گزارشی از برگزاری کنوانسیون حزب دموکرات در شیکاگو به قلم محمد اسکندری زاده استاد دانشگاه مقیم آمریکا.
دیدارنیوز ـ سرویس سیاسی: یادآوری: سیاست دیدارنیوز به عنوان رسانه ای مستقل و چندصدایی پوشش همه نظرات و دیدگاهها است و انتشار هر خبر یا تحلیل به معنی موافقت یا مخالفت با آن نیست.
نویسنده: دکتر محمد اسکندری استاد دانشگاه مقیم آمریکا
اجلاس حزب دموکرات جمعه شب به پایان رسید و کامالا هریس رسما به عنوان نامزد حزب دموکرات معرفی شد. اولین نکتهای که توجه بیننده را جلب میکند این است که اجلاسهای احزاب از محل بحث و گفتگو درباره سیاستهای حزبی و مسایل ملی و بینالمللی به یک شوی کامل تلویزیونی بدل شده است که تقریبا هیچ حرف جدی در آن مطرح نمیشود. اجلاس محل ایجاد شور و هیجان عمومی و حزبی و نمایشی از رنگ و نور و تصویر و صداست. تلویزیون ماهیت اجلاسها و فرایند سیاسی را تغییر داد و امروز هم شبکههای اجتماعی تحول جدیدی ایجاد کرده است. نمونهای از تاثیر ناخواسته تحول تکنولوژیک در سیاست، که لزوما مثبت نیست.
گر چه حرف جدی طرح نشد، با این حال مقایسه اجلاس دموکراتها با جمهوریخواهان خالی از نکته نیست.
از این مقایسهها گذشته، چند نکته پراکنده دیگر هم به نظرم میرسد. در خاطره دموکراتها شهر شیکاگو، محل برگذاری اجلاس، سابقه بدی دارد. سال ۱۹۶۸ در جریان اجلاس و در اوج رقابتهای انتخاباتی تظاهرات ضد جنگ بسیار گستردهای در این شهر برگذار شد که به خشونت و ناآرامی انجامید. نیکسون با وعده باز گرداندن آرامش توانست حریف قدر خود مکگاورن را شکست بدهد. اما این ماجرا امسال تکرار نشد. تظاهرات مدافعان فلسطین کوچک و کم رمق بود. در خلال سخنرانیها یکی دو بار اعتراض کوچکی کردند، ولی دیده نشد. حزب دموکرات هم آنها را نادیده گرفت و اجازه سخنرانی به مدافعان فلسطین نداد. کامالا هریس اشاره گذرایی کرد که مردم غزه حق زندگی در صلح دارند. کل سالن برایش کف زدند و تشویقش کردند. گزارشگری گفت بیشترین هیجان در حین سخنرانی همین لحظه بود، نکته مهمی که اهمیت این موضوع برای بدنه حزب دموکرات را نشان میدهد. اما قبل از این جمله او بر ایستادن امریکا در کنار اسرائیل و حق اسرائیل برای دفاع از خود تاکید کرده بود. در واقع، یکی به نعل زد و یکی به میخ.
به نظرم مهمترین تفاوت دو حزب در عرصه داخلی به تصور آنها از نقش دولت بر میگردد. حزب جمهوریخواه از زمان ریگان به این اعتقاد رسیده است که دخالتهای دولت اوضاع را بدتر میکند و دولت را باید کوچک و کوچک کرد. اما حزب دموکرات کار حکمرانی را جدی میگیرد و معتقد است دولت نقش مهمی در بهبود زندگی مردم دارد و کشور قدرتمند بدون دولت و دستگاه اداری مقتدر ممکن نیست.
نکته دیگر پارادوکس پیش روی دموکراسیهاست. همه احزاب بر وحدت ملی تاکید میکنند، اما وقتی در خلال انتخابات هر دو طرف سعی میکنند طرف مقابل را به شیطان مجسم تبدیل کنند چطور میشود وحدت ملی را تقویت کرد؟ برای کشاندن مردم به پای صندوق و گرم کردن تنور انتخابات، ترس و نفرت از طرف مقابل لازم است. چطور میشود هم از طرف مقابل ترسید، و هم با او متحد شد و همکاری کرد؟ این سوالی است پیش روی همه حکومتها.
نکته آخر این که گر چه جمهوریخواهان در اجلاس خود جشن پیروزی گرفته بودند، اما با آمدن کامالا هریس وضعیت تغییر محسوسی کرده و امروز بخت دموکراتها برای پیروزی بیشتر است. با این حال، این پیروزی قطعی نیست. تکلیف انتخابات در روز انتخاب و در چند ایالت مشخص میشود. امکان تقلب در انتخابات ایالات منتفی نیست. با قاطعیت میتوان گفت اگر ترامپ شکست بخورد زیر بار شکست نخواهد رفت و همراه او نیمی از مردم امریکا پیروزی طرف مقابل را نخواهند پذیرفت. خلاصه، سکه هنوز در آسمان است و هزار چرخ خواهد خورد.