"دیدارنیوز" نگاهی تحلیلی به رویکرد صداوسیما در مورد جایگاه زنان در جامعه دارد؛
دیدارنیوزـ
مرضیه حسینی: در طی روزهای اخیر، شاهد پخش ویدئویی عجیب از برنامه «فرمول یک» با مجریگری علی ضیا بودیم که در آن به وضوح، عادی بودن خشونت علیه زنان و همچنین ارزشمندی صبوری و تحمل ستم و خشونت از طرف زن را تبلیغ میکند. در این برنامه، خانوادهای حضور داشتند و زن روایت زندگی خود را این گونه بیان میکند که مکرر از طرف شوهرش مورد خشونت قرار میگرفته و به همین دلیل ۲۷ بار درخواست طلاق داده، اما مرد حاضر به طلاق او نبوده و پس از مدتی، بار دیگر به آزار و اذیت زن ادامه میداده است.
صدا و سیما و حرکت در مسیر ترویج فرهنگ زن ستیزی
اقدام برنامه فرمول یک، خشم افراد بسیاری همچون فریده اولادقباد را برانگیخت و سبب شد نامه اعتراض آمیزی در این خصوص به رئیس صدا و سیما بنویسد.
اینکه برنامه فرمول یک چه اهدافی را دنبال میکند ناشی یک نکته تاسف برانگیز است و آن هم انحصار و سلطه تفکر و رویکرد گروهی خاص بر صداو سیما به عنوان رسانه ملی و متعلق به همه اقشار و گروههای اجتماعی است، همان انحصاری که در موضوعات مختلف دیگر همچون موضوعات سیاسی نیز مشاهده شده است.
این مساله که زنستیزی و ستم تاریخی بر زنان، درون سنتهای فرهنگی و اجتماعی زیست میکند و برای ایجاد هرگونه تغییر مثبت در حوزه زنان باید به اصلاح فرهنگ پرداخت، امری بدیهی است. قطعا صداوسیما به عنوان اصلیترین رسانه در کشور، تاثیر به سزایی در فرهنگسازی و جامعهپذیری افراد دارد، اما متاسفانه به نظر میرسد نگاه رسانه ملی به مساله زنان تا حد زیادی غیرواقعی، تبعیضآمیز و مبتنی بر نقشهای سنتی زنان است. این حقیقت را نه تنها از برنامههای مختلف گفتگو محور بلکه از فیلمهای دم دستی و ضعیف این رسانه هم میتوان فهمید.
آنچه که خشونت را بر یک عمل بار میکند، هنجار بودن یا نبودن آن در بافت اجتماعی و فرهنگی خاص است. خشونت اگرچه به لحاظ قانونی در بسیاری از جوامع ممنوع است، اما به لحاظ فرهنگی، پذیرفتنی است و فرهنگ پدرسالار به اعمال آن مشروعیت میبخشد، بنابراین نقش رسانههای فرهنگساز مانند تلویزیون در نهادینه کردن فرهنگ زنستیزی یا فرهنگی که باوری به برابری جنسیتی دارد، بسیار موثر است؛ به ویژه اینکه مخاطبین تلویزیون، توده مردم هستند و آنها در دورافتادهترین نقاط کشور به این رسانه دسترسی دارند.
خشونت خانگی نه امری آنی و نه مسالهای تنها مربوط به یک زن و یک مرد است، بنیانهای فکری خشونت علیه زنان، ریشه در استراتژی مردانه برای نهادینه کردن تعاریف خود از زنانگی و مردانگی و تحکیم سلطه بر زنان دارد، لذا نهادهای فرهنگساز از جمله رسانههای صوتی و تصویری و همچنین شبکههای مجازی، نقش بسزایی در شکل دادن به ذهنیت و باور عمومی به مساله زن از طرفی و به ساختن هویت زنان از طرف دیگر دارد.
چرا زنان آزاردهندگان خود را ترک نمی کنند؟
فرمول یک و برنامه ریزان فکری آن، زن را به خاطر تحمل خشونت، سختی، ایثار و فداکاری، و مرد را به دلیل مقاومت در برابر طلاق و استفاده از این حق در تداوم آزار زن، تحسین میکنند، این نوع نگاه نیز خود محصول فرهنگ است. در بخشی از فرهنگ سنتی، اطاعت، فداکاری، تمکین، صبوری و تحمل بر سختی و خشونت به خاطر فرزندان و همچنین مذموم بودن طلاق و سوختن و ساختن، ستایش میشود.
مادران خود را به این هنجارها وفق داده و دختران خود را بر اساس آن آموزش میدهند، این هنجارها با تربیت مادرانه، درونی شده و از نسلی به نسل بعد منتقل میشوند. همزمان خصوصیات مردانه نیز در جریان تربیت و در وهله اول توسط خود مادران به پسربچهها یاد داده میشود؛ بنابراین یکی از دلایل تحمل ستم و خشونت از طرف زنان، هنجار بودن و حُسن بودن آن در فرهنگ موجود است. دلیل دیگر صبر بر خشونت، دنیای پس از طلاق در ایران است. در ایران هیچ برنامهای برای این دنیا وجود ندارد. فشار ذهنی جامعه مردسالار از طرفی و فشار اقتصادی و دشواری تامین معیشت از طرف دیگر، زن را در برابر سختی و خشونت وادار به سکوت میکند.
رسانه ملی و هراس از تحولات مدرن در ساختارهای سنتی
دولتها و به ویژه ساختارهای ایدئولوژیک، همواره از طریق آموزش و تبلیغات، سعی در جهت دادن به افکار مردم و همچنین نظارت و کنترل بر جامعه را دارند. حفظ ساختار خانواده سنتی به عنوان نخستین و مهمترین نهاد اجتماعی، شدیدا مورد توجه سیاست گذاریهای فرهنگی موجود است.
در دوران حاضر، خانواده مفهومی سیال یافته است و همراه با تحولات مدرنیته و دنیای جدید، خود را به اشکال دیگری جدا از موجودیت سنتی خود بازتولید نموده است. تحولات خانواده و تغییراتی که حوزه جنسیت؛ متاثر از مدرنیته و اندیشه غربی به ویژه در کشورهای اسلامی، تجربه شده و میشود، مورد هراس نظامهای ایدئولوژیک است بنابراین میکوشند با ابزارهای مختلف در برابر این تغییرات، مقاومت کرده و به سنتهای گذشته رجوع کنند تا از این طریق بتوانند مانع گسترش هنجارها، معیارها و نظام ارزشی جدید در جامعه و همچنین در زندگی افراد شوند.
در این وضعیت، صداوسیما در پی یکپارچه سازی فرهنگی، میکوشد الگوی مشخص و واحدی از سبک زندگی و خانواده ایده آل ارائه کند، در حالی که دنیای مدرن، دنیای پیچیده، متکثر و چند صدایی است.
ناخرسندیهای ساختار فرهنگی از پیامدهای مدرنیته در ایران چشمگیرتر است، زیرا ایران مسیر مدرنیزاسیون، نوسازی تکنولوژیکی و اقتصادی، شهری شدن و مدرن شدن را در یک فرایند توسعهی ناموزن طی کرده و جامعه به صورت تاریخی با یک شکاف یا دوگانگی فرهنگی و طبقاتی میان بخشهای مدرنشده و سنتی مواجه بوده است، در حالی که حاکمیت فرهنگی و سیاسی، طرف سنت را گرفته، بخش زیادی از جامعه به راه دیگری میرود، این دوگانگی حداقل از دوران مشروطیت عرصه اجتماعی ما را درگیر کرده و در طول ۴۰ سال اخیر این تعارضات به شکل بحرانی درآمده است.