دیدارنیوز – رضا اکبری نوری: این روزها شاهد وقایعی در ایران هستیم که علیرغم حائز اهمیت بودن تازگی ندارد. وقایعی که مشابهت زیادی در تاریخ یکصد سال گذشته ایران و خصوصا در چهار دهه گذشته دارد. تکراری درد آور که حکایت از ویژگی فرهنگی عمیق و البته ناخوشایندی دارد که به شدت زیست انسان ایرانی را تحت تاثیر خود قرار داده است. تریبونها مجددا در اختیار جریانهای سیاسی چپ و راست قرار گرفته است و هر یک سعی میکنند تا با فاصله گرفتن از دولت مستقر، همه مشکلات و عقب ماندگیها را بر گردن این دولت بیندازند. این امر البته با شدت گرفتن فضای انتخاباتی مجلس آینده و ریاست جمهوری شدت بیشتری هم خواهد یافت. موضوع از این قرار است که با وجود این که افراد متعددی در چهار دهه گذشته از گروهها و احزاب سیاسی مختلف در جامعه ایران دولت را به دست گرفتهاند اما هیچ یک حاضر به پذیرش مسئولیت خطاهای صورت گرفته و متحقق نشدن اهداف برنامهای کشور و نتیجتا دست نیافتن به اهداف توسعهای و عقب ماندگی انباشته که حاصل متحقق نشدن برنامههاست نیست. از این رو هر از گاهی و البته با روندی افزایشی شاهد این هستیم که گروهها یکدیگر را در این ناکامیها متهم میسازند و سعی میکنند تا مسئولیت وضعیت ایران را به عهده یکدیگر بگذارند.
تا قبل از انقلاب و تا چند سال پس از آن عامل همه مشکلات و تبعیضها، عقب ماندگیها و وابستگیها و دیگر رذایل همه بر گردن نظام شاهنشاهی و وابستگیها به شرق و غرب بود. از این رو استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی به عنوان راه بدیل و برون رفت از همه آن عقب ماندگیها و رذایل معرفی شد. بنابراین پس از انقلاب شعار اصلی نه شرقی و نه غربی انتخاب شد و شرق و غرب و وابستگان به آنها به عنوان دشمنان درجه یک ایران معرفی شدند و تلاش شد ضمن حفظ فاصله و مقابله با آنها با طرفداران رابطه با شرق و غرب نیز مقابله صورت گیرد. به همین دلیل تمام کسانی که به نوعی در این ارتباط شناخته میشدند طرد و کنار گذاشته شدند. در طی این سالها نیز همواره دشمنیهای شرق و غرب و نتیجتا جنگ تحمیلی، دشمنان داخلی و وابستگان خارجی به عنوان عوامل اصلی عقب ماندگی معرفی شدند. به مرور و پس از پایان جنگ و با برجسته شدن شکاف بین جریانهای سیاسی و تفاوت نگرش به سیاستهای اداره کشور، آهسته آهسته انگشت اتهام به سمت جریانهای سیاسی نشانه رفت و جریانهای سیاسی هر یک را به سببهای مختلف عامل مشکلات، عقب ماندگیها و رذایل مختلف معرفی میکردند. هر چند که دشمنان خارجی همچنان به عنوان اصلی҅ترین مسببان مشکلات و عقب ماندگیها معرفی میشدند. اما هر چه این شکافهای سیاسی برجستهتر میشد گروههای سیاسی داخلی جای دشمنان خارجی را گرفتند و نزاع سیاسی در داخل اوج گرفت.
در این بین مردم بودند که تلاش داشتند تا با برگزیدن یکی از گروههای سیاسی مشکلاتشان را کاهش دهند. البته غفلت داشتند از این که هیچ یک از جریانهای سیاسی که در چارچوب دولت جای میگیرند حاضر به پذیرش مسئولیت مشکلاتی که ایران دارد نشدند. بنابراین روز به روز بر تعداد مسببان قضیه ایران اضافه شد بی آن که کسی نشانی دقیقی به دست دهد و یا این که دقیقا بتوان فهمید مشکل کجاست و یا این که کسی یا کسانی حاضر باشند بپذیرند که نقشی در وضعیت فعلی ایران دارند. بنابراین در حالی که همه گروههای سیاسی از یک سو یکدیگر را متهم میکنند که وضعیت ایران حاصل اشتباهات، فسادها و یا تصمیمات و برنامههای نادرست یکدیگر است، اما هیچ یک تا کنون هیچ مسئولیتی را در این خصوص به عهده نگرفتهاند.
امروز این بازی کسالت بار، تکراری و فریبکارانه دوباره آغاز شده است. ظاهرا زمان فاصله گیری از دولت آغاز شده است. در این رابطه مسابقهای شدید بین جریانهای سیاسی رقیب و حتی همراه در شش سال گذشته درگرفته است و تلاش میکنند تا ضمن پنهان کردن خسارتهایی که در دوران خودشان به ایران وارد کردهاند و برجسته سازی نقاط ضعف دولت مستقر و نادیده گرفتن تلاشهای صورت گرفته، این بار رای مردم را به سمت خود بکشانند. احتمالا در این بین گروهها و احزاب جدیدی هم شکل میگیرند البته با همان آدمهای قدیمی و نقابهای جدید تا وانمود کنند حرف و برنامه تازهای برای ایران و قضیه ایران دارند اما قبل از هر چیز باید نگاهی منتقدانه به دوران تصدیگری خود و جریان سیاسی که به آن وابسته هستند آغاز کنند. چرا که دیگر کسی باقی نمانده است. همه متهمند. چپ و راست، اعتدالی و غیر اعتدالی، داخل و خارج، بالا و پایین و مردم. اما هیچ یک از متهمان نیز هیچ یک از اتهامات خود را قبول نکردهاند. نتیجه آن که ما ماندهایم و متهمانی که این بار قصد دارند مجلس و دولت را از دست دولت فعلی خارج سازند بی آن که درباره اتهامات قبلی خود توضیح روشنی به مردم داده باشند و یا خود را ملزم بدانند درباره مشکلاتی که در دوران تصدیگری خود بر این جامعه ایجاد کردهاند توضیح دهند.
این یادداشت هشداری است به همه جریانهای سیاسی ایران. بازی موش و گربه دیگر برای قضیه ایران کفایت نمیکند. زمان به سرآمده و دیگر نمیتوان با فرافکنی و گرفتن انگشت اتهام به سمت یکدیگر صرفا در فکر این بود که چند صباحی دیگر دولت و مواهب آن را به چنگ آوریم. ایران نیازمند مردان و زنانی در عالم سیاست است که شجاعت پذیرش مسئولیت برنامههایی را که در پیش میگیرند داشته باشند. مردان و زنانی که از دانایی و جسارت و البته انصاف و اخلاق بیشتری برخوردارند و دغدغه ارزشها و توسعه را در پرتو عقلانیت توامان دارا هستند. پس لختی درنگ کنید تا ببیند کژ اندیشیها و همه چیز را در پرتو رقابت سیاسی و منازعه قدرت دیدن چه بر سر ایران آورده و قضیه ایران را روز به روز پیچیده تر ساخته است.
ما به نقد منصفانه خویش از روی عقلانیت و به دور از تعصب نیازمندیم. سیاستهای چهار دهه گذشته ما را به این نقطه رسانده است. امروز بزرگترین چالشهای ما نیروهایی هستند که نمیتوانند با یکدیگر کار کنند و هیچ یک هم ضعفهای خود را نمیپذیرند. همگرایی ضعیف و نتیجتا تنش و نزاع بالا باعث شده است تا مردم طرفی از جابه جایی دولتها نبندند. دیگر مساله این نیست که چه کسانی باید دولت را به عهده بگیرند. زمان تغییر سیاستهاست. سیاستها باید بتوانند ما را در مسیر اهداف برنامهای قرار دهند تا بتوانیم به مرور این عقب ماندگی انباشته را جبران کنیم.