانون کار خارج کردند. این سیاست‌های شتاب‌زده نشان‌دهنده‌ی عدم تعادل در سیاست‌گذاری‌ست. وقتی دولتی تعادل ندارد و نهادهایش را اصلاح نمی‌کند، راحت مورد هجمه قرار می‌گیرد.

منبع: ایلنا/ نسرین هزاره مقدم/۲ تیر ۹۷
ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
نظر: