اصلاحطلبان همچنین باید مرزشان را با دولت روشن کنند، مرزشان را با شیوههای اعمال حاکمیت روشن کنند یعنی اگر اصلاحطلبان ایران طبق قانون اساسی در حال فعالیت هستند و در صورتی که نگاهشان یک نگاه منتقدانه بوده است علت این انتقادات را توضیح دهند.
دیدارنیوز ـ خبرها درباره انتخابات روزبهروز داغتر شده و احزاب سیاسی خود را برای انتخابات مجلس آماده میکنند و در مقابل جناح رقیب اصلاحطلبان یعنی اصولگرایان هم در این میان بدون فعالیت نیستند چرا که «پایداریها» از جمله احزاب اصولگرایی هستند که در روزهای پایانی سال گذشته تشکیل جلسه داده و به تشریح برنامههای انتخاباتی برای مجلس یازدهم پرداختند. محور اصلی این جلسه براساس انتخاب فرد اصلح بود. با تمام تلاشهایی که پایداریها برای پیروزی در انتخابات آتی مجلس در حال انجام هستند اما این موضوع را نباید از یاد ببرند که هر زمانی که مردم به پای صندوقهای رأی آمدند پیروزی با جناح اصلاحطلب بوده چرا که مردم کشور تنها خواستار اصلاح وضعیت کشور هستند و نمیتوانند با تندرویها و یکطرفه عمل کردن دلواپسان کنار بیایند. برخی معتقدند که اصلاحطلبان به جهت حمایتشان در انتخابات ریاست جمهوری دوازدهم از حسن روحانی و محقق نشدن وعدههای انتخاباتیاش، مردم به این جناح سیاسی دیگر اعتماد نکرده و با صندوق انتخابات قهر خواهند کرد و همین موضوع باعث میشود تا پایداریها پیروز میدان شوند. در همین راستا «آرمان» گفتوگویی با محمدصادق جوادیحصار فعال سیاسی اصلاحطلب داشته که در ادامه میخوانید.
برخی معتقدند اصلاحطلبان در انتخابات پیش رو شکست خورده و پایداریها پیروز میدان میشوند.
آرزو دارم هرچه پیش میرویم رفتارهایمان تابع منطق در قالب روشمندی و ضابطه و در برگیرنده متدهای نوین در عملکردهای سیاسی و انتخاباتی باشد. آرزو دارم که مردم ما بیشتر مقاومت و صبوری داشته باشند و لیکن هیجاناتی که از قسمتهایی به آنها تزریق میشود تصمیمگیری نکنند، تابع منطق استدلال و همچنین کسب رفتارهایشان باشند. اگر به فضایی که تاکنون ترسیم شده است فکر کنیم میتوانیم در همین آغاز کار دو الی سه مؤلفه را برای خود تعریف کنیم. ابتدا آنکه شکست احتمالی اصلاحطلبان به معنای پیروزی حتمی اصولگرایان به ویژه تندروهای اصولگرایان (پایداریها) نخواهد بود. دومین موضوع آن که دلیل بسیار روشن و مشخصی وجود ندارد که اگر یأس و افسردگی و ناامیدی در حوزه رفتارهای اجتماعی و کسب نتایج مطلوب در جامعه وجود دارد نتیجه سوء این حرکات حتما متوجه اصلاحطلبان است و مورد توجه دیگر افراد نیست. ممکن است بقیه جریانات هم از عافات یأس و سرخوردگی رنج برده و آسیب ببینند. بقیه جریانات از جمله اعتدالیون و اصولگرایان هستند. هم جریانات غیرمتعهد به نظم سیاسی یعنی همان افرادی که خود را متعهد و ملزم به رفتارهای تشکیلاتی، سیاسی و حاکمیتی میدانند. افرادی که احساس میکنند اگر رای دهند شاید در شأن خود نبینند و در جایی هم برای آنها اهمیت ندارد. آن طیف معروف به خاکستری که معمولا کمتحرکتر هستند و هنگامی که به تحرک درمیآید فضاهای سیاسی را بالانس میکنند آنها هم اگر فضا ناامیدکننده باشد مورد آسیب قرار میگیرند. این مطلب را باید توجه داشته باشیم. مساله دیگر آن است که انتخابات سال پیش روی مجلس تافته جدابافتهای از بقیه انتخابات در جمهوری اسلامی نیست و مانند دیگر انتخاباتی است که در گذشته انجام شده و تجربه آن را دریافت و نتیجهاش را هم دیدیم. این فضا با فضاهای دیگر تفاوت عمیق و معناداری ندارد اگر همان سنگ را با همان سیاق گذشته عمل کنیم تفاوت خیلی چشمگیری وجود نخواهد داشت.
اصلاحطلبان برای بازسازی اعتماد مردم باید چه اقدامی انجام دهند؟
به نظر من اصلاحطلبان مهمترین اقدامی که میتوانند در این عرصه انجام دهند آن است که اولا به بازسازی و بازآفرینی هویت خود در قالبهای جدید و گفتمانهای بهروز بپردازند. مرزشان را با مخالفان، دولت، جریانات سیاسی خارج کشور مشخص کنند تا مردم به صورت شفاف بدانند که به چه فردی قصد دادن رأی دارند. اینکه هر کسی با هر منظومه ذهنی بگوید من مخالف اصلاحطلبان هستم، خود یک نوع آفت است. یا در حوزه اصولگرایان هر کسی که با اصلاحطلبان مخالف است او لزوما از یک جنس و نوع خاصی که عمومیت در میان اصولگرایان داشته باشد نخواهد بود. اختلافاتشان بسیار زیاد است. اصلاحطلبان یکی از کارهای بسیار مهمی که باید در سال جاری تا پیش از انتخابات مجلس انجام دهند آن است که مرزهای خود را با دیگر گفتمانهای موجود اجتماعی شفاف کنند، حتی باید بگویم اصلا مهم نیست که اصلاحطلبان در انتخابات پیش رو رای بیاورند یا خیر ولی مهم آن است که مرزشان را با دیگران مشخص کنند. این جریان سیاسی باید مطرح کند که ما با جمهوریخواهی با این قرائت روبهرو میشویم. مرز ما با جمهوریخواهان در این قسمت است. ما با اقتدارگرایی مبارزه خواهیم داشت با قانونگریزی و قانونستیزی هم این شیوه مبارزه را خواهیم داشت، حدود اندیشهای خود را در چارچوبهای مورد توافق اینگونه تعریف میکنیم. این موضوع از مهمترین کارهایی است که اصلاحطلبان در سال جاری باید انجام دهند یعنی شفافسازی مرزهای عملی و فکری سیاسیشان کاملا اتفاق بیفتد.
برخی معتقدند میان اصلاحطلبان و دولت فاصله افتاده است.
اصلاحطلبان همچنین باید مرزشان را با دولت روشن کنند، مرزشان را با شیوههای اعمال حاکمیت روشن کنند یعنی اگر اصلاحطلبان ایران طبق قانون اساسی در حال فعالیت هستند و در صورتی که نگاهشان یک نگاه منتقدانه بوده است علت این انتقادات را توضیح دهند. توضیحاتی تاکنون ارائه شده که به نظارتها مربوط میشود. گفته میشود حاضریم درباره نظارت و تعریفی که از نظر قانونی وجود دارد، میان نظارت اعمال شده و نظارتی که درباره آن سخن میگوییم، به نظر مردم رجوع شود یا درباره حدود اختیارات دولت و بخشهای دیگر قرائت اصلاحطلبان چگونه است. دولت اعم از آنکه در دست اصولگرایان و یا اصلاحطلبان است تفاوتی ندارد، دولت به معنای بینالمللی نماینده کلیت نظام جمهوری اسلامی در مجامع و محافل قانونی است، تنها قوه اجرایی در کشور نیست. دولت یعنی نماینده عالی ملت ایران در مواجهات اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و بینالمللی است. متاسفانه در حال حاضر مسائلی مطرح میشود که جای بررسی و دقت دارد. برای مثال گفته میشود که دولت چیزی نزدیک به یک سوم نیروی کشور و حدود 25 درصد اختیارات را در دست دارد. اگر قرار است دولتی با 25 درصد توان و اختیارات، پاسخگوی 80 درصد مطالبات کشور باشد، منطقی نیست که دولت تشکیل شود.
افرادی که در انتخابات مجلس کاندیدا میشوند باید دارای چه مولفههایی باشند؟
برای انتخابات آینده به ویژه در حوزه مجلس باید افرادی شناسایی و به مجلس ورود پیدا کنند که توان ارائه این شیوه و متد مراجعه قانونی و مبارزه سیاسی را داشته باشند اینکه من سخن بگویم و فلان بخش یا نهاد ناراحت شود، باید در قالب قانون مطرح شود تا دولت و مجلس آنگونه که مد نظر امام راحل بود که مجلس در راس امور است و عصاره فضائل ملت است، شکل گیرد. اگر بتوان به سمت تشکیل چنین مجلسی گام بردارند هر یک گام ارزش این را دارد که اقدامات بسیار خوبی برای آن انجام دهیم و برایش هزینه کنیم ولی اگر قرار باشد که تنها یک نماینده مجلس با نماینده دیگری جایش تغییر کند ولی گفتمان مسلط در حوزه اصلاحطلبی و جریانات منتقد اجتماعی همین گفتمانهای نخنما و قدیمی باشد، دیگر جذابیت و انگیزههای لازم وجود نخواهد داشت. این برانگیختگی اجتماعی محصول یک برانگیختگی فکری درونی انسانها است و آنها باید این اتفاق برایشان بیفتد تا به تحرک برسند که به نظر میآید آن هم محصول رویکرد علمیتر، دقیقتر و مقوله اصلاح و اصلاحطلبی در جمهوری اسلامی و از این تعارفات هم باید بگذرند. به طور کل باید برخی ظرفیتها در کشور کارآمدی خود را نشان دهند. اگر اصلاحطلبان بتوانند این امید را در جامعه ایجاد کنند تا در پی چنین مجلس یا مجالسی گام برداریم انشاءا... جامعه هم به حرکت آمده و دوباره میتوانیم در انتخابات حضور موثری داشته باشیم و اگر واقعا جامعه به تحرک دربیاید اتفاقات خوبی را رقم میزند.
اشاره کردید که اگر اصلاحطلبان در انتخابات مجلس یازدهم پیروز نشوند به معنای پیروزی جناح رقیب هم نیست. به نظرتان مستقلین در مجلس پیروز میدان خواهند شد؟
مستقل به آن معنایی که برخی مطرح میکنند در مجلس وجود ندارد، چرا که آنها مستقل از قانون و منطق نیستند، آنها مستقل از یک جریان سیاسی هستند. حال آن جریان سیاسی چپ و یا راست باشد. من معتقدم که اگر یک نیروی علمی کارآمد، متخصص و ملزم به اجرای قانون و غیرمتعهد به کانونهای نامشروع قدرت در لایههای پنهان اجتماعی، سیاسی یا فرهنگی بتواند در مجلس پا بگذارد این نیرو اگر قانونگذاری، نظارت، نقد و استیضاح خوبی داشته باشد کار اصلاحطلبانه انجام داده است. بنابراین مرزهای اصلاحطلبی مرزهای منجمد و سنگشدهای نیست و در حال تحرک هستند. من معتقدم که حتی اگر چهرههای نام و نشاندار اصلاحطلب که در اردوگاه اصلاحطلبان مشهور هستند هم حضور نداشته باشند، بازهم میتوان بستری فراهم کرد تا نیروهایی از این دست که حتی عنوان اصلاحطلبی هم ندارند وارد مجلس شوند، اما عمل چنین نمایندههایی اصلاحطلبانه است. فردی که ضد انحصار عمل کند حتما اصلاحطلب است ولو نامش هم در میان اردوگاه اصلاحطلبان نباشد. بسیاری از افرادی هستند که در اردوگاه اصولگرایی به صورت افراطی عمل میکردند اما به نیروهای معتدل تبدیل شدند، بسیاری از نیروهای معتدل در حال حاضر سخن اصلاحطلبانه میزنند از جمله آنها خود آقای رئیسجمهور است. آقای رئیسجمهور هیچ زمانی از نظر خاستگاه سیاسی، اصلاحطلب نبوده است او عضو مجمع روحانیان مبارز تهران بودند. برخی تصورشان آن است که روحانی یک اصلاحطلب است در صورتی که عملش اصلاحطلبانه است اما خود آقای روحانی هم نمیپذیرد که از نیروهای اصلاحطلب باشد.
ممنوعیت نمایندگی بیش از 3 دوره در مجلس را چگونه تبیین میکنید؟
به جهت آنکه در مجلس گردش نخبگان صورت گیرد و افراد جوانتر به مجلس وارد شوند، اگر این طرح به قانون تبدیل شود شاید خوب باشد اما این موضوع خلاف قانون اساسی است. یعنی قانون اساسی اجازه نمیدهد که کسی را از اینکه نماینده شود منع کنیم چرا که ممکن است مردم یک منطقه فردی را دوست داشته باشند که نمایندهشان باشد، در این صورت حق نداریم مردم را از حضور او محروم کنیم. اگر اینگونه باشد چرا در نهادهای دیگر این قانون را اجرایی نکنیم؟ به گمان من نباید قوانین مصوب توسط مجلس با روح حاکم در قانون اساسی و حتی با نفس قانون مغایرت داشته باشد. به نظر من این موضوع خلاف قانون اساسی است. افراد برجستهای در مجلس حضور دارند که در کشور مفید هستند و مردم هم به آنها رأی میدهند. چه لزومی دارد که مانع ورود آنها به مجلس شویم؟ این طرح طرح خوبی نیست.
طرح استانی شدن انتخابات را چگونه ارزیابی میکنید؟
این طرح هم دارای فوایدی خواهد بود اما اگر قصد داریم به سمت این موضوع برویم که نمایندگان مجلس تنها نمایندگی کنند و در حوزه قانونگذاری نماینده مردم باشند، در حوزه نظارت و رفتارهای قانونی، در حوزه نظارت بر اجرای قانون و وارد عملیات و اجرا و پیگیریهای معمولی که در حال حاضر رخ میدهد، نشوند باید گفت که این طرح خوب است اما برخی ایرادات هم به آن وارد میکنند یکی از ایرادات آن است که شهرستانهای کوچک انگیزه بالایی برای مشارکت در انتخابات پیدا نمیکنند و میگویند فردی که در تهران نماینده کل استان تهران است دیگر تنها به مشکلات شهر تهران نمیپردازد و یا کمتر به مسائل میپردازد یعنی به طور کل از شهر تهران خارج نخواهد شد تا به حواشی بپردازد. این موضوعات ایراداتی که برخی مطرح میکنند و پاسخهایی در آن دیده شده است که هر کاندیدایی از هر شهرستانی خود را نماینده ویژه آن شهرستان اعلام کند و 15 درصد از آرای آن منطقه را به خود اختصاص دهد، به طور فرض اگر فردی نماینده در خراسان باشد و مطرح کند که نماینده ویژه مشهد باشد به شرط آنکه خود را کاندیدای ویژه برای نمایندگی مشهد هم کرده باشد باید 10 درصد از آرای ماخوذه مشهد را هم به دست آورد تا به عنوان نماینده مشهد تلقی شود یا اگر فردی نماینده استان باشد و با آرای گناباد میشود نماینده آن استان ویژه گناباد. یعنی مردم این منطقه با آن نماینده بیشتر ارتباط داشته باشند البته بقیه نمایندگان استان میتوانند به طور کامل ورود پیدا کنند و هیچ گونه ممانعت یا مخالفتی نباید وجود داشته باشد. البته این موضوع باید به صورت کارشناسیتر مورد بررسی و نقد قرار گیرد، فواید و محاسن این طرح را در نظر بگیریم و معایبی که دارد را حتما کارشناسان مربوطه ارائه دهند تا به یک جمعبندی عقلانی برسیم.
حضور مردم را در انتخابات مجلس آینده چگونه ارزیابی میکنید؟
این سخنی که درباره عدم شرکت در انتخابات مطرح میشود، یک نوع موضعگیری سیاسی است. مردم با سیاست قهر نکردند، با سیاست ناآشنا نیستند اگر فردی میگوید من رأی نمیدهم در یک گفتوگو و شرایطی ممکن است به یک جمعبندی برسد که ممکن است تجدید نظر کند. به آن افراد محترمی که به جهت پارهای از ناملایمات و کمبودها و ناکامیهایی که برای دولت ایجاد شده و آنها به این دولت امید بسته بودند ناراحت هستند و فکر میکنند فایدهای نداشته و میگویند رأی نمیدهیم، باید این فرصت را بدهیم که آهسته آهسته با گرم شدن فضای انتخابات و بهروز شدن مباحث سیاسی و انتخاباتی تفکر و تامل بیشتری داشته و امید داشته باشیم که آن افراد به انتخابات بازگردند و رأی دهند، چرا که جایگزین رأی ندادن این است که دیگران برای شما تصمیم میگیرند. هنگامی که شما نمیروی نماینده مورد قبول خود را انتخاب کنی، عدهای میروند و نماینده دیگری را انتخاب میکنند تا برای شما تصمیم بگیرد.
منبع: آرمان