گفته شد"وقتی مردم بپذیرند؛ حاکمان! جانشینان خدا روی زمین اند و زبانِ ناطقِ حق در میان مردم! آنگاه هیچگاه به خود اجازه نخواهند داد از دلیل و چرایی رفتار حاکمانشان سوال کنند!
دیدارنیوز ـ حسین جعفری (دیدار اندیشه): گفته شد"وقتی مردم بپذیرند؛ حاکمان! جانشینان خدا روی زمین اند و زبانِ ناطقِ حق در میان مردم! آنگاه هیچگاه به خود اجازه نخواهند داد از دلیل و چرایی رفتار حاکمانشان سوال کنند! " نتیجه چنین فرهنگی آن است که خلیفهای که جانشین خدا در روی زمین است فقط به خدا پاسخگوست، خدایی که برساخته همان جانشین خود است. علی (ع) میدانست فقر را یک شبه نمیتوان مرتفع ساخت، اما نیک دریافته بود که میتوان حقیر بودن آنان را در اسرع وقت رفع کرد؟! اما چگونه؟ از طریقِ همانند مردم زیستن و همانند مردم دانستنِ خود و فاصلهی میان خود و مردم را زائل کردن و برای خود شان آسمانی نتراشیدن! حضرت از حق برابر میانِ حاکم و مردم سخن میگوید؛ لذا بر عکس سایر خلفاء که فقط به وظیفه مردم در برابر حاکمان میپرداختند، بارها و بارها از حق مردم بر حاکم سخن گفت و حتی از آنان تقاضا نمود که در همه جا (در حضور و غیاب اش) نقد و نصیحت اش کنند و چنین بود که هیچگاه بدلیل نقد و سوال، بر کسی سخت نگرفت. از حق متقابل مهمتر آن بود که با اصرار از مردمش میخواست که با او همانند حاکمانِ ظالم سخن نگویند و افکار و ضمیرشان را از او پنهان ننمایند و در یک گام بالاتر، خود را از نقص، بری ندانسته، نقد مردم را خواستار میشود. در واقع سنگبنای نه گفتن به حاکم را بنا میکند. اینگونه است که دو نوع مردم و دو نوع شیعه قابل تمایز است؛ شیعهای که خود را ذوب در ولایت میداند و برای خود جز اطاعت از دستورات و منویات، ولی وظیفهای قائل نیست و شیعهای که قدرت تشخیص حق و باطل دارد و آگاهانه از اهل حق در برابر اهل باطل حمایت میکند.... و چنین میشود که شیعه ولایتی- اطاعتیِ کوفه، چون دستوری برای قیام علیه بن زیاد ندارد سکوت کرده از همراهی مسلم برای تسلط بر کوفه باز میماند و زمینه بسط قدرت بن زیاد را فراهم میآورد تا این ماجرا در نهایت به شهادت حسین ابن علی ختم شود. ادامه را ببینید و بشنوید