دیدارنیوز - محسن اسماعیلی با بیان این مطلب افزود: یکی از درسهایی که باید از نهج البلاغه فرا گرفت این است که مبادا میان خواستههای نفس با خواسته ربّ اشتباه کنیم. شیطان برون و درون میکوشند تا هواهای نفسانی را با برچسب احساس تکلیفهای شرعی به انسانهای مومن، قبولانده و او را از این طریق بفریبند و دچار خسران دنیا و آخرت کنند.
وی افزود: سیاستمداری که شیعه علی است باید با استمداد از خدا خوب فکر کند و هر چه را وظیفه تشخیص داد، عمل کند؛ هر چند سخت و مخالف میل خودش باشد. اگر به این نتیجه رسید که مصلحت اسلام و مسلمانان در شکیبایی است، صبر کند و حتی رقیبی را که صالح نمیداند با جان و دل کمک نماید. این درست نیست که انسان همیشه احساس تکلیف برای قبول ریاست کند.
استاد دانشگاه تهران، با اشاره به کلام حضرت امیرالمومنین (ع) که فرمودهاند یکی از دو کاری که همواره درباره آن اندیشیدهاند تاختن و حمله به جریان انحرافی صدر اسلام بوده است، اما آنچه مانع این کار شده نداشتن یاور بوده است، گفت: بنابراین آنچه موجب صبر امام شده است، عدم امکان قیام بوده است. ممکن است این سوال ایجاد شود که آیا این سخن تناقضی با زهد و بیرغبتی او به حکومت ندارد؟ یا اینکه اگر امام به زمامداری بیرغبت بوده و از آن چشم پوشیدهاند و اگر نمیخواستهاند که با زور به حکومت برسند، پس چرا به فکر قیام بودهاند؟
اسماعیلی در پاسخ به این سوالات گفت: منافاتی بین دو تعبیر «بیرغبتی به حکومت» و «اندیشه قیام» وجود ندارد؛ زیرا اندیشه قیام ناشی از تکلیف شرعی آنان بوده و بیرغبتی به حکومت ناشی از میل شخصی و باید میان تمایل شخصی و تکلیف شرعی تفاوت قائل شد. تمایل شخصی امام علی علیهالسلام و هر کس که به او شبیه باشد، دوری و بلکه فرار از ریاست است. اما اگر تکلیف شرعی آنان این باشد که حکومت را بپذیرند برای انجام این تکلیف لحظهای درنگ نخواهند کرد. عظمت آنان نیز دقیقاً در همین جا نهفته است.
این مفسر نهجالبلاغه خاطرنشان کرد: امیرالمومنین(ع) از اینکه میبیند بار گران مسئولیت از دوش او برداشته شده است، شخصاً احساس آرامش کرده و از آن چشمپوشی میکند. اما آیا از تکلیف شرعی خویش نیز میتواند چشمپوشی کند؟ امام (ع) میداند که حکومتش خواست خدا و رسول بوده که آن را به غارت بردهاند. آیا مجاز است که در برابر این عصیان کبیر و انحراف عظیم بیخیال بوده باشد؟ معلوم است که پاسخ این پرسش منفی است و امام نمیتوانست و نمیبایست در برابر چنین نافرمانی و انحراف بزرگی آسوده خاطر باشد. برای همین است که به رغم تمایل قلبی همیشه در اندیشه بوده است که چه باید کرد «وَطَفِقْتُ أَرْتَئِی بَیْنَ أَنْ أَصُولَ بِیَدٍ جَذَّاءَأَوْ أَصْبِرَ عَلَی طَخْیَةٍ عَمْیَاءَ؟!»
وی ادامه داد: امام علی(ع) به دلیل تمایل شخصی، مسئولیت شرعی و اجتماعی خود را فراموش نکرد. نشانهاش این است که وقتی مردم به خود آمدند و با بیعت خویش حجت را بر او تمام کردند، حکومت را پذیرفت و در همان حال باز هم تاکید کرد که اگر تکلیف شرعیاش نبود، تمایل شخصیاش به کنارهگیری از مسئولیت اداره امور مردم است. پس تردید امام میان قیام و صبر منافاتی با زهد و بیرغبتی او به دنیا و ریاستهای دنیوی ندارد. به همین ترتیب، این گفته امام منافاتی با نظریه نفی تغلّب هم ندارد. او مکلف به تصدی حکومت بود و تنجّز هر تکلیفی مشروط به داشتن قدرت است.
اسماعیلی با بیان اینکه تکلیف به پذیرش حکومت نیز از دیگر تکالیف مستثنا نیست، تاکید کرد: اگر مردم به میدان بیایند و به اندازه کافی پشتیبانی کنند، قدرت حاصل شده و تکلیف شرعی مبنی بر تصدی حکومت منجّز میشود. در آن صورت، ترجیح تمایلات شخصی بر تکالیف شرعی راحتطلبی و خودخواهی است؛ نه قبول حکمرانی! ضمن آنکه با وجود درخواست مردم، دیگر این امام برحق نیست که متوسل به تغلّب میشود. متغلّب و متقلّب کسی است که بخواهد در برابر او و خواست مشروع مردم بایستد.