دیدارنیوز ـ دی سال گذشته بود که دختر جوانی هراسان با پلیس تماس گرفت و از آزار و اذیت شیطانی یک راننده پژو 405 خبر داد. او گفت: کنار خیابان منتظر تاکسی بودم که راننده پژو 405 مقابل پایم نگهداشت. تصور میکردم مسافرکش باشد به همین خاطر سوار شدم اما 100 متری که رفتیم به بهانه شلوغی خیابان تغییر مسیر داد. او در یکی از خیابانهای خلوت قیطریه نگهداشت و بعد از آزار و اذیت با تهدید پولهایم را سرقت کرد و مرا از خودرو بیرون انداخت.
با شکایت دختر جوان، مأموران اداره شانزدهم پلیس آگاهی پایتخت وارد عمل شدند. در تحقیقات اولیه مشخص شد که خودروی پژو 405 سرقتی بوده است. درحالی که تحقیقات برای دستگیری راننده پژو ادامه داشت کارآگاهان با شکایتهای مشابه دیگری رو به رو شدند که در تمامی آنها رانندهای حدوداً 30 ساله سوار بر خودروی سرقتی بهعنوان مسافر زنان و دختران را سوار کرده و به بهانه شلوغی پس از تغییر مسیر در خیابانی خلوت آنها را مورد آزار و اذیت قرار داده بود. تحقیقات برای دستگیری متهم ادامه داشت تا اینکه مأموران کلانتری 124 قلهک متهم را سوار بر یک خودروی پراید شناسایی کردند اما او بدون توجه به اخطار پلیس پا به فرار گذاشت و حتی شلیک هوایی پلیس هم نتوانست او را مجبور به توقف کند. اما 24 ساعت بعد از این فرار مأموران گشت پلیس موفق شدند پسر جوان را که این بار سوار بر یک خودروی پرشیا بود شناسایی کنند.
بدین ترتیب در یک عملیات تعقیب و گریز طولانی و شلیک سه گلوله در حالی که متهم با 11 خودروی عبوری تصادف کرده بود سرانجام دستگیر شد. امید، 30 ساله، دیپلمه، ساکن یکی از مناطق شمالی تهران است که وضع مالی خوبی هم دارد. 10 سالی است که به شیشه اعتیاد پیدا کرده و سه بار به زندان افتاده است. روز گذشته پسر جوان برای تحقیقات به شعبه هشتم دادسرای امور جنایی تهران منتقل شد. او زمانی که در مقابل بازپرس کامران رضوانی قرار گرفت به جرم خود اعتراف کرد. امید از انگیزهاش برای آزار و اذیت دختران و زنان جوان گفت.
چرا دست به این کار زدی؟
وقتی به کارهایی که انجام دادم فکر میکنم، میبینم که یکی از دلایلی که دست به این کار زدم انتقامگیری بود.
انتقامگیری از چه کسی؟
از دخترها. سالها قبل با دختر جوانی به نام فرانک در پارک قیطریه دوست شدم. آن زمان زیاد به پارک قیطریه میرفتم. در 5 سالی که با فرانک دوست بودم او مرا عاشق خودش کرد البته نخستین بار او مرا با شیشه و پایپ آشنا کرد و باعث شد تا به مواد مخدر معتاد شوم. میخواستم با او ازدواج کنم اما به من خیانت کرد و با پسر دیگری دوست شد. کینه بدی از او به دل گرفتم. اما نمیخواستم از او انتقام بگیرم. از همه دخترها متنفر شدم و تصمیم گرفتم تلافی کنم.
بعد از آن ماجرا به سراغ فرانک نرفتی؟
هرگز.
سوژههایت را چطور شناسایی میکردی؟
برایم فرقی نداشت. در خیابانهای قیطریه پرسه میزدم و با دیدن دختر یا زن جوانی که منتظر ماشین بودند آنها را بهعنوان مسافر سوار میکردم. اما بعد از طی مسافتی، مسیرم را تغییر میدادم و وارد خیابان خلوتی میشدم. با چاقو یا پیچ گوشتی آنها را تهدید میکردم و بعد از آزار و اذیت و سرقت وسایلشان، آنها را از ماشین به بیرون پرتاب میکردم.
آنها در برابر نقشه شیطانی تو چه میکردند؟
همه التماس میکردند که اذیتشان نکنم.
و تو توجه نمیکردی؟
دست خودم نبود. شیشه که میکشیدم انگار یک نفر به من میگفت انتقام بگیر و راه انتقامگیری هم این بود. البته گاهی اوقات آنهایی که خیلی التماس میکردند را از ماشین پیاده میکردم.
با چه خودرویی این کار را انجام میدادی؟
فرقی نمیکرد. هر خودرویی که میتوانستم سرقت کنم. بیشتر پراید بود چرا که با یک کلید میشود تمام پرایدهای قدیمی را سرقت کرد. اما پژو 405 و پرشیا را هم سرقت میکردم.
چند ساعت بعد از سرقت خودرو نقشه شیطانیات را اجرا میکردی؟
بستگی داشت. اما بعد از چند هفته خودروهای سرقتی را در محل رها میکردم و به سراغ خودروی دیگری میرفتم تا گیر نیفتم.
هیچ کدام از سوژههایت را به خانه نبردی؟
نه تمام نقشههایم را داخل ماشین اجرا میکردم.
چه ساعتهایی در روز؟
فرقی نمیکرد. بیشتر سعی میکردم ساعات خلوت روز باشد اما گاهی اوقات هم شبها بود.
اما تو وارد خانه یکی از سوژههایت شدی؟
نصف شب بود داشتم در خیابان پرسه میزدم که ناگهان دیدم دو دختر سوار بر خودروی بیام و وارد پارکینگ خانهای شدند. خودرو را در گوشهای پارک کردم. به پارکینگ رفتم و با تهدید یکی از دخترها را سوار ماشینم کردم و به راه افتادم.
برای چه این کار را کردی؟
میخواستم نقشه همیشگیام را اجرا کنم. اما او شروع به التماس کرد و حتی به من گفت که شمارهام را به او بدهم. ولی من ترسیدم که مرا لو بدهد بههمین دلیل شمارهام را به او ندادم. بعد هم او را بههمانجایی که سوار کردم برگرداندم. البته دختر بیچاره از روی ترس سعی میکرد که با من طرح دوستی بریزد.
چطور دستگیر شدی؟
سوار ماشین پرشیا سرقتی بودم که چند موتورسوار محاصرهام کردند. متوجه شدم مأمور پلیس هستند برای همین سعی کردم فرار کنم. چند دقیقهای این تعقیب و گریز ادامه داشت تا اینکه پشت چراغ قرمز گیر افتادم. البته قبل از دستگیری با 11 خودرو هم تصادف کردم اما چون دلم نمیخواست به دام پلیس بیفتم سعی میکردم با عقب و جلو کردن خودرو راه را باز کنم و به همین دلیل هم 11 خودرو خسارت دیدند. خواستم پیاده فرار کنم که چند بار به من دستور ایست دادند و از آنجایی که به اخطارهای آنها توجه نکردم به طرفم تیراندازی شد و با شلیک سه گلوله بازداشت شدم.
در چه مناطقی سوژههایت را شناسایی میکردی؟
در همان خیابانهای قلهک پرسه میزدم و سوژهها را سوار میکردم.
چند نفر را با این شیوه اذیت کردی؟
یادم نمیآید اما 6 نفر را مطمئن هستم.
سابقه داری؟
بله، 3 سابقه کیفری به خاطر سرقت و آزار و اذیت دارم.
آخرین باری که از زندان آزاد شدی کی بود؟
10 ماه قبل.
چند وقت است که این کار را انجام میدهی؟
یادم نمیآید اما اواخر سال گذشته بود.
خانوادهات در برابر کارهایی که انجام میدادی چه واکنشی نشان میدادند؟
اوایل که نمیدانستند وقتی دستگیر میشدم آنها با خبر میشدند و هربار میگفتم که متنبه شدم و ترک کردم.
سعی نکردند که تو را ترک دهند؟
آنها خیلی تلاش کردند اما بیفایده بود. درنهایت پدرم لج کرد و گفت تا زمانی که ترک نکنی بهت ماشین نمیدهم.
چقدر درس خواندی؟
تا دیپلم بیشتر درس نخواندم.
هزینه مواد مخدرت را از کجا میآوردی؟
پیک موتوری بودم و از این راه پول درمیآوردم البته از پدرم هم میگرفتم.
کامران رضوانی، بازپرس شعبه هشتم دادسرای امور جنایی تهران از کسانی که از سوی این پسر شرور مورد آزار و سرقت قرار گرفتهاند خواست تا به دادسرا یا اداره شانزدهم پلیس آگاهی پایتخت مراجعه کنند.