یادداشتی از دکتر امید مستوفی راد، پژوهشگر صنایع دستی

وا گویه‌ای با وزیر؛ برای روز‌ها و سال‌های ناکامی، برای ضرغامی

امید مستوفی راد، در یادداشت خود خطاب به عزت الله ضرغامی، وزیر میراث فرهنگی و گردشگری دولت سیزدهم نوشت: آقای ضرغامی! کاش با آمدنتان در کوچه‌ی میراث‌فرهنگی هم عروسی می‌شد، ظاهرا هیچ وزیری دوست ندارد ساختار‌های سازمانی این نهاد فرهنگی-اقتصادی را تغییر دهد آن‌ها فقط به نصب نابلوی وزارتخانه بسنده می‌کنند.

کد خبر: ۱۷۰۱۱۲
۱۰:۵۳ - ۲۰ مرداد ۱۴۰۳

دیدارنیوز _ امید مستوفی راد*: سلام آقای ضرغامی! روزی که به وزارت میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی آمدی حالمان کمی خوب بود. همیشه همینطور است، آدم‌های جدید که می‌آیند قصه‌های خودشان را می‌آورند، حرف‌های تازه می‌زنند، آن روز هم هوا خوب بود، صنعت گردشگری کما بیش نفس می‌کشید، بافت تاریخی شیراز در معرض خطر نبود، صنایع دستی تازه از کمای کرونا بیرون آمده بود. پازل سیاست برای حکمرانی در وزارتخانه، کامل شده بود. اقتصاد در پیکر این تابوت پیر به آهستگی می‌خزید، هیچ روزنامه‌ای مخالف نبود همه چیز آماده بود برای خوردن اولین صبحانه کاری تان که بعد از مدت‌ها فعالیت برای گرفتن رای اعتماد از مجلس شورای اسلامی فراهم شده بود.

آقای ضرغامی! روزی که به وزارتخانه آمدی راهرو‌های اینجا خالی بود کارکنان تنه به تنه هم نمی‌زدند اندکی جا برای نشستن پیدا می‌شد، لااقل میهمانت که می‌آمد می‌توانستی روی یک صندلی بنشانی اش و با او یک استکان چای بنوشی، کارکنان صدا و سیما هنوز به خیابان آزادی نرسیده بودند، رسانه اندکی حرمت داشت، هیچ چیز امنیتی نبود، هیچ ارباب رجوعی پشت در‌های بسته بغض نمی‌کرد، هیچ عاشقی، دل شکسته نبود، ما جولیا پطروس (خواننده زن لبنانی) را نمی‌شناختیم و از اهمیت نظافت سرویس‌های بهداشتی مسجدی در تاجیکستان و مقایسه اش با سرویس‌های بهداشتی مساجد ایران با خبر بودیم.

این وزارتخانه همیشه با حاشیه همراه بوده است دوستی در جایی می‌گفت هر کجا که پول و اعتبار نیست سرو صدایش هم بیشتر شنیده می‌شود. خیلی از مردم نام وزیر نفت، دارایی و صمت و... را نمی‌دانند، اما نام وزیر میراث فرهنگی همیشه تیتر اول رسانه‌هاست.

آقای ضرغامی! کاش با آمدنتان در کوچه‌ی میراث‌فرهنگی هم عروسی می‌شد، ظاهرا هیچ وزیری دوست ندارد ساختار‌های سازمانی این نهاد فرهنگی-اقتصادی را تغییر دهد آن‌ها  فقط به نصب نابلوی وزارتخانه بسنده می‌کنند. (نه وزارتخانه است نه سازمان)

کاش اصلا زیر میز نمی‌زدید آقای ضرغامی! چرا که ادبیات ما، فرهنگ و تمدن کهن ما ایرانیان سزاوار این سخن نبود. وقتی که حاکمیت قانون برتری دارد این جملات مسیر حق طلبی و حق خواهی را دشوار می‌کند و راه را بر قوانین اخلاقی و انسانی می‌بندد. ما به خندیدن با دهان بسته عادت نداشتیم. به راه رفتن روی میدان مین و مخدوم بی عنایت بودن عادت نداشتیم. لباس‌های ضخیم، پوستمان را می‌خراشید و جانمان را پاره می‌کرد، ما کارکنان این وزارتخانه، سرباز‌هایی بودیم بی پوتین و تفنگ که در میدان‌های جنگ به ناچار می‌رقصیدیم، ما سزاوار نکوهش نبودیم. کاش معاونان و مدیرانتان رئوف‌تر بودند و تظاهر به خوب بودن نمی‌کردند کاش اندکی قدردان فرصت‌های پیش آمده‌ای بودند که پس از سال‌ها نصیب شان شده بود.

می‌دانم که برایتان سخت خواهد بود دل کندن از بهاری که شکوفا نشد، اما بدانید که روزگار جان سخت است ما کاری جز دعا برای شما از دستمان بر نمی‌آید. توصیه می‌کنم به گلدان‌های اتاق تان زین پس بگوئید مهربانی بکارند بگویید هر کسی از اینجا گذر کرد باید پیش‌تر عاشق شده باشد. آن‌ها باید بدانند میراث فرهنگی ما در قلب‌های ساده و عاشق می‌تپد، گردشگری ما شور جوانی و کار بی منت می‌طلبد و صنایع دستی هویت ما و یادگار نیاکانمان است و بیش از این‌ها شایسته احترام است.

آقای ضرغامی! ما به بدرقه‌های چهار ساله وزرای این وزارتخانه و حتی کمتر از آن عادت داریم، اما یادتان باشد اندکی از اعتبارتان را پای تعاونی مسکن کارکنان این وزارتخانه هم نگذاشتید، داستان ناتمام سه حوزه تخصصی هم که جای خود را دارد. لسان الغیب حضرت حافظ شیرازی به کمکم می‌آید: یار مفروش به دنیا که بسی سود نکرد/ آنکه یوسف به زر ناسره بفروخته بود.

*پژوهشگر صنایع دستی

ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
نظر: