در بیستمین برنامه دیدار اندیشه با محمدمنصورنژاد، محقق و دین پژوه مطرح شد:

 تیر خلاص امام خمینی به فقه و فقاهت و حوزه/ بسیاری از فقها از نظرشان برگشته اند/ شیخ فضل الله نوری معتقد بود که حکومت حق سلاطین است

در بیستمین برنامه دیدار اندیشه با محمد منصورنژاد دین پژوه، استاد دانشگاه درباره "جایگاه نظریه ولایت فقیه در فقه و قانون اساسی" گفتگو کردیم.

کد خبر: ۱۷۲۹۳۲
۱۵:۲۲ - ۰۷ مهر ۱۴۰۳

 

 دیدارنیوزـ حسین جعفری: از آنجا که منصور نژاد در گفتگوی قبل گفته بود که "اسلام نظری نسبت به هیچ مدل حکومتی ندارد و کسی نمی‌تواند بگوید از قران و سنت مدل حکومتی خاصی استخراج می‌شود؛ و اگر در جامعه‌ای قسط و عدالت نباشد آن جامعه اسلامی نیست حالا چه فرقی دارد نامش چه باشد؛ دمکراسی و یا جمهوری و یا پادشاهی! " و نتیجه گرفته بود که بسیاری از احکام و مقررات در قرآن نیست بلکه در کتب فقهی آمده و فقه نیز تاریخی و در طول زمان توسط فقهاء برساخته شده"، لذا در بیستمین برنامه دیدار اندیشه با محمد منصورنژاد درباره "جایگاه نظریه ولایت فقیه در فقه و قانون اساسی و اینکه آیا ولایت فقیه با دمکراسی قابل جمع است" گفت‌وگو کردیم.

ویدیوی این گفت و گو را می توانید اینجا، یوتیوب و آپارات ببیند.

 

منصورنژاد در ابتدای گفت‌وگو حرف آخر را اول زد که "امام‌خمینی با امضای قانون اساسی فاتحه فقه، فقاهت و حوزه را خواند. " این استاد دانشگاه با تقسیم دوران فقه و فقاهت به ۵ دوره‌ی اقدم، قدیم، متاخر و معاصر و جدید و با ارائه اجمالی مستندات دقیق تاریخی نتیجه می‌گیرد تا دوران متاخر، نه تنها فقیهی داعیه سیاسی و بدست گیری حکومت نداشته است بلکه فقهاء در خدمت حکام بوده اند حتی حاکمان ظالم و متجاوزی، چون مغولان و از حضور و همراهی خواجه نصیر طوسی با هولاکوخان بعنوان مثال نام می‌برد.

این محقق با نکته سنجی به طرح این سوال می‌پردازد چرا یک حاکم متجاوز مغول از فق‌ها کمک می‌خواهد و برای همراه کردن آنان مدارس سیار ایجاد می‌کند تا فق‌ها همیشه در کنارش باشند؟ و از منظر علوم سیاسی و نظریه هابرماس پاسخ می‌دهد که حتی مغولان هم می‌دانستند هر نظام سیاسی برای حکومت بر مردم علاوه بر شمشیر و زور نیازمند به ایدئولوژی است. باید ذهن مردم برای پذیرش حاکم و سلطان آماده باشد و این کار از فق‌ها و علماء بر می‌آید؛ و نتیجه می‌گیرد مغولان با همین کار نشان دادند که از مسئولان ما عاقل ترند، زیرا آنان امثال خواجه نصیر را همراه و همیار خود داشتند، اما جمهوری اسلامی نه دانشگاهی جدی عالم بعنوان پشتیبان خود دارد و نه حوزوی جدی، آدم‌های عالم یا ساکت هستند، یا فرار کرده اند و یا منتقد اند!

او معتقد است که در دوره متاخر (صفویه) نیز منحصراً همراهی با حاکم وجود دارد نه داعیه کسب قدرت سیاسی؛ و کتابی که بگوید فقیه ولایت سیاسی دارد نیز وجود ندارد بلکه حق حکمرانی را متعلق به شاهان صفوی می‌دانستند. تنها در دوره معاصر (قاجاریه) است که ملا احمد نراقی اولین کسی است که در دوران فقه و فقاهت مدعی حق ولایت سیاسی برای فقیه می‌شود. اما جالب آن است که همین فقیه در مقدمه کتاب اخلاقی معراج السعاده با ۷۰۰ کلمه از فضائل فتحعلی شاه قاجار تعریف و تمجید می‌کند، کسی که شهره به ظلم، زن بارگی است و بدلیل ناکارآمدی ایران را به باد داد‌ه است. در دوره مشروطه نیز نه تنها فق‌های موافق مشروطه از جمله آخوند خراسانی و علامه نائینی ادعا نداشتند که حکومت حق فقیه است که حتی فقیه مشهور مخالف مشروطه یعنی شیخ فضل الله نوری نیز معتقد بود که حکومت حق سلاطین است؛ و تعجب برانگیز است که در تهران بزرگراه شیخ فضل الله داریم، اما کوچک راهی بنام علامه نائینی نداریم.

در ادامه این‌ گفت‌وگو به دوران حاضر رسیدیم و استاد منصورنژاد با برشمردن مخالفان و موافقان نظریه ولایت فقیه و ارائه فکت‌های دقیق و ذکر اجمالی تطور اندیشه حکمرانی در رهبر انقلاب بر این نکته تاکید می‌کند که رهبر انقلاب بیش و پیش از سایر فق‌ها بر محدودیت و ناتوانی فقه در اداره جامعه آگاه بود و با طرح مطلقه بودن اختیارات حکومت در برابر مقید بودن حکومت در برابر احکام اولیه فقهی در واقع فاتحه فقه و فقاهت و حوزه را خواند!

نکته مهم پایانی این گفتگو این بود که منصورنژاد با نام بردن از فق‌های اصلی معاصرِ مدافع نظریه ولایت فقیه بیان می‌کند که عموم این فق‌ها با دیدن نتایج عملی این تئوری هم اکنون این نظریه را قابل دفاع نمی‌دانند و از نظرشان برگشته اند.

این حدود ۹۰ دقیقه خلاصه چندین‌ کتاب در مورد ولایت فقیه و حواشی بسیار مهم تاریخ چهار دهه اخیر است؛ لذا از خوانندگان فرزانه دعوت می‌کنم این گفتگو را از "دیدار اندیشه" مشاهده و مورد توجه قرار دهند.

ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
نظر: