"دیدارنیوز" پای صحبت کارگران روزمزد نشسته است؛

قیمت حمل بار گرانی‌ها چند؟!

با افزایش قیمت اقلام خوراکی، مسکن، پوشاک، بهداشت و دیگر موارد مرتبط با زندگی روزمره، این روز‌ها تأمین معاش برای همه مردم به ویژه برای کارگران بسیار سخت شده است؛ اما این شرایط برای کارگران روزمزد که هیچ قانونی برایشان وجود ندارد دشوارتر است. این کارگران بدون داشتن کمترین پشتوانه مجبورند برای کسب درآمد حلال کار کنند. در شرایطی که رکود در بازار حاکم می‌شود امنیت شغلی آن‌ها به شدت تهدید می‌شود، تا جایی که برخی از آن‌ها قادر به تأمین احتیاجات زندگی روزمره خود نیستند.

کد خبر: ۲۸۶۶۵
۰۹:۲۳ - ۱۲ تير ۱۳۹۸

دیدارنیوز ـ پرستو بهرامی‌راد: بدن‎های عضلانی و قوی دارند و بیشترشان آفتاب سوخته شده‌اند. هر روز صبح در میدان قدس، جمع می‌شوند و هر کسی که به کارگر روزمزد نیاز دارد سراغ ناصر که جمع کننده این کارگران در این منطقه است می‎رود. ناصر از هر کارگر روزمزد که در منطقه‌اش می‌ایستد روزانه ۵ هزار تومان می‎گیرد. بیشتر افرادی که برای کارگر روزمزد به ناصر مراجعه می‌کنند برای باغبانی، اسباب‌کشی، تمیزی خانه و... است و مزد هر کار روزی ۱۰۰ هزار تومان است.

 

کارگر به کسی گفته می‌شود که تحت هر عنوان در مقابل دریافت حق‌السعی به درخواست کارفرما کار می‌کند. کلمه کارگران روزمزد در هیچ کجای قانون کار نیامده است اما این موضوع به معنی این نیست که این کارگران هیچ حق و حقوق قانونی ندارند.

 

با افزایش قیمت اقلام خوراکی، مسکن، پوشاک، بهداشت و دیگر موارد مرتبط با زندگی روزمره، این روزها تأمین معاش برای همه مردم به ویژه برای کارگران بسیار سخت شده است؛ اما این شرایط برای کارگران روزمزد که هیچ قانونی برایشان وجود ندارد دشوارتر است. این کارگران بدون داشتن کمترین پشتوانه مجبورند برای کسب درآمد حلال کار کنند. در شرایطی که رکود در بازار حاکم می‌شود امنیت شغلی آنها به شدت تهدید می‌شود، تا جایی که برخی از آنها قادر به تأمین احتیاجات زندگی روزمره خود نیستند.

 

شرایط سخت اقتصادی امروز، اولین قشر از جامعه را که بیش از پیش به دام نابودی می‎کشد کارگران هستند. برای درک بهتر شرایط کارگران روزمزد، دیدارنیوز به سراغ این مردان ساکت اما قوی رفته و با آنها به گفت‎وگو پرداخته است.

 

سکوت اول: پدر پیر شده روزگار

 

موهایش یک دست سفید است و با سری پایین کناری ایستاده است. ناصر به پسر جوانی که کنارش روی زمین نشسته اشاره می‎کند و می‎گوید: «پسرش فقط ۱۷ سال دارد و هر روز ساعت ۶ صبح اینجا هستند و بیشتر برای باربری می‌روند». پسر خجالتی است و سخت حرف می‌زند، ولی پدر می‎گوید: «متولد ۱۳۵۷ هستم. جنوب کشاورزی می‎کردم. ورشکست شدم و دیدم نمی‎توانم در شهر خودم کارگری کنم و ۶ ماه پیش به تهران آمدم. سمت دروازه غار خانه گرفته‌ام که بیشتر روز‌ها در کوچه و کنار پیاده‎رو معتاد‌ها نشسته‎اند و مواد می‌کشند. از ۴ صبح که از خانه بیرون می‎زنم این پسر را با خودم می‎آورم تا شب پیش خودم باشد تا معتادش نکنند. جز هوشنگ، دو دختر دیگر هم دارم که آن‌ها هم حق ندارند سرشان را از در خانه خارج کنند.». تصمیم دارد کمی پول جمع کند و خانه را به محله بهتری منتقل کند. او در ادامه می‎گوید: «روزگار پیرم کرد. هر روز فقط ۱۰۰ هزار تومان دستمزد می‌گیریم. با سیب‎زمینی کیلویی ۵ هزارتومان چگونه روزگار را بگذرانیم». صدایش می‎لرزد...

 

سکوت دوم: هوشنگ ۱۷ ساله


«مادرم گفته است که هر خانه‎ای می‎روید اگر یخچال و گاز داشتند که نمی‎خواستند با خودتان بیاورید. چون از جنوب که آمدیم مجبور شدیم همه وسایل را برای پرداخت طلب بفروشیم». هوشنگ تا کلاس هشتم درس خوانده است و در ادامه می‎گوید: «برای اینکه بابام کمتر کار کند بیشتر بار‌ها را خودم جا به جا می‎کنم. پدرم کمرش مشکل دارد و نمی‌خواهم بیشتر از این آسیب ببیند». هوشنگ از اینکه برای اسباب‎کشی به خانه‎های بالاشهری برود بسیار لذت می‌برد و در این مورد می‎گوید: «در این خانه‎ها غذای خوب می‌دهند و از اینکه وسایل آدم‎های ثروتمند را ببینم خوشم می‎آید. اکثراً هم با کارگر، خوب رفتار می‎کنند». هوشنگ لباس‎های تمیز و خوبی پوشیده است و چند بار میان کلامش می‎گوید که خودشان هم در جنوب، خانه بزرگ و ماشین داشتند و لباس‎های گرانی که می‎پوشد از آن دوران باقی مانده است...

سکوت سوم: خلافکاری که کارگر شده است


مرتضی یک بار تا پای اعدام رفته است و بعد از آن، خلافکاری را کنار گذاشته و کارگری می‌کند. او می‎گوید: «بعد از آزادی از زندان، هیچ کاری نتوانستم پیدا کنم و به طور اتفاقی با ناصر آشنا شدم و تصمیم گرفتم کارگری کنم و خرج زندگی را در بیاورم». مرتضی یک دختر ۷ ساله دارد و با اخم می‎گوید: «اوضاع خوب بود، اما در یک سال اخیر، زندگی هر روز سخت تر می‎شود. از اجاره خانه تا تهیه مواد غذایی دو برابر شده است». او از همسایه‎ای می‎گوید که نتوانسته اجاره خانه بدهد و مجبور به چادر زدن در اطراف تهران شده است و این موضوع یکی از ترس‎های مرتضی است. او می‎گوید: «اگر به آن مرحله برسم دوباره خلاف خواهم کرد» ...

 

سکوت چهارم: کارگر دانشجو

 

علی دانشجوی حسابداری است و برای تامین معاش خود کارگری می‎کند. او می‎گوید: «هر کجا گشتم کار پاره وقت پیدا نکردم و برای تامین خرج گذران زندگی کارگری می‌کنم». علی از بیمه می‎گوید و بسیار نگران است که آسیبی ببیند و درآمدی هم ندارد. می‎گوید: «کارگر روزمزد بیمه ندارد و اگر آسیبی ببینی دیگر همین منبع درآمد را هم نداری. من نیمی از خرج مادرم در شهرستان را هم می‌‎دهم و نگران همین آب باریکه‎ای هستم که دارم». علی معتقد است با موج گرانی‎ها درخواست کارگر روزمزد هم کمتر شده و مشکلات قشر کارگر بیشتر شده است...

 

کارگران روزمزد، از نظر اقتصادی در زمره اقشار ضعیف جامعه محسوب می شوند که این روزها سخت‎تر از قبل، گذران زندگی می کنند. عدم پوشش بیمه و امکانات شغلی برای کارگران روزمزد و سختی کار، این قشر از جامعه را در تنگنای بیشتری قرار داده است. چه زمانی قرار است فکری برای کارگران روزمزد بشود؟ آیا زمان پوشش بیمه آنان فرا نرسیده است؟

 

ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
نظر: