همیشه در تاریخ اجتماعی – اقتصادی ایران شغلهایی وجود داشتهاند که در تعریفهای رسمی و دانشگاهی از «شغل» جای نمیگیرند. این مشاغل نه کالایی تولید میکنند و نه خدماتی رسمی، استاندارد و شناختهشده ارائه میکنند. این مشاغل در زمره مشاغل شناختهشده در یک اقتصاد منطقی و قاعدهمند قرار ندارند و نظارتی هم از سوی دولت و نهادهای دولتی بر این مشاغل صورت نمیگیرد.
دیدارنیوز ـ جعفر شهری در کتاب «طهران قدیم» نمونههای بسیاری از این شغلها ذکر کرده است؛ از شغلهایی مانند حلوافروشی (فروختن حلوا در ازای گرفتن لباس و اثاثیه کهنه ) و جارچی گرفته تا شغلهایی مانند گدایی، چپوچی، باجگیری و... بهعنوان مثال وی در شرح شغل جارچی مینویسد: «بازار پالاندوزها پاتوق جارچیها بود که هرکس احتیاجی به آنها داشت به این بازار رجوع مینمود و ترتیب کارشان هم که غالبا جار حیوان گمشده میزدند. چنین بود که اجرتی روزانه، یا نصف اول و نصف با قول انعامی در آخر، با نشانی و علائم حیوان یا انسان یا هر چیز گمشده گرفته به راه میافتادند و با صدای بلند جریان را اعلام میکردند تا گمشده پیدا شده یا ناامیدشده دست بکشند.»
اما در این میان بعضی از این مشاغل هم بیشتر به بزهکاریهای اجتماعی شباهت داشتند تا فعالیتهای اقتصادی. جعفر شهری در توضیح شیوه باجبگیری مینویسد: «دسته باجبگیرها، دهانه میدان را گرفته از هر ورود و خروج بار چیزی به عنوان «زیره چوبی»که معلوم نبود مآخذش چه بود، یا «باج میدان» میگرفتند و وای به حال بیچارهای که از آن نکول کرده، اعتراض نماید و اینجا بود که تا دیگر مرتبه چون وچرا نداشته، هم خود آشنا به وظیفه شده و عبرت دیگر زباندرازها بشود. چنان بزیر چوب و مشت و لگد و سیلیاش میانداختند که راه آبادی و خانهاش را فراموش بکند. غیر از تاراج و ربودن بار و بنه و خر و یابو و شتری که آورده بود، که در یک چشمبههمزدن اثرشان محو شده بود که گویا اسم زیر چوبی بر سر این شغل از همین زیرچوب افتادنهای زیر بار نروها اخذ شده بود.»
توقفی طولانی
اما اگر در آن روزگاران، در غیاب دانشگاه، چنین مشاغلی وجود داشته است، امروزه در حضور دانشگاه نهتنها هنوز چنین شغلهایی هنوز رواج دارند بلکه به تنوع آن نیز افزوده شده است و تراژیکتر آنکه نیروی انسانی دانشگاه رفته سر از این مشاغل درمیآورند.مهتاب فارغالتحصیل گرافیک است و تراکت پخش میکند. او قصد دارد تا زمانی که شغلی مطلوب و مرتبط با رشته تحصیلیاش پیدا کند با این شغل تامین معاش کند. او میگوید: «تراکت پخشکردن انواع مختلفی دارد. یک نوع این است که نقشه شهر را به تراکتپخشکنها میدهند و هر دفعه جایی را مشخص میکنند که روی دیوارهای آن منطقه تراکت بچسبانند. اما بزرگترین مشکل این است که روی خیلی دیوارها نوشتهاند که «چسباندن آگهی پیگرد قانونی دارد.» نوع دوم که زحمت بیشتری دارد این است که تراکتپخشکنها باید هر بار در یک منطقه معین راه بروند و تراکتها را به دست عابران بدهند. معمولا کارفرماها، نقاطی را مشخص میکنند که بتوانند از طریق دوربینهای مداربسته مغازههای آن اطراف، تراکتپخشکنها را چک کنند و ببینند که کارشان را چطور انجام میدهند؟ این از نوع اول سختتر است چون باید ساعتهای زیادی راه رفت و تراکتها را دست مردم داد. این تراکتپخشکنها همیشه پاهایشان پر از تاول است.» البته مهتاب نوع دیگری هم از تراکت پخشکردن تجربه کرده است: «چشمهایم را عمل کرده بودم و نمیتوانستم تا مدتی از خانه بیرون بیایم. به همین خاطر یک کار خانگی با دو دانشجوی دیگر گرفتیم. کار به این شکل بود که به ما گونیهای 50 کیلویی پاکت را تحویل میدادند تا ما آگهیها را داخل پاکتها بگذاریم. یک هفته انجام این کار طول میکشید. دستمزد آن هم 50 هزار تومان بود که بین ما سهنفر تقسیم میشد. در کل خیلی سخت پول میدهند. مدام ایراد و بهانه میگیرند یا این هفته و آن هفته میکنند. من که همیشه با دعوا دستمزدم را گرفتم.»در طول روز از کنار تراکتپخشکنهای بسیاری با بیتفاوتی رد میشویم. وقتی هم که با سماجت سر راهمان قرار میگیرند، راهمان را کج میکنیم تا در سرعت روزمرگیمان توقفی نیندازند اما در واقع در عمق عجلههای ما، توقف طولانیمدت منابع انسانی است که در صفهای طویل انتظار برای اشتغال ایستادهاند . اگر بایستیم و اندکی به حال آنها تامل کنیم نیروی انسانی تازهنفسی را خواهیم دید که عابران عجول، جوانی و عمر مفید کاراییشان را همراه کاغذها دور میاندازند بدون اینکه کسی پیدا شود تا محتوای کاغذها یا محتوای استعداد و خلاقیت آنها را بخواند. ظرفیتها وتواناییهای بالقوه تراکتپخشکنها مانند کاغذها مچاله میشود و شبیه دستمزدهایشان از حافظه جامعه فراموش میشوند. دکتر عبدا... باقری جامعهشناس و استاد دانشگاه درباره معضلات اجتماعی جامعهای که ظرفیت نیروی انسانی تحصیلکردهاش جذب مشاغل کاذب میشود، معتقد است: «چنین جامعهای مرگ تدریجی کار ـ مولد (اشتعال تولیدزا) و توسعه پایدار را رقم میزند. ظرفیت نیروی انسانی تحصیلکرده بهخصوص جوانان فارعالتحصیل دانشگاهی، موتور محرکه یک جامعه پویا است. توقف این جریان آشنا با تخصص و دانش که دارای ذوق و شوق و انگیزه همراه با پشتوانه علمی هم است بهتدریج نهتنها موجب پیامدهای منفی در زمینه فردی و اجتماعی مانند سرخوردگی و ناامیدی میشود بلکه آشکارا در کاهش تمایلات نسل آماده به ورود به دانشگاه جهت افزایش دانش آکادمیک و تحصیلات تخصصی تاثیر میگذارد.» وی همچنین میافزاید: « انحراف از ارزشهای واقعی به سمت ارزشهای ابزاری -کالایی موجب میشود که فرد از هر طریقی سعی در تامین هزینههای زندگی داشته باشد. اینها همه، هم در میانمدت و هم در درازمدت موجب حذف استعدادهای کشور از چرخه نوسازی، تولید و در نتیجه ارتقای فرهنگ کار ـ مولد میشود که احساس تعلق نداشتن در ساختار جامعه را هم در ذهن نیروی انسانی به وجود خواهد آورد.»در واقع تراکتپخشکنها سرنوشتشان شباهت عجیبی به آن درختهایی دارد که بهخاطر تبدیلشدن به آگهی تبلیغاتی میمیرند، چون هر دو گروه میدانند که عمر مفید آنها بابت چیزی از بین میرود که همه از چاپگر گرفته تا شرکتهای تبلیغاتی، عرضهکننده و دریافتکننده حتی زحمت نگاهکردن هم به آنها نمیدهند. تراکتپخشکنهایی که سر چهارراهها ایستادهاند مانند همان درختان ایستاده میمیرند در حالی که اگر شرایط اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و... مهیا باشد هر دو گروه ظرفیتهای به مراتب بهتری برای ابراز وجود دارند.
رشد بیحاصلی
اما همه شغلهای کاذب مانند تراکت پخشکردن، آنقدر هم سخت و کمدرآمد نیست، شهرام مرد 37سالهای است که برای یک مرکز پخش مرغ، مشتریهای ثابتی از رستورانها جور میکند و در عوض به ازای هر کیلو مرغ درصدی میگیرد. او میگوید: «کار بیدردسری است و نیاز به مغازه و اجاره مغازه و پروانه کسب و مالیات ندارد. فقط یک گوشی لازم است و با قدرت ارتباطگیری، ماهی 600 تا 700 هزار تومان از این مرکز پخش درمیارم اما مگر فقط برای این یکی کار میکنم؟»افزایش جمعیت، تقاضای زیاد برای بازار کار و بیرونقبودن چرخه صنعت، تولید و کارآفرینی در کشور، گذشته از اینکه فرصتها را از نیروی انسانی گرفته تا قابلیتهای خود را نشان دهند به ازدیاد و تنوع مشاغل کاذب هم دامن زده است.دکتر عبدا... باقری جامعهشناس درباره گرایش جوانان به مشاغل کاذب از این حیث که آنها را از مسائل مالیاتی و نظارتی رها میکند، میگوید: «اصولا هر پدیده اجتماعی با خود پیامدهای مثبت و منفی به همراه دارد. نگاه تکبُعدی به مسائل اجتماعی خطای بزرگ در جامعه ما بهخصوص نزد مقامات و مدیران کشور است. بدونشک مشاغل کاذب از این قاعده مستثنی نیست، اما قطعا در ظهور، بروز و افزایش بزهکاریهای اجتماعی در جامعه بهعنوان یک متغیر نقش دارد. مشاغل کاذب از آنجا که معمولا مورد توجه سیاستگذاران یا دستگاههای اجرایی و برنامهریز قرار نمیگیرد در برنامهها، نظارتها، مباحث بیمهای برای آن افراد و خانوادههای آنها، فرارهای مالیاتی و... قابل لمس و عمل قرار نمیگیرد. سودهای گاه توام با شانس، موجب وسوسه همسالان قرار گرفته و کسب درآمد بدون مالیات یا ابزارهای هزینهای، فرد، خانوادهاش و جامعه را در دسترس راههای نامشروع و غیرقانونی سوق خواهد داد و به گسترش فساد و آسیب منجر خواهد شد. فقدان اثربخشی سیاستها و تصمیمات مقامات مسول برای ایجاد اشتغال و کاهش بیکاری در سطح کلان نیز بر گسترش مشاغل کاذب تاثیر میگذارد. این عوامل وقتی با فقدان پایداری خانواده ازهمگسیخته (پدر و مادری ناشکیبا و ناآگاه) همآوا شوند، ارزشهای درست، جای خود را به ارزشهای حباب خواهد داد.»اما در این میان فقط شغلها کاذب نیستند؛ این تواناییهای یک انسان است که بهجای اینکه بهینه مصرف شود، در عرصهای کاذب شروع رشد و نمو میکنند. حاصل این تواناییها بهجای اینکه درختانی پرثمر باشد گیاهانی خودرو است که هیچ خاصیت درمانی برای اقتصاد ندارند. این گیاهان قوت زمین اقتصاد را از بین میبرند بدون اینکه دست باغبانی جلوی رشد این بیحاصلی را بگیرد.
رویاهای خسته در زیر شاخه هرمها
در این میان شغل کاذبی هم وجود دارد که برجهای عاجی از رویاهای به سرانجامنرسیده جوانان میسازد؛ برجهایی کاذب که شباهت عجیبی به هرمهای مصری، این مقبرههای باستانی دارند. این روزها جوانها افسونشده جاذبه این هرمها در زیر سایههای آنها مینشینند تا به رویاهایشان پرو بال دهند. اما از آنجا که هیچ توجیه علمی یا زیستی برای پرواز این رویاها وجود ندارد با سر به زمین سقوط میکنند و میمیرند. به این ترتیب هرمها، مقبرههای رویاها میشود. آتوسا عصبانی است؛ وقتی حرف میزند گونههای سرخش، سرختر میشود. او میگوید: «چند وقت پیش زیرشاخه یکی از شرکتهای هرمی شدم که لوازم بهداشتی میفروخت با برندهای عجیب و غریب و گمنام. سرشاخه 500هزار تومان از این جنسها را به من فروخت، اما محصولات روی دستم ماند چون واقعا گرانتر از محصولات باکیفیت درمیآمدند و آبکردنشان هم سخت بود.» او درباره جلسات توجیهیشان میگوید: «واقعا مزخرف است از رویاپردازی جوانهایی که برای خودشان آیندهای نمیبینند سوءاستفاده میکنند. سرشاخهها به ما میگفتند رویاهایتان را نقاشی کنید و به دیوار اتاقتان آویزان کنید. با این کار تا دوسال دیگر به همه آنها میرسید. دوستم «سر در دانشگاه تهران» را کنار کارنامه پر از تجدیدیاش نقاشی کرده است. او حتی عکس یک لامبورگینی هم آن طرفتر به دیوار چسبانده است اما چطور میشود فقط با رویاپردازی لامبورگینی خرید؟ اگر اینطور بود که همه خیالبافهای جهان پول پارو میکردند نه آنهایی که از صبح تا شب کار میکنند. بهنظر من شرکتهای هرمی با این کار مفهوم تلاش را در زندگی از بین میبرند.»آتوسا در پاسخ به این پرسش که برای آنهایی که مدعیاند از این طریق به رویاهایشان رسیدند چه توجیهی دارد، پوزخند میزند: «درسته، سرشاخه من هم به آرزوش یعنی ثروت رسید. رویایی مادی که با خامکردن جوانهای سرخورده مثل من راحت بهدست میآید اما او برای رویای غیرمادیاش یعنی برطرفکردن اگزمای حاد صورتش هیچ کاری نتوانست بکند.»دکتر عبدا... باقری جامعهشناس و استاد دانشگاه درباره گرایش جوانان به شرکتهای هرمی و امید آنان به کسب ثروت از طریق آنها معتقد است: «گرایشهای جوانان به این سمتوسو، محصول نبود و عدم توجه به تخصص، کارآیی و شایستهسالاری در چند دهه اخیر در کشور است. انتشار اخبار مربوط به اختلاس، فساد، گسترش رفاهطلبی، گسترش فاصله طبقاتی، عدم تناسب ثروت بخشی از جوانان و کسب بدون تلاش یا دانش در نزد افکار عمومی، ناکارآمدی سیاستهای اشتغالزایی، موجب سوق جوان به سوی خیالات، شانس، میانبرزدن و سادهانگاری از معنای حقیقی کار و زندگی میشود.»در این میان همه چیز کاذب است: رویاها، وعدهها، بلندپروازیها و مهمتر از همه آیندهای که از طریق آنها ساخته میشود. آینده این مشاغل، مانند سقفهای کاذب است که در اثر نابسامانیهای اقتصادی ساخته میشوند تا فقط به افراد احساس امنیت اقتصادی کاذبی القا کنند، ولی واقعیت این است که این مشاغل، صاحبان خود را حمایت نمیکنند. بیمه، حقوق بازنشستگی و رفاه در بیشتر این مشاغل لوکس و تزئینی به حساب میآیند. فقط در صورت شفافیت و استحکام بنای اقتصادی کشور است که میتوان این سقفهای کاذب را از میان برداشت تا نیروی انسانی گستره دید خود را وسعت بخشد و با بهرهگیری از استعدادها و ظرفیتهای فردی و اجتماعی خود آیندهای مبتنی بر واقعنگری بنا نهد.
منبع: آرمان / فرشته اثنیعشری